شوفاژ وسیله خیلی خوبیه؛ اما واقعاً تو این هوا جواب که نمیده هیچ، سوال هم می‌پرسه. دیشب شوفاژ خونه ما می‌پرسید: «چی می‌شد یکی از این بخاری ژاپنی کوچیکا می‌خریدی خسیس خان! ها؟» پریشب می‌پرسید: «حالا یک چایی بریزی بیاری دور هم بخوریم گرم بشیم چی میشه؟» شب قبل‌ترش می‌پرسید: «واقعاً روی بخاری گازی که لباس خشک می‌کنین نون گرم می‌کنین؟ چه بی‌کلاس، خب شد من شوفاژم». یه بار دیگه پرسید: «می‌دونستی 5 سال قبل قرار بود با یک شومینه ازدواج کنم؟» گفتم: «نه نمی‌دونستم». گفت: «آره دیگه خیلی همو دوست داشتیم، اما بابام گفت شومینه‌ها ایمنی زیادی ندارن، به‌خانواده ما نمیان». البته این‌طوری نیست که شوفاژ خونه ما هیچ‌وقت جواب نده، یه‌بارم جواب داد، همین اول پاییز دیدم ازش صدا میاد، گفتم چی شده؟ گفت: «واقعاً جواب بدم؟ طاقتش رو داری؟» گفتم آره بگو دیگه. گفت: «هیچی منبع انبساطم خراب شده 4 تومن باید بدی و بعدش از صفر شروع کنی»! بعدشم قاه قاه خندید....