printlogo


ترامپیسم ترامپ را برگرداند!
صابر گل عنبری

​​​​​​​
ترامپ به قدرت بازگشت. برد او و باخت هریس در سپهر داخلی آمریکا حاوی دلالت‌های فراحزبی مهمی در جامعه آمریکاست؛ هم برونداد فربه‌تر شدن ترامپیسم و راست هویت‌طلب و نیز لاغرترشدن لیبرالیسم که از نوعی قبیله‌گرایی درونی رنج می‌برد. سال ۲۰۲۰ پس از پیروزی بایدن نیز طی یادداشتی با عنوان «باخت ترامپ و برد ترامپیسم» تاکید شد که این باخت به معنای پایان ترامپیسم نیست و این پدیده در حال رشد است. نتیجه انتخابات ۲۰۲۴ انعکاسی از همین واقعیت است. البته ترامپ خالق این مکتب نیست، بلکه خود مولود آن است که گمشده خود را در ۲۰۱۶ در او دید و دوباره او را در ۲۰۲۴ به قدرت بازگرداند. در سایه رشد ترامپیسم و هویت‌طلبی در جامعه آمریکا بعید نیست که دموکرات‌ها برای پیروزی در آینده ناچار به چرخش گفتمانی شوند. نظر به تاثیرات انتخابات آمریکا بر سیاست و اقتصاد جهان، پس از پیروزی ترامپ بازار تحلیل‌ها درباره سیاست‌های پیش‌روی او داغ خواهد بود.نه متحدان و نه رقبا و مخالفان آمریکا نگاه واحدی به پیروزی او ندارند. در حالی متحدان آمریکا در اروپا ناخرسند به نظر می‌رسند که بیشتر متحدان خاورمیانه‌ای همچون اسرائیل، عربستان، امارات از این بازگشت خرسند هستند. اما در میان مخالفان و منتقدان آمریکا نیز روسیه که خوشحال است و چین و ایران احتمالا ناخرسند باشند. در هر صورت ترامپ چهار سال در قدرت خواهد بود و بر اساس متمم بیست و دوم قانون اساسی آمریکا مصوب ۱۹۵۱ نمی‌تواند بیش از دو دوره رئیس جمهور باشد. اکنون هم بیشتر بازیگران منطقه و جهان، سیاست‌های خود را متناسب با بازگشت ترامپ به قدرت در این چهار سال تنظیم می‌کنند.در این میان، پرسش کانونی درباره سیاست ترامپ در قبال ایران و نوع مواجهه مطلوب تهران با اوست. واقعیت این است که ترامپ هرچند همچنان کاملا پیش‌بینی پذیر نیست؛ اما اکنون شناخت خوبی درباره او وجود دارد و همین خود می‌تواند محمل مناسبی برای تعیین نوع مواجهه واقع‌بینانه با دوره او باشد.  غیر از متغیرهای کلان آمریکا، چهار عامل پیشران سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ است؛ نخست ماهیت شخصیت منحصر به فرد او، دوم نزدیکانش چون جی دی ونس معاون تندرویش با دیدگاه آخرالزمانی، سوم بدنه اجتماعی اوانجلیستی (مسیحیان طرفدار اسرائیل)، چهارم قرابت خاصش با برخی طرف‌های منطقه‌ای مانند بن‌سلمان، بن‌زاید و نتانیاهو که فورا به عنوان اولین مقام خارجی به ترامپ تبریک گفت و آن را آغاز دوره جدیدی دانست. چهار مولفه بالا، چشم‌انداز تیره و تاری برای سیاست او در قبال ایران ترسیم می‌کند، اما ارائه تصویری آخرالزمانی نیز از سیاست خاورمیانه‌ای او هم شاید چندان واقع‌بینانه نباشد. در این میان اگر بایدن همچنان در دو ماه و نیم آینده اقدامی جدی برای پایان جنگ غزه و به ویژه لبنان نکند، چه بسا ترامپ بر خلاف انتظارات بخواهد چنین کاری انجام دهد و وعده خود به برخی فعالان مسلمان در آمریکا را عملی کند.اقتصاد اولویت نخست ترامپ است و این می‌تواند تا حدودی کنترل کننده سیاست خارجی او به ویژه در خاورمیانه و عدم همراهی کامل با نتانیاهو باشد.در کنار آن هم حال که تابوی ارتباط و مذاکره با آمریکا سال‎هاست شکسته شده و ایران هم تاکید می‌کند تفاوتی میان روسای جمهور آمریکا نیست، چه بسا کاربست نوعی روان‎شناسی شناختی، زدن پلی ارتباطی و شروع مذاکره با ترامپ (همانند مذاکره با بایدن) به مدیریت شرایط کمک کند. همچنین «آشتی» ایران و عربستان دست‎کم در ظاهر از شدت لابی‌گری قبلی ریاض علیه تهران کاست و تحکیم روابط نیز می‌تواند کمک بیشتری به مدیریت شرایط پس از بازگشت ترامپ کند. اما بی‌توجهی و بی‌محلی صرف، هم موجب تحریک بیشتر شخصیت خودشیفته ترامپ می‌شود و هم راه را برای تاثیرگذاری نزدیکان و طرف‌های منطقه‌ای هموارتر می‌کند که از او ترامپی خطرناک‌تر از ۴ سال قبل بسازند.