printlogo


«دیار» دهه نودی خوش عیار
اکرم انتصاری  |  روزنامه‌نگار


 دیار پسر 10ساله اهل هورامان تخت، شهر را به معنی واقعی به‌ هم ریخته است. همه‌جا حرف از او و کار بزرگش یعنی برگرداندن 38ربع سکه طلا به صاحبش است. عکس «دیار» از غربی‌ترین نقطه ایران به شرقی‌ترین و شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین نقطه ایران هم رسیده است و حالا خیلی‌ها دارند درباره این قهرمان کوچک حرف می‌زنند. از شنبه 26 آبان که دیار و خانواده‌اش توانستند ربع سکه‌ها را به صاحبش برگردانند، هورامان تخت-یکی از توابع مریوان استان کردستان- یک‍پارچه شاد است، در کانال محلی این شهر مردم از دیار تشکر و حتی با دادن هدیه از کارش تقدیر می‌کنند. دیار یک دهه نودی و دانش‌آموز کلاس چهارم دبستان است. او در همان شهری زندگی می‌کند که هرساله مراسم پیر شالیار و دف‌زنی در آن برگزار می‌شود و گردشگران زیادی برای این مراسم خود را به این شهر می‌رسانند. پیدا کردن او و خانواده‌اش در یکی از شهرهای مرزی غرب کشور خیلی سخت بود ولی با کمک یکی از همشهری‌های دیار، میسر شد. اگر می‌خواهید بدانید او چطور ربع سکه‌ها را پیدا کرد و توانست با همراهی خانواده‌اش آن‌ها را به صاحبش برگرداند، پرونده امروز زندگی سلام را بخوانید.

پیداکردن جعبه طلا در سرویس‌بهداشتی
ماجرا از مسجد پیرشالیار در هورامان تخت شروع شد. برزان فتحی 44ساله و همسرش با فرزندان‌شان دیانا، دانیال و دیار در همسایگی همین مسجد زندگی می‌کنند. جمعه شب 25 آبان وقتی دیار به مسجد رفت، در سرویس بهداشتی با یک جعبه مانند جعبه‌های خاص طلافروشی‌ها مواجه شد که دور آن را چسب زده بودند. او اول فکر کرد یک جعبه معمولی ا‌ست و به آن یک لگد کوچک زد اما جعبه سنگین بود و صدایی از داخلش به گوش می‌رسید. این نقطه‌ای بود که دیار شک کرد، جعبه را برداشت و به خانه‌شان رفت. بهتر است بقیه ماجرا را از زبان برزان و نگین فتحی بخوانید. این گفت‌و‌گو وقتی شکل گرفت که برزان روی تراکتور در حال کار بود و نگین هم در خانه به همراه دیار مشغول پذیرایی از خبرنگاران و گزارشگرهایی بود که به خانه‌شان در هورامان تخت آمده بودند تا با این قهرمان 10ساله گپ بزنند.


در جست‌و‌جوی صاحب ربع سکه‌ها
وقتی دیار جعبه ربع سکه‌ها را به خانه آورد، اول به سراغ خواهرش رفت و بعد ماجرا را به پدر و مادرش گفت. مادر دیار آن شب را این طور روایت می‌کند: «تقریبا ساعت 8ونیم شب بود. وقتی دیار ربع سکه‌ها را به ما نشان داد، پدرش گفت باید این‌ها را به صاحبش برگردانیم. دیار پرسید چطور؟ پدرش گفت از طریق فضای مجازی و کانال‌های شهرمان. حتما کسی که آن‌ها را گم کرده در این کانال‌ها درباره آن به عنوان گمشده آگهی می‌گذارد. تقریبا 24ساعت گذشت و دیدیم در یکی از کانال‌های همشهری‌هایمان نوشتند «تعداد 37ربع سکه مربوط به یک خانواده اهل هورامان تخت که به امانت از مردم گرفته‌اند تا پسرشان را راهی خارج کنند، دیروز در مسیر مریوان تا مرقد پیر شالیار گم شده است. از شهروندان محترم خاضعانه استدعا داریم با فوروارد پیام در گروه‌ها همکاری لازم را به عمل آورند.» به شماره‌ای که گذاشته بودند زنگ زدیم و ادمین کانال بود. گفتیم پسرمان ربع سکه‌ها را پیدا کرده منتها 38تاست نه 37 ربع سکه. گفت باید به صاحب آگهی زنگ بزنم. نگو آن فردی که سکه‌ها را امانت داده هم اشتباه شمرده و یک ربع سکه بیشتر داده است. در واقع شانس آورده بود.»
فردی که ربع‌سکه‌ها را گم کرده بود، در اسنپ کار می‌کرد
برزان با زبان فارسی که رنگ‌وبوی کردی هم دارد، ادامه ماجرا را برایمان تعریف می‌کند. او با تراکتور خاک‌برداری می‌کند و سنگ‌های ضایعات و خاک‌برداری‌ها را جابه‌جا می‌کند. صدای شدید تراکتور کار را برای گفت‌و‌گو سخت می‌کند اما او نمی‌تواند بین کارش وقفه بیندازد و در حین کار از لحظه‌ای می‌گوید که خبر پیدا شدن ربع‌ سکه‌ها را به صاحبش دادند :«من همیشه به بچه‌هایم هم گفتم این‌جور مال‌ها خوردن ندارد و اصلا به درد خانواده ما نمی‌خورد. فردی که ربع سکه‌ها را امانت گرفته بود، خودش در اسنپ کار می‌کرد و وقتی از وضعیت زندگی‌ و گذشته‌اش برایمان تعریف کرد، گریه‌مان گرفت. فاصله شهر ما تا شهر آن‌ها 60 کیلومتر است و او بعد از امانت گرفتن ربع سکه‌ها، وقتی از این فاصله به خانه برمی‌گردد، می‌بیند سکه‌ها را گم کرده. وقتی می‌فهمد ماشینش را داخل خیابان ول می‌کند و به خواهرش که در هورامان تخت زندگی می‌کند، زنگ می‌زند و از او می‌خواهد برود همه جا را خوب بگردد. خودش هم تا صبح دوبار می‌آید و اطراف مسجد را می‌گردد. وقتی بعد از دیدن آگهی به او زنگ زدیم، تقریبا از خوشحالی داشت بال درمی‌آورد و خیلی ذوق کرد. قبل از این که خودش برسد، خواهرش رسید و باورش نمی‌شد. خواهرش به او مژده داد و گفت من رسیدم! واقعا ربع سکه‌ها را پیدا کردند! حال خوبی بود و ما از این اتفاق خیلی خوشحالیم».
به دیار زنگ می‌زنند و می‌پرسند از کارت پشیمان نیستی؟
نگین فتحی، مادر دیار می گوید دیار ته‌تغاری خانواده است. وقتی با او تماس می‌گیرم خانه‌شان حسابی شلوغ است و از جاهای مختلفی برای مصاحبه با دیار به خانه‌شان آمدند. وقتی با ما صحبت می‌کند، دیار درحال یک ضبط ویدئویی با یک خبرنگار است و می‌رود اتاق بغلی که راحت‌تر به سوال‌هایمان جواب بدهد. می‌گوید :«ما ربع سکه‌ها را به صاحبش پس دادیم و این موضوع را در کانال‌های زیادی گذاشتند. از صبح هم از روزنامه‌های مختلف به ما زنگ می‌زنند و می‌گویند عکس دیار را بفرستید و با او حرف می‌زنند. ما خیلی خوشحالیم که بچه‌هایمان را جوری تربیت کردیم که حتی اگر یک 5هزار تومانی هم بیرون پیدا کنند می‌گویند مامان این پول را پیدا کردیم، گذاشتیم آن‌جا تا ببینیم صاحبش پیدا می‌شود یا نه. اگر صاحبش پیدا نشد می‌روند می‌اندازند صندوق صدقات. این‌جور بارشان آوردیم و از آن‌ها مطمئنیم. دیار دوست‌های زیادی دارد. اگر این بچه قبل از نشان دادن ربع سکه‌ها آن‌ها را پیش دوستانش می‌برد و تقسیم می‌کرد و آن‌ها پس نمی‌دادند واقعا برایمان دردسر می‌شد. خدا را شکر امانت‌ها را پس دادیم. خودش هم خیلی خوشحال است. همین الان زنگ می‌زنند و از او می‌پرسند دیار از این که ربع سکه‌ها را پس دادی، پشیمان نیستی؟ دیار می‌گوید نه من خیلی هم خوشحالم و پدر و مادرم هم به من افتخار می‌کنند. حرفش همین است.»
همکلاسی‌های دیار می‌گویند می‌خواهیم شبیه او شویم
یکی از عکس‌هایی که در کانال‌های محلی از دیار دیدم  و حس خیلی خوبی داشت، تقدیر از او در حیاط مدرسه، بین همکلاسی‌هایش بود. هورامان تخت در شیب تندی روبه‌روی کوه «تخت» واقع شده و خانه‌های شهر از سنگ و به صورت پلکانی ساخته‌ شده‌اند. به همین دلیل به آن «هزار ماسوله» هم می‌گویند. مدرسه دیار هم در این عکس‌ها شبیه همین تصویر است و حیاط آن با بقیه مدرسه‌ها فرق دارد. پوشش فرم بچه‌ها شلوار کردی و لباس محلی شهرشان است. نگین درباره اتفاقات بامزه‌ای که بعد از برگرداندن ربع سکه‌ها در مدرسه دیار افتاده است، می‌گوید :«از آموزش و پرورش هم آمدند دیدن دیار. مدیر مدرسه‌شان می‌گفت تا قبل از این اتفاق بچه‌ها اگر پول یا هر چیز دیگری پیدا می‌کردند حساسیتی نداشتند اما از صبح تا حالا سه نفر از بچه‌ها پول پیدا کردند و آوردند. می‌گویند ما هم می‌خواهیم مثل دیار شویم. بچه‌ها و همکلاسی‌های دیار این‌طور به این موضوع واکنش نشان دادند و برای ما خیلی جالب بود. خودش هم خیلی خوشحال است و با او که حرف می‌زدند می‌گفت من خیلی خوشحالم. از صبح بیشتر از 10نفر به همسرم زنگ زدند. همسرم می‌گوید خیلی معذبم و شماره من را می‌دهد. البته فشار کارش خیلی زیاد است و نمی‌تواند با تلفن زیاد صحبت کند. سمت ما همه جا کوه و سنگ است و زمین آن‌چنانی برای زراعت ندارد.»

می‌خواستند 2 ربع سکه بدهند ولی ما قبول نکردیم
گاهی وقتی ماجرای پیدا شدن یک پول بزرگ را می‌شنویم درباره رقم مژدگانی کنجکاو می‌شویم. مادر دیار با  روایت یک اتفاق در گذشته در این‌باره می‌گوید :«حدود 10، 11سال پیش بود. رفته بودم نانوایی. آن زمان 600 هزار تومان پول خوبی بود و من این مقدار را در راه گم کرده بودم. وقتی فهمیدم برگشتیم و دنبال پول گشتیم. چند نفر از ما پرسیدند دنبال چی می‌گردید؟ گفتم پولم را گم کردم. دیدم یک آقا پول را پیدا کرده است و به من برگرداند. آن شبی که صاحب ربع‌ سکه‌ها پیدا شد، همه‌اش یاد آن موقع افتادم. آن زمان وضع مالی‌مان خوب نبود و آن پول را برای کرایه خانه و هزار تا چیز کنار گذاشته بودم. آن آقایی که پولم را پیدا کرده بود بچه‌اش هم همراهش بود و من می‌خواستم یک مقدار از آن را به بچه‌شان بدهم ولی قبول نکرد. دیار هم همین‌طور رفتار کرد. صاحب ربع سکه‌ها به دیار می‌گفت حتما باید دو ربع را قبول کنی ولی من و پدرش گفتیم نه. شما خودتان آن پول را قرض کردید و امانت گرفتید که پسرتان را بفرستید خارج. ما چطور می‌توانیم آن را قبول کنیم. منتی نیست که این پول را پیدا کردیم و خلاصه با قسم و آیه یک میلیون به دیار هدیه دادند. پدرش می‌گفت اگر ما هم مال‌مان را گم می‌کردیم و در این وضعیت اقتصادی دست نامردی می‌افتاد، چه می‌شد؟ برای همین می‌خواست خیلی زود صاحب ربع سکه‌ها را پیدا کند. خدا شاهد است بچه‌های من بارها شده از روی زمین  پولی پیدا کردند اما آن را جایی گذاشتند و به آن دست نزدند تا شاید صاحبش پیدا شود. کار دیار افتخاری است برای خودمان.»

فامیل می‌گویند دیار بچه شیرینی است
«نه این که الان و بعد از ماجرای سکه‌ها این‌جور باشد، مردم همیشه دیار را دوست داشتند. او یک جور اخلاق‌هایی دارد که می‌گویند حرف‌هایش بیشتر از سنش نشان می‌دهد. اخلاقش این‌طور است که با هر کسی روبه‌رو شود، اول سلام می‌کند. فامیل، دیار را از قبل دوست داشتند و به قول خودشان می‌گویند بچه شیرینی است. حرکت‌هایی که انجام می‌دهد و کارهایی که می‌کند دوست داشتنی است. مادر من مشکل دارد و طبقه پایین‌مان یک خانه کوچک داریم که با پدرم آن‌جا زندگی می‌کند. صبح‌ها تا می‌روم یک کاری بکنم می‌بینم دیار بیدار شده و رفته پیش آن‌ها. دیار عادت دارد صبح‌ها که بیدار می‌شود برای خودمان نان می‌خرد و بارها بدون این که ما چیزی به او بگوییم، می‌بینم برای مادرم هم یک نان خریده و برده است. شیفت دبستان دیار هر هفته عوض می‌شود و روزهایی که شیفت بعدازظهر است، بدون این که بدانم می‌بینم رفته طبقه پایین و از مادربزرگش پرسیده که نان می‌خواهید؟ چیزی لازم دارید برایتان بخرم؟» این‌ها صحبت‌های مادر دیار درباره اخلاق و خصوصیات دیار است که او را جدا از امانت‌داری و درست‌کاری‌ای که نشان داد، پیش بقیه عزیز کرده است.
​​​​​​​
​​​​​​​دوستانم به من می‌گویند قهرمان
گفت‌و‌گو با دیار فتحی که این روزها همه در هورامان تخت از او صحبت می‌کنند و خودش می‌خواهد یک فوتبالیست درجه یک مثل رونالدو شود
پیدا کردن دیار دانش‌آموز کلاس چهارمی شهر هورامان تخت کار سختی بود؛ یا خبرنگارها مشغول ضبط برنامه با او بودند یا مدرسه بود و زمین فوتبال. جالب این که در چنین شرایطی که خانه دیار خیلی شلوغ بود، مادرش می‌گفت کاردستی مدرسه‌اش را هم فراموش نکرده و تا دیروقت بیدار مانده بود تا بتواند آن را به مدرسه ببرد. دفعه بعدی که تماس گرفتم دیار زمین فوتبال شهرشان بود و بعد از آن توانستم چند کلمه‌ای با این نوجوان دهه نودی صحبت کنم و درباره حسی که داشت از او بپرسم. بعد از سلام و احوال‌پرسی دیار با یک لحن شیرین و صدایی که خوشحالی در آن پیداست، می‌گوید :«من خیلی خوشحال بودم. وقتی صاحب آن جعبه را پیدا کردم، خانواده‌شان به خانه ما آمدند. به من افتخار کردند و هدیه‎ای هم به من دادند. الان خانواده‌مان خوشحال هستند و دوستانم در مدرسه به من می‌گوید قهرمان.» آن‌جور که معلوم است دیار یک نوجوان عشق فوتبال است و یکی از تفریحات اصلی‌اش فوتبال بازی کردن. او درباره علاقه و آرزوهایش می‌گوید: «من فقط فوتبال را دوست دارم و در پست حمله بازی می‌کنم. درس‌هایم را هم می‌خوانم اما دوست دارم فوتبالیست شوم مثل رونالدو.»