سلامت عاطفی داشتن هیچ ربطی به هوش، جذابیت و بلندپروازی و ثروت ندارد. در واقع حتی ممکن است که افراد موفق و پردستاورد در هر زمینهای، کمتر از دیگران سلامت عاطفی داشته باشند. بسیاری از افرادی که از لحاظ عاطفی سالماند، مشاغل پایین و کمدرآمدی دارند و بیشتر به خانه و خانوادهشان بها میدهند تا به زندگی حرفهایشان. بیشتر ما از لحاظ عاطفی سالم به دنیا میآییم، بچه دقیقاً میداند کیست. بیشتر کودکان نوپا میدانند چه کسی هستند و وقتی که احساس امنیت میکنند به شکلی خودجوش شاد و خوشحالاند. بازی کودکان میتواند الگویی برای بزرگ سالان باشد. چالشهای سلامت عاطفی معمولاً وقتی بچهها مدرسه میروند به ویژه بین 7 تا 9 سالگی کم کم به چشم میآیند. آنها وقتی برای حضور در جمع و مقایسه خود با دیگران تحت فشار قرار میگیرند، دیگر میتوان گفت که روزبهروز عادیتر است که سلامت عاطفی نداشته باشند. از آن به بعد یا دیگر روی سلامت عاطفی را نمیبینیم یا اگر هم ببینیم بعد از دوران میانسالی یا در دوران پیری خواهد بود، یعنی پس از مدتهای مدیدی که مغلوب چالشها شدهایم، به قول اسکار وایلد زندگی کردن به ندرت اتفاق میافتد.
برگرفته از کتاب «چگونه سلامت عاطفی داشته باشیم» از «مدرسه زندگی»
آلن دوباتن