printlogo


ناگهان شعر


شعر اول:
آهسته تر، آهسته ای بانوی شالیزار
قدری بمان در باورم این سوی شالیزار
این جا میان رقص باد و نم نم باران
دستی بزن پایی بکوبان توی شالیزار
گل کن به روی ساقه های سبز احساسم
آبی ترین رویا کمان ابروی شالیزار
آه این سکوت تلخ تو آشفته ام کرده است
آشفته تر از خرمن گیسوی شالیزار
ای ماه ای زیبایی محض غریبانه
ای از غزل سرشار ای آهوی شالیزار
حالا که با سحر نگاه تو پر از خوابم
ای کاش هرگز نشکند جادوی شالیزار

 شعر دوم:
باید نباشی تا که غم جریان بگیرد
چشمان آبی غزل باران بگیرد
انگاره های پیش رویم را شکستند
ای کاش این انگاره هایم جان بگیرد
دیشب نوشتم واژه هایی از سر درد
شاید که دردم لحظه ای درمان بگیرد
این روزها شادم اگرچه غرق اندوه
بگذار غم از شادی ام فرمان بگیرد
اندوه من آری اگرچه سر به زیر است
باید که این اندوه هم پایان بگیرد

فاطمه عباس نژاد