printlogo


فاجعه حاشیه نشینی کتاب های کاغذی
محمد بهبودی‌نیا

​​​​​​​
«کودکان آینده دیگر قادر به خواندن کتاب نیستند.» همین یک جمله کافی است تا عمق دردناک احتمال انفجار ساختار مطالعه در آینده را دریابیم. دکتر رشید کاکاوند، استاد دانشگاه، پژوهشگر و چهره شناخته‌شده ادبیات و زبان فارسی، در خلال گفت‌وگویی که روز گذشته با او داشتیم، گفت: «کودکان آینده دیگر قادر به خواندن کتاب نیستند.»
 جمله‌ای که می‌تواند ساعت‌ها ذهن افراد مسئول و مردم عادی را به خود مشغول کند. وقتی از این استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه ادبیات خواستیم درباره دلایل کتاب‌نخوان شدن نسل حاضر و آینده صحبت کند، ابتدا با بی‌حوصلگی از این گفت‌وگو طفره رفت. گویی سال‌هاست درباره این موضوع سخن گفته ‌و همه آن ها ناشنیده مانده است. پس از گفت‌وگوهای مقدماتی، چند سؤال مطرح کردیم تا به عمق این جمله‌ رشید کاکاوند درباره کودکان آینده پی ببریم. شرح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.
اجازه بدهید ابتدا سؤال تکراری چرا مردم دیگر کتاب نمی‌خوانند را از شما بپرسم و این که مسئولان برای ایجاد انگیزه در مردم برای کتاب‌خوانی باید چه کار کنند؟
اصلاً قرار ما بر این نیست کسی را کتاب‌خوان کنیم. باید با خودمان صادق باشیم. نظر من این نیست که باید بچه‌ها کتاب‌خوان شوند. به نظر من برگزاری هفته‌کتاب و مناسبت‌های دیگر فقط برای رفع تکلیف، ارائه‌ نمایش و انجام برنامه‌های معمول است. اگر هدف مسئولان برگزاری این برنامه‌ها چیز دیگری بود، خودشان کتاب می‌خواندند. شما چند استاندار و شهردار کتاب‌خوان می‌شناسید؟ در دفتر کار این شهرداران و مدیران فقط کتاب‌های خاصی وجود دارد. آیا به‌جز این موارد، یک کتاب قابل خواندن در دفتر کار این مدیران وجود دارد؟ البته استثنائاتی وجود دارد که تعدادشان کم است. حالا همین افراد کتاب نخوان می‌آیند و در هفته‌ کتاب، برنامه‌های نمادینی برگزار می‌کنند که استقبال چندانی از آن نمی‌شود؛ امیدوارم به کسی برنخورد، ولی این یک واقعیت است.
حالا که حرف از هفته کتاب شد، لطفاً مختصری درباره این مناسبت توضیح دهید.
در هفته کتاب انگار ما می‌خواهیم مناسبت کتاب‌خوانی را برگزار کنیم و نمایش دهیم. من به هیچ وجه دوست ندارم در این مناسبت‌ها شرکت کنم. اگر قرار باشد کتاب‌خوانی برای من مهم باشد و روی مردم تأثیر بگذارم( تا به سراغ خواندن کتاب بروند و از آن نهایت لذت را ببرند) هفته‌ کتاب‌خوانی یک توهین بزرگ است؛ زیرا کتاب، چیزی است که باید لحظه‌به‌لحظه ‌ما با آن بگذرد نه این که برایش مناسبتی تعریف کنیم. این دغدغه باید همواره در وجود ما جاری  باشد. خیلی‌ از جوان ها را دیده‌ام که وقتی به هفته‌ کتاب‌خوانی می‌رسیم، نه‌تنها استقبال نمی‌کنند بلکه برایشان دافعه هم دارد و می‌گویند: «باز هفته‌ کتاب‌خوانی رسید، باز این‎جا کتاب‌فروشی گذاشتند، کتاب با تخفیف...» این جوان ها حتی برای نگاه کردن به جلد کتاب‌ها،به نمایشگاه‌های کتاب و کتاب‎فروشی ها نمی‌روند تا ببینند چه کتاب‌هایی آورده‌اند و با تخفیف ارائه می‌دهند.
راهکار چیست؟
مخاطبان و ملت به ما اعتماد ندارند. ما باید اول برادری‌مان را ثابت کنیم، بعد انتظار کتاب‌خوان شدن نسل آینده را داشته باشیم. به‌گونه‌ای رفتار کنیم که به ما اعتماد کنند. البته این «ما» که می‌گویم، «مای سیستمی» است. هر وقت یک ارگان یک اقدام خوب انجام می‌دهد، اولین تفسیر مردم این است که در این حرکت فرهنگی چه کسی سود می‌برد؟ قصدشان چیست؟ هیچ‌وقت به من و شما با حسن نیت، نگاه نمی‌کنند چون هیچ‌وقت رضایت جامعه‌ مخاطب را جلب نکرده‌ایم.
استفاده نکردن از فناوری به نفع کتاب‌خوانی، در کتاب‌نخواندن درصد زیادی از جامعه مقصر نیست؟
امروز کتاب الکترونیکی و صوتی خیلی بیشتر شنیده می‌شود تا کتاب‌های کاغذی. مردمی که کتاب نمی‌خوانند، به گوش دادن کتاب و پادکست روی آورده‌اند. در این مسیر دستاوردهایی ایجاد شده، اما اگر این روند تولید کتاب فقط به صورت صوتی باشد، نسل آینده را از خواندن کتاب کاغذی و مواجهه با متن مکتوب دور می‌کند که این موضوع آسیب‌هایی دارد. دوباره به همان حرف اولم برمی‌گردم که اگر به بخش کتاب کاغذی توجه نشود، کودکان آینده‌ ما دیگر قادر به خواندن کتاب نیستند و این یک واقعیت است.
لطفاً به برخی آسیب‌های نخواندن کتاب کاغذی و تأثیر آن بر کتاب‌نخوان شدن کودکان آینده اشاره کنید.
وقتی ما با متن مکتوب روبه‌رو نباشیم، به‌مرور زمان با شکل کلمات و نوشتار کلمات بیگانه می‌شویم . این موضوع نه‌تنها باعث رواج غلط ‌نویسی‌ها می‌شود، بلکه به‌مرور زمان این ناآشنایی با کلمات به جایی می‌رسد که نمی‌توانیم کتاب را بخوانیم چون کلماتش را نمی‌شناسیم.
چند راهکار برای ایجاد انگیزه برای مردمی که کتاب نمی‌خوانند، ارائه دهید.
برای ارائه‌ راهکار اول باید باور کنیم جزئی از جامعه هستیم، دردهای آن ها را دریافت کنیم تا بعد بتوانیم راهکار بدهیم. قطعاً پزشکی که درد را فقط در کتاب‌ها خوانده باشد و درد را احساس نکرده باشد، نمی‌تواند درمان واقعی را ارائه دهد. واقعیت موجود این است که ما درد را احساس نکرده‌ایم، بعد می‌خواهیم برای مردم نسخه بپیچیم. اول باید درد مردم را احساس کنیم و بعد به سراغ ارائه‌ راهکار برویم.