وقتی بچه بهدنیا میآید، انگار مجمع جهانی دانشمندان ژنتیک، ستاد بحران تشکیل دادهاند، بزرگان خانوادهها دنبال شباهتها میگردند، از بوی نوزاد تا فرم چشمها و نحوه آروغ زدن. هر کدام از آنها سعی میکند داستانهای جنجالی بیشتری تعریف کند تا امتیاز این مرحله را بگیرد و به مرحله بعد صعود کند. پیدا کردن این شباهتها مثل گل زدن در خانه حریف است، هرچقدر افراد فامیل شباهتهای بهتری بین نوزاد و خانواده خودشان پیدا کنند، در آینده بچه تاثیر بهتری دارد. چون در این باره آنها خودشان را یک نسخه ژنتیک خوب بدون نیاز به اصلاح و ویرایش میدانند. خبر خوب این که می گویند آی کیو را نوزادان از مادران خود به ارث میبرند. بگذارید آنها درباره آی کیوی پسرشان در دو روزگی تا میتوانند داستانسازی کنند. جوری که برخی از آنها این داستانها را تعریف میکنند شما روی کاغذ با امثالی بتهوون، ونگوگ، انیشتین و آل پاچینو فامیل هستید. اما مهم این است والدین خودشان میدانند واقعیت چیست! مادربزرگی سمت پدری هم در این مواقع دنبال نشانههای شگفتانگیزی از نبوغ نوزاد با دوران بچگی پسرش است تا زود به داستانهای عجیبی مثل دندان درآوردن پسرش در چهار ماهگی، پشتک زدن در دو ماهگی، حرف زدن در یک سالگی و... ارجاع دهد؛ در حالیکه همه ما میدانیم آقایی که تازه پدر شده، تا همین اواخر چای ریختن را هم درست و حسابی بلد نبوده. مادر بزرگ سمت مادری اما پدیده متفاوتی است؛ او همین جور الکی قربان سادهترین کارهای نوزاد میشود انگاری که نوهاش اولین انسان روی زمین است که آروغ زده یا آغون گفته است. ورای همه اینها باید حواسمان باشد آنقدر تا 6 سالگی از بچه تعریفهای عجیب نداشته باشیم که خودش در پیشدبستانی از این که بفهمد نابغه دوران نیست و کلی بچه به او شبیه هستند جا بخورد و سرخورده شود.