بازیخوانی بنسلمان با مهره فلسطین
یکبار دیگر سران و مقامات بلندپایه کشورهای عربی و اسلامی از روز دوشنبه در ریاض پایتخت عربستان سعودی دورهم گرد آمدهاند تا به گفتوگو درباره تحولات غزه و لبنان بپردازند. نشستی در ادامه دومینوی اجلاسهای بیحاصل دیگر طی بیش از یک سال گذشته که میتوان پیشبینی کرد پرونده آن با صدور بیانیهای پر از لفاظی در حمایت از مردم فلسطین و لبنان و فارغ از اقدامات عملی علیه رژیم صهیونیستی بسته میشود و این بیانیه نیز به بایگانی قطعنامههای درحال خاک خوردن مشابه خواهد پیوست. نشست روز دوشنبه یک سال پس از نشست مشترک اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی برگزار می شود که در آن شرکت کنندگان «بربریت»اسرائیل در نوار غزه را محکوم کردند؛ از آن نشست تاکنون نه تنها این بربریت اندکی کاهش نیافته بلکه در سایه سکوت و بیعملی دولتهای عربی و اسلامی بر شدت و جغرافیای آن افزوده شده است. موضوعی که موجب شده تا فلسطینیان و افکار عمومی مسلمانان ،وقعی به نشستهای عربی و اظهارات تند مقامات عربی و بیانیههای کاغذی آن ننهند. با این حال نشست ریاض، همانند نشست سال گذشته که به درخواست جمهوری اسلامی ایران برگزار شد، با حضور مقامات بلندپایه بسیاری از کشورها برگزار شد تا از لحاظ سطح دیپلماتیک برگزاری این اجلاس حائز اهمیت باشد؛ بهویژه که عربستان از برگزاری این نشست اهدافی پشت پرده را دنبال میکند که اساساً با دستورکار محوری آن فاصله زیادی دارد. سعودیها در اواخر ماه اکتبر، اولین نشست ائتلاف بین المللی به منظور پیشبرد راه حل دو کشوری برای پایان دادن به مناقشه اسرائیل و فلسطین را برگزار کردند. نشستی که اگرچه بر موضوع بازگشت به راهحل دو دولتی در ابتکار عمل «طرح صلح عربی 2002» برای توقف بحران تأکید داشت اما در همان برهه بسیاری از تحلیلگران این نشست را به عنوان زمینهچینی سعودیها برای پیشبرد پروژه عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و نشانهای از پشت کردن بیشتر ریاض به تحقق تشکیل کشور مستقل فلسطینی برآورد کردند. سعودیها به صورت کاملاً آشکاری در طی یکسال سپری شده از جنایت وارد آمده بر غزه و اخیراً لبنان، در راستای منافع رژیم صهیونیستی راهبرد صبر و انتظار و بیعملی را دنبال کردند و حتی وعدههای مندرج در بیانیههای اجلاسهای عربی درباره تسریع کمکرسانی به غزه و کاهش محاصره غیرانسانی فلسطینیان نیز تا حدود زیادی اجرایی نشد. اکنون نیز سعودیها نشست ریاض را فرصتی میدانند تا آنچه در کنفرانس راهحل دو دولتی را دنبال کرده بودند در سطح عالی حضور مقامات کشورهای اسلامی و عربی به دستور کار اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی بکشانند و چه بسا دلیل عدم حضور جمهوری اسلامی ایران در سطح رئیس جمهور نیز آگاهی تهران از این قصد و غرض سعودیها بوده باشد. از طرف دیگر نمیتوان سایه پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و بازگشت او به کاخ سفید را در احیای تحرکات دیپلماتیک عربستان سعودی نادیده گرفت. شکی نیست که بن سلمان با رفتن بایدن از کاخ سفید چالشهای کمتری را در پیشبرد پروژه جانشینی پیش روی خود میبیند؛ اما پروژه عادیسازی نیز پرونده دشواری است که با آمدن ترامپ احتمال افزایش فشارهای کاخ سفید بر ریاض برای قدم گذاشتن در این وادی وجود دارد و این چالش کوچکی برای بن سلمان در کشاکش جنگ غزه و لبنان و خشم افکار عمومی جهان اسلام از صهیونیستها نخواهد بود. بنابراین سعودیها نیاز دارند که با همراه کردن بخشی از رهبران کشورهای اسلامی و عربی، تصمیمات حاکمیتی درباره پذیرش عادیسازی با رژیم صهیونیستی را تصمیمی جمعی و قالب ابتکار عربی و اسلامی جلوه دهند تا با کمترین حجم مخالفتهای داخلی و خارجی مواجه شوند. همچنین عربستان با چنین اقدامی این پیام را به هیئت حاکمه جدید آمریکا صادر میکند که ریاض بازیگری است که نبض تحولات عربی و اسلامی را در دست داشته و استراتژی منطقه ای ترامپ صرفاً از مسیر همراهی عربستان قابل تحقق خواهد بود و از این طریق وزن و جایگاه این کشور در مذاکرات با آمریکا ارتقا یابد و امتیازات بیشتری از این فلسطینفروشی عاید سعودیها شود.