ریشه این مثل به کتاب ارزشمند گلستان سعدی برمیگردد. شیخ اجل چنین می گوید: «درویشی را ضرورتی پیش آمد، کسی گفتش: فلانی ثروت بیکران دارد اگر به نزد او بروی حتماً حاجت تو را برآورده میکند. درویش گفت: من خانه او را نمیدانم کجاست. گفت: من تو را راهنمایی می کنم و او را به خانه مرد ثروتمند برد. درویش چون وارد شد، مردی دید متکبر و خشم آلود. بلافاصله برگشت.
دوستش گفت: چرا حاجتت را نگفتی و برگشتی؟
گفت: «عطایش را به لقایش بخشیدم.»