تیمداری به سبک مولتی میلیاردرها
صحبتهای پرحاشیه زنوزی مالک باشگاه تراکتور در تلویزیون با واکنشهای متنوعی روبهرو شد؛ به این بهانه سراغ سرمایهدارانی رفتیم که تیمداری کردندنویسنده: صابر
مترجم:
برخلاف بیشتر نقاط دنیا که تیمهای فوتبال توسط بخش خصوصی اداره میشوند؛ اوضاع و احوال عجیب فوتبال ما که توام با بازگشت سرمایه نیست، باعث شده در حال حاضر فقط 5 تیم لیگ برتری خصوصی محسوب شوند که در بین این 5 تیم، تراکتور پرستاره، با هوادارانی پرشور در صدر جدول است، تیمی که مالکش هم چند وقت یکبار با اظهاراتش مورد توجه قرار میگیرد. درحال حاضر تراکتور با مالکیت محمدرضا زنوزی، هوادار با مالکیت شرکت «هایوب»، نساجی با مالکیت رضا حدادیان، خیبر با مالکیت یک کارآفرین خرمآبادی و شمسآذر با مالکیت کارخانهای به همین نام بهعنوان تیمهای خصوصی در لیگ برتر فعالیت میکنند. اما همه علاقهمندان به فوتبال میدانند در این بین تراکتور چیز دیگری است، تیمی که در اندازههای تیم متمول دیگر لیگ یعنی سپاهان برای جذب ستارهها هزینه میکند. اظهارات جنجالی در تلویزیون حول قرارداد بیرانوند، دخالت دولت وقت در ماجرای طارمی، پرهوادار بودن تراکتور در ایران و... بهانهای شد تا حضور مولتی میلیاردرها در فوتبال را بررسی کنیم.
یک میلیون دلار را میدادم!
زنوزی مالک تراکتور، یک شرکت هواپیمایی، چند مجتمع فولاد و ذوبآهن و فعال اقتصادی است که البته گاهی شایعاتی درباره حجم بدهیهای بانکیاش هم شنیده میشود. او که تیمش بیشترین بازیکن پرسپولیسی را طی فصلهای اخیر جذب کرده؛ قبلاً هم به خاطر آنکه پرسپولیس را «پیروزی» خطاب کرده بود، صحبتهایی جنجالی داشت. او در برنامه اخیر هم از اینکه چرا رئیس جمهور وقت یعنی حسن روحانی برای رفع مشکل پرسپولیس و تیم ترکیهای دخالت کرده، انتقاد و حتی اظهار کرد حاضر بوده یک میلیون دلار طلب باشگاه ریزهاسپور را از جیب خودش پرداخت کند. موضوعی که با واکنش شدید هواداران فوتبال مواجه شد و زنوزی را به شکایت اشکان دژاگه ارجاع دادند که میگفت طلب زیادی از تراکتور دارد و از زنوزی پرسیدند چرا به جای پول باشگاه ریزه اسپور، طلب بازیکن بیحاشیه تیمش را نداده است؟
آیا تراکتور پرهوادارترین است؟
زنوزی درباره قرارداد بیرانوند هم نکات جالبی گفت. اما شاید جالبترین بخش صحبتهایش آنجایی بود که گفت قبل از پایان فصل مذاکرهای با دانیال اسماعیلیفر، بیرانوند و ترابی نداشتند و آنها صرفاً برای تسلیت بابت فوت همسرش به مراسم او آمدند. بخش دیگر صحبتهای او زمانی بود که در انتقاد از توجه رسانهها به پرسپولیس و استقلال گفت: «قبول کنیم که تراکتور بیشترین هوادار را در آسیا و ایران و تیمهای منطقه دارد. اصلا یکی از سه تیم پرهوادار است. بیایید همان طور که به دو تیم نگاه میکنید، به تراکتور هم نگاه کنید. چرا تفاوت قائل میشوید؟ هوادار این را میبیند و میگوید چرا بازی من مستقیم از شبکه سه پخش نمیشود؟ پول که نمیدهید، بعضا هم میگویید به صداوسیما هم کمک کن. بارها اتفاق افتاده است. چرا عدالت را رعایت نمیکنید؟ شما یکی از آن دو تیم را به شبکه ورزش بیاورید و تراکتور را به شبکه سه ببرید». البته در اینکه تراکتور یکی از پرطرفدارترین تیمهای ایران است شکی نیست؛ اما بهطور مشخص تراکتور و سپاهان طرفدار چندانی خارج از استان شان ندارند؛ همانطور که پرسپولیس و استقلال هم از خارج از ایران طرفداری ندارند؛ درحالیکه شاید تیمهای عربستانی بهخاطر حضور فوقستارهها طرفدارانی از دیگر کشورها داشته باشند.
دردسر تیمداری در انگلیس
یکی دیگر از بخشهای جالب صحبت های زنوزی احتمال تیمداری از لیگهای معتبر اروپایی بود؛ جایی که او گفت: «چند مورد را بررسی کردیم و به نتیجه نرسیدیم. دو سه لیگ را بررسی کردیم؛ اسپانیا، پرتغال و فرانسه. کمی هم انگلیس را بررسی کردیم که انگلیس سخت است. قبلا بررسی شده و فعلا پرونده را بستهایم اما امکان دارد». هرچند احتمال اینکه زنوزی در چنین لیگهایی تیمداری کند خیلی دور از ذهن است اما باید بپذیریم که حضور امثال زنوزی طی سالهای اخیر به جذابیت فوتبال کمک کرده اما امکان رقابت را از بین برده است؛ بهخصوص از زمانی که بحث قوانین مربوط به سقف قرارداد مطرح شده است و تراکتور بهطور مشخص دلیلی برای رعایت آن نمیبیند. در لیگ ما تنها 4 تیم هستند که امکان رد کردن این سقف را دارند؛ تراکتور به خاطر مالک متمولش، سپاهان به دلیل منابعی که دارد و دو تیم پرسپولیس و استقلال بهخاطر اسپانسرها.
البته بحث تیمداری یک فرد پولدار طی سالهای اخیر در لیگ برتر ما محدود به زنوزی نمیشود و سیر جالبی دارد که مرورش میکنیم.
برادران شفیعزاده با شروعی توفانی
دو دهه قبل، زمانی که تیمهای شهرستانی متکی به بازیکنان بومی بودند، برادران شفیعزاده تیم استقلال اهواز را دگرگون کردند؛ حضور مربیانی مثل ناصر حجازی، خرید بازیکنانی از برزیل و ملیپوشانی از عراق باعث شد تیمی قوی ساخته شود که البته چندان خوب نتیجه نگرفت. علی شفیعزاده معتقد بود که با ترانسفر بازیکن پولش برمیگردد اما این تیم خیلی زود مسیرش عوض شد و ستارهای هم رو نکرد که بتواند ترانسفر کند. بعد هم که برادران شفیعزاده به دبی رفتند و یکی از اولین تجربههای تیمداری در لیگ برتر توسط بخش خصوصی خیلی زود به پایان نزدیک شد.
حسین هدایتی، عابربانک عجیب!
هدایتی 61 ساله که 5 سال است در زندان بهسر میبرد، یکی از عجیبترین کسانی بود که وارد فوتبال ما شد. بهعنوان هوادار متمول پرسپولیس گاهی هزینههای این تیم را میداد؛ حتی به بازیکنان قول میداد درصورت پیروزی پر گل در دربی به هر کدام یک خودروی بی ام دبلیو میدهد؛ در یک مورد با پرسپولیس به مشهد آمد و وقتی فهمید پیام مشکل مالی دارد در اقدامی جالب به تیم رقیب هم کمک کرد. مربیان و بازیکنان فوتبال خیلی دور او میچرخیدند. فعالیت اقتصادیاش ابهام زیادی داشت اما در چند مقطع تیمداری کرد؛ دوست داشت پرسپولیس را بخرد که نتوانست، جدیترین فعالیتش تیم استیلآذین بود که بازیکنان مسن پرسپولیس و استقلال را جذب میکرد و هیچوقت هم نتیجه نمیگرفت. از عجیبترین کارهایی که او انجام داد پرداخت رقمهای بزرگ به کارلوس کیروش بود؛ همینطور سال 2015، قبل از جام ملتها به تمامی بازیکنان و کادر تیم ملی قبل از آنکه در بازیها نتیجهای کسب کرده باشند، پاداش سنگینی داد که نحوه توزیعش باعث حواشی زیادی هم شد.
بابک زنجانی و معمای پیکان
بابک زنجانی حدود 10 سالی میشود که بهخاطر بدهی سنگینی که به وزارت نفت دارد، در زندان به سر میبرد؛ اما قبل از آن یکی از پولدارانی بود که با پروژههای ساختمانی، ایرلاینی که داشت و فعالیتی که عنوان میشد در زمینه دور زدن تحریمهای مربوط به فروش نفت است، شناخته میشد. بابک خان که با اهالی سینما و ورزش هم رفاقتی داشت، سرمایهگذار چند فیلم سینمایی هم شد. اما در فوتبال مهمترین کارش خرید باشگاه پیکان بود. پیکان مقطع کوتاهی در اختیار او بود و در همان بدو امر هم حواشی زیادی ایجاد شد تا خیلی زود این باشگاه راهش را جدا کند.
کمتر شناخته شدهها
طی سالهای اخیر چهرههای دیگری هم بهعنوان بخش خصوصی سرکی در دنیای فوتبال کشیدند؛ مثل فرهاد حمیداوی که مقطعی مالک شهرخودرو بود. شهرخودرو پیش از آن «پدیده» نام داشت و خصوصی بود؛ تیمی که تا آسیا رفت و در حال اوج گرفتن بود که به خاطر مشکلات مالی به شهرخودرو واگذار شد. حمیداوی مدعی شد سال 99، حدود 40 میلیارد هزینه کرده و فقط 13 میلیارد درآمد داشته است. جالب است او مقطعی مدیر فنی تیم شمس آذر شد تا از فضای تیمداری به فضای فنی هم آمده باشد. اما هرچه بود شهرخودرو هم مثل دیگر تیم مشهد یعنی سیاهجامگان از فوتبال کنار رفت. سیاهجامگانی که توسط عباسی اداره میشد و بهسختی به لیگ برتر آمد؛ به سختی در لیگ ماند و متاسفانه در نهایت هم از فوتبال محو شد. البته همانطور که گفتیم در همین فصل فعلی هم تیمهایی مثل هوادار، خیبر و شمس آذر، خصوصی اداره میشوند اما قدیمیترین و شاخصترین آنها شاید نساجی باشد که مالکش حدادیان در لیگ برتر از بقیه قدیمی تر است.
چرا بخش خصوصی در فوتبال ما کم رنگ است؟
در تمام دنیا مسیرهای متعددی برای درآمدزایی از فوتبال وجود دارد؛ آکادمیها استعدادهای فوتبالی را جذب و به سمت تیمهای اصلی هدایت میکنند و در این مسیر هم بازیکنسازی کرده و هم درآمدزایی میکنند اما تیمهای پایه در فوتبال ما جدی گرفته نمیشوند، درآمدزایی از ترانسفر فوتبالی کم است و بازیکنان در سن بالای 20 مطرح میشوند. فروش پیراهن، بلیت فروشی، جذب درست اسپانسر و کار تجاری، حق پخش و خیلی چیزهای دیگر هم هست که هر کدام بهنوعی باعث میشوند حضور بخش خصوصی در فوتبال ما فقط و فقط هزینه باشد. هزینهای که گاهی در رقابت با تیمهای متمول ناظر به نتیجه نبوده و فقط به عشق شهر است. در این بین مشکلات زیرساختی، داوری و خیلی چیزهای دیگر باعث میشود انگیزهها برای حضور بخش خصوصی کم رنگ شود. واقعاً آخرینباری که یک بازیکن از تیمی معمولی به فوتبال اروپا ترانسفر شد، کی بوده؟ چه فرقی بین درآمد تیم سوم و چهارم از تبلیغات محیطی و حق پخش تلویزیونی است؟
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین