printlogo


چطور از سفر لذت نبریم؟

​​​​​​​مهدیسا-آماده شدن برای سفر سخت‌ترین کار دنیاست. جمع‌کردن وسایل، حذف موا‌زی‌کاری‌ها و تعیین اولویت‌ها یکی از چالش‌های بزرگ زندگی من است. برایم فرقی نمی‌کند که در پروژه سفر بی‌بازگشت به مریخ شرکت کنم یا به سفری یک روزه بروم، نتیجه بستن چمدان یک چیز خواهد شد. بستن چمدان در سفر بزرگ‌ترین وسواس فکری و عملی من است. حتی اگر هم 20 بار با سایت جهانی هواشناسی برنامه‌ام را هماهنگ کنم و در جریان تغییرات لحظه‌ای آب و هوا با اختلاف 30 ثانیه باشم، باز هم هرجایی که پا می‌گذارم به‌طور کامل آب‌وهوایش تغییر می‌کند. فرقی نمی‌کند «وینترفل» باشد یا سواحل نیلگون خلیج‎فارس، این تغییرات تا حدی محسوس است که سرمایه‌گذاران سریال «بازی تاج و تخت» در راستای شعار «وینتر ایز کامینگ» به‌جای تغییر استراتژی در نبرد با پادشاه شب، تصمیم گرفتند برای من دعوت نامه بفرستند و طبعا با یک چمدان لباس زمستانی به آن‌جا سفر کردم و چیزی که در انتظارم بود فقط بهار بود. بعد از بستن چمدان مهم‌ترین دغدغه من در سفر «حالا چی‌ بخوریم» است. بلافاصله از مرحله «حالا چی بپوشیم» به این مرحله منتقل می‌شوم. توصیه من به شما این است که گول بلاگر غذای اینستاگرام را نخورید. برای زنده ماندن در سفر هرجایی غذا بخورید، جز آدرس‌هایی که آن‌ها می‌دهند. حتی اگر کیفیت غذاها خوب باشد، شما باید نیمی از درآمد ماهیانه یک کارمند را برای هر وعده غذایی بدهید. بعد از این‌ها نوبت به فوبیای ترس از ارتفاعم می‌رسد، بعد «کی برگردیم»، بعد «چه جوری برگردیم» و... زنجیره این سوالات و وسواس‌ها همان چیزی است که سفر را زهر آدم می‌کند؛ طوری‌که روز دوم هوس می‌کنیم کاش زودتر برگردیم.