printlogo


تهِ خط کجاست؟


​​​​​​​موج بعدی رسید به ساحل و محو شد؛ باد ملایمی به صورتم می‌وزید؛ از روی صندلی بلند شدم و به استقبال موج‌هایی ‌رفتم که برای رسیدن به ساحل عجله داشتند. از خودم پرسیدم: «اینجا میشه تهِ خط موج‌ها، این همه راه اومدن که اینجا کارشون تموم بشه؟» به خودم فکر کردم که ته خطم کجاست؟ اولش ترسیدم، اما باد خنکی از روی دریا اومد و به صورتم یک سیلی ریز زد. فکر کردم، ته خط اونجا نیست که زنده نباشی، اونجاست که زندگی نکنی، اگه زندگیت بی‌معنا باشه، مهم نیست چقدر زنده موندی و اگه با معنا باشه مهم نیست چقدر زود رفتی. برگشتم روی صندلی و بازهم به ساحل خیره شدم...