printlogo


منطقه در حال گذار غرب آسیا  
حسن بهشتی‌پور 

هرچند تحلیلگران در شرایط فعلی منطقه به داده‌های محرمانه دسترسی ندارند، اما اخبار علنی حاکی است که ایران در ۳ بخش اصلی فعالیت‌های خود در سطح منطقه را دنبال می‌کند. 
۱. دیپلماسی پویا و فراگیر: نخستین بخش از فعالیت‌های دولت تحرکات مناسب در بخش دیپلماسی است که عباس عراقچی با سفر به کشورهای مختلف منطقه آن را پیگیری می‌کند. در این راستا عراقچی با سفر به کشورهایی چون لبنان، سوریه، قطر، عراق، عربستان، عمان، اردن، مصر و نهایتا ترکیه تلاش می‌کند، گفت‌وگوها را در عالی‌ترین سطح دنبال کند. این روند دیپلماتیک نشان می‌دهد که دولت چهاردهم و ایران در حوزه دیپلماسی شفاف و صریح عمل کرده است. در این سفرها هم سیاست‌های ایران در این بحران تشریح می‌شود و هم هشدارهای لازم به برخی از این کشورها داده می‌شود که احیانا همراهی خاصی با صهیونیست‌ها علیه ایران و محور مقاومت نداشته باشند.
۲. بخش اصلاح و بازسازی: در این بخش ایران تلاش می‌کند سازماندهی مجددی در محور مقاومت و نیروهایی چون حزب‌ا... و حماس صورت دهد. این نیروها در مواجهه با دشمن، همان طور که ضرباتی وارد کرده‌اند، ضرباتی را نیز متحمل شده‌اند. برای پوشش این ضربات لازم است، سازمان دهی مجددی در ابعاد مختلف رهبری، لجستیکی، راهبردی و... صورت گیرد. در واقع ایران تلاش می‌کند این بازسازی‌ها و هم‌افزایی‌ها به سرعت انجام شود تا حماس و حزب‌ا... با نهایت قدرت و استحکام و برنامه‌ریزی در برابر دشمن بایستند و از منافع خود دفاع کنند.
۳. پدافند داخلی در برابر تحرکات دشمن: در سومین مرحله از راهبردها، ایران به دنبال حفظ پدافند داخلی و حفظ آمادگی‌های درونی در برابر هر نوع حمله است. 
بایدن اخیرا در اظهارنظری عجیب اعلام کرده، از روز، ساعت، زمان و مکان‌هایی که رژیم صهیونیستی قصد حمله به آن ها دارد، آگاه است. این اظهارنظر از جنبه‌ای خاص نشان‌دهنده شراکت آمریکا در جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم منطقه است. البته شاید این معنا را نیز داشته باشد که آمریکا تلاش می‌کند، تحرکات طرف مقابل را کنترل کرده و از فراگیر شدن دامنه بحران جلوگیری ‌کند.
اما موضوع مهمی که در تحلیل‌ها باید به آن توجه کرد آن است که اساسا جنبش‌هایی در سطح و گستره حماس، حزب‌ا... و سایر ارکان مقاومت، متکی به رهبران خود نیستند بلکه گزاره‌های فکری و عقیدتی، همچنین سلسله‌مراتب و ساختارهای فرماندهی و اجرایی آن‌هاست که اهمیت دارد. روشن است که ترور اسماعیل هنیه، سید حسن نصرا... و شهادت یحیی سنوار به معنای پایان تاثیرگذاری حماس و حزب‌ا... نیست. همان طور که ترور شیخ احمد یاسین رهبر و بنیان‌گذار حماس، این جریان را به سمت پایان سوق نداد بلکه پویاتر، قدرتمندتر و اثرگذارترین ساخت. این نوع جنبش‌های فکری و مبارزاتی که برای استقلال کشورشان از چنگال دشمنان اشغالگر تلاش می‌کنند با ترور، مرگ و شهادت رهبران‌شان پایان نیافته و اتفاقا پس از این رخدادها با دامنه تاثیرگذاری وسیع‌تر فعالیت می‌کنند. پرسشی که پس از این توضیحات ممکن است به ذهن خطور کند آن است که سرنوشت منطقه پس از این تحولات چه خواهد شد و به کدامین سو می‌رود؟ معتقدم منطقه خاورمیانه در وضعیت گذار قرار دارد. نقطه عطف مهمی در ۷اکتبر شکل گرفت که دامنه وسیعی از رخدادها و تحولات بعدی را ایجاد کرده است. اما اگر قرار باشد تحلیل درستی از چرایی بروز رخداد ۷اکتبر ارایه شود باید به دوران قبل از این تاریخ هم توجه شود. دورانی که صهیونیست‌ها یک زندان بزرگ و جهنمی در غزه ایجاد کرده و حیات مردم را با خطر مواجه ساختند. بنابراین به‌طور قطع می‌توان گفت منطقه غرب آسیا در حال گذار است. اما نقاط عطفی هم دارد. ترور سیدحسن نصرا... یکی از نقاط عطف بزرگ در منطقه و حیات جنبش‌های مقاومت است. همان طور که اشاره شد، جنبش‌های مقاومت هرچند از رفتن رهبران‌شان تاثیر می‌پذیرند، اما این آیند و روندها این جنبش‌ها را با پایان مواجه نمی‌سازد. 
در این دوران گذار بسیار دشوار است که حرکت منطقه به سمت و سوی خاصی را پیش‌بینی کرد.