روایت «گوشواره فیروزه ای» از اولین بانوی شهید شهر
صدیقه رضوانی نیا نویسنده کتاب زندگی بانوی شهید حج خونین سال66 به بهانه رونمایی از این اثر از شهیده «زهرا کته» می گویدنویسنده: صادق غفوریان
مترجم:

کتاب «گوشواره فیروزه ای» که چهارشنبه گذشته توسط کنگره ملی بزرگداشت سردار شهید عبدالحسین برونسی و 2162 شهید تربت حیدریه و با همکاری دانشگاه تربت حیدریه منتشر و رونمایی شد، روایت قصه زندگی اولین بانوی شهید دیار قطب الدین حیدر است که در حج خونین سال66 به شهادت رسید. کتاب، زندگی شهید «زهرا کته» را از تولد تا شهادت در مرداد داغ سال66 از زبان خانواده و فرزندان او روایت می کند.صدیقه رضوانی نیا نویسنده کتاب، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی است و سابقه ای طولانی در عرصه رسانه دارد. او در ششمین کتابش سراغ این بانوی شهید رفته و در قالب خاطره، فراز و نشیب های خواندنی زندگی خانم «زهرا کته» را روایت کرده است.به بهانه رونمایی از کتاب «گوشواره فیروزه ای» با صدیقه رضوانی نیا درباره این کتاب و ماجراهای زیست و زندگی شهیده «زهرا کته» به گفت و گو پرداختیم.
از کتاب گوشواره فیروزه ای
بیشتر برایمان بگویید...
این کتاب روایت زندگی «زهرا کته» اولین بانوی شهید شهرستان تربت حیدریه است که سال66 در ماجرای حج خونین در مکه به شهادت رسید. کتاب در 190 صفحه منتشر شده است.
«تابستان سال ۶۶»، «وقت کم داشت و آرزو بسیار»، «به سفارش مادرم»، «عشق مادرجان به قرآن و مکتبخانه ملابزرگ»، «یک دل سیر زیارت»، «چطور سوگوارش نباشم؟»، «غروبهای دلگیر؛ عصرانههای مادرجان»، «گوشواره فیروزهای» و «همسفر بهشت و داغ همیشه ماندگار»، فصل های این کتاب است که البته زیرفصل های بسیاری هم در کتاب به چشم می خورد.
خانم رضوانی نیا اساسا چه شد که به سراغ تالیف این کتاب رفتید؟
کتاب از سوی کنگره ملی بزرگداشت سردار شهید عبدالحسین برونسی و 2162 شهید تربت حیدریه به من پیشنهاد شد که این کنگره اواخر خرداد با حضور مسئولان عالیرتبه در این شهرستان برگزار خواهد شد.

این خانم در دوران مبارزات انقلاب و بعد هم در سال های دفاع مقدس زندگی کرده؛ همسر و داماد و پسرهایش در دفاع مقدس حضور داشتند و خودش پشتیبان رزمنده ها و برنامه ثابت زندگی اش کمک به جبهه بوده و این همنشینی و همزیستی با فرهنگ شهادت و ایثار، سرانجام خودش را نیز به قافله شهدا می رساند. این گونه که در واقعه خونین حج سال۱۳۶۶، به شهادت می رسد و اولین شهید خانم این شهرستان لقب می گیرد که در گلزار شهدا در کنار شهدای دفاع مقدس به خاک سپرده می شود.
علاقه مندیم از نکات جذابی که در زندگی این شهید وجود دارد و شما هم در کتاب به آن پرداخته اید، برایمان بگویید.
زندگی خانم کته پر از فراز و نشیب بوده آن هم فصل های خواندنی که خیلی از آدم ها این فرصت را در زندگی شان پیدا نمی کنند که چنین روزها و شرایطی را تجربه کنند.
او قبل تولد، پدرش را از دست داد و در سه ماهگی اش نیز مادرش از دنیا می رود؛ یعنی با درد یتیمی بزرگ می شود. بعد در خانه فردی به نام آقای «ژاپن» قد میکشد و بزرگ می شود. زندگی در خانه آقای «ژاپن» و همسرش، تمام شخصیت اخلاقی خانم کته را شکل می دهد و او تا زمان شهادت که حتی نوه هم داشته با آقا و خانم ژاپن که در مشهد ساکن بودند مرتبط بوده و همیشه از آن ها به نیکی یاد می کرده است.خانم کته یک زن با تمام مشخصات زن ایرانی است؛ از آن بانوانی که دیگر الان قصه زندگی شان را باید در کتاب ها خواند و من معتقدم اگر ایشان در خارج از مرزهای کشور ما زندگی می کرد، در تجلیل از شخصیت شان کتاب ها نوشته و فیلم ها ساخته می شد.
اگر در چند جمله بخواهم این زن را معرفی کنم باید بگویم: او زنی خانهدار بود که سواد چندانی نداشت؛ اما به عشق خواندن قرآن و علاقه ای که به آموختن داشت، بعد انقلاب نهضت سوادآموزی رفت و خواندن و نوشتن آموخت. ضرب المثلی بین ما هست که از هر انگشتش یک هنر میبارد؛ واقعا این خانم مصداق این جمله بود. او در خانه ای که بزرگ شده بود(آقای ژاپن و همسرش که فرزندی هم نداشتند و او را به فرزندخواندگی پذیرفته بودند) مهارت ها و هنرهای مختلف فراگرفت؛ از خیاطی و گلدوزی گرفته تا بافتنی و کار با ماشین بافتنی که برایش جنبه درآمدزایی داشت. آن زمان ها زن ها اوقات فراغت شان را پشم ریسی می کردند و خانم کته هم این کار را انجام می داد و از دسترنج خودش پول سفر حج اش را فراهم کرد.
وضع مالی خانواده آن ها خوب بود و از مرحوم پدرش زمین های بسیاری به او ارث رسیده بود؛ اما روحیه کارآفرینی و استقلال در وجود این خانم موج می زد و همین روحیه را به فرزندانش هم منتقل کرد و آن ها در نوجوانی دنبال مهارت آموزی بودند. برای دخترها ماشین بافتنی خریده بود تا علاوه بر مدرسه رفتن در خانه با ماشین کار کنند و برای خودشان درآمد داشته باشند. پسرها هم تمام مهارت هایی را که مورد نیازشان بود از مکانیکی و برق گرفته تا کشاورزی و بنایی بلد بودند. اساسا او از آن زن هایی بود که الان باید به حال و روزشان غبطه خورد و رشک برد از بس پر کار بود و خیلی از کارهایی که یک انسان ممکن است در طول عمرش انجام ندهد، او در همان عمر حدود 40 و خرده ای سالش به طور کامل انجام داد.

انگار می دانست فرصت زندگی کردنش در دنیا کوتاه است و از همان هم باید نهایت بهره را ببرد.
زهرا خانم علاوه بر ارتباطات گسترده اجتماعی و کمک به دیگران، سعی داشت زن ها را برای کمک به جبهه ترغیب کند. به خانم ها آموزش بافتنی می داد تا برای زمستان های سرد کردستان برای رزمنده ها بافتنی ببافند.
از نکته های عجیب زندگی خانم کته این است که می دانست سفر بی بازگشتی به مکه دارد به همین دلیل قبل رفتن همه را جمع کرد؛ دوست و همسایه و خانواده و فامیل.
حلالیت گرفت و گفت که امید دارد او را بخشیده باشند و این سفر به احتمال زیاد بازگشتی ندارد.حرفی که اطرافیان آن زمان زیاد جدی نگرفتند اما بعدها در خلوت شان بارها با جمله های وداع او گریستند و البته بچه هایش سوختند.
گوشواره فیروزه ای اسم زیبایی است؛ این اسم از کجا گرفته شد؟
خانم کته قبل سفر حج یک مراسم وداع سوزناک با خانواده برگزار کرد تا در حضورشان وصیت هایش را انجام دهد. او در وصیت نامه اش اموالش را تقسیم کرد؛ به غیر از زمین هایی که داشت زیورآلات و طلاهایش را هم وصیت کرد؛ یک انگشتر را به یکی از دخترها داد. سال ها بعد که راه کربلا باز شد و زائران می توانستند به زیارت امام حسین(ع) بروند، دختر که به کربلا مشرف شد به یاد مادر، آن انگشتر را در ضریح حرم امام حسین(ع) انداخت.
این وسط یک گوشواره با نگین فیروزه نیشابور داشت از آن گوشواره های توری قدیمی.
این گوشواره را برای همسر سید مهدی (آخرین فرزند خانواده) که آن زمان فقط 11 سال داشت وصیت کرد؛ سال ها بعد وقتی آقا مهدی ازدواج کرد، خواهر بزرگش آن گوشواره فیروزه ای را از طرف مادر داماد به الهه خانم عروس کوچک که هیچ وقت مادر شوهرش را ندید، هدیه داد. حالا آن گوشواره فیروزه ای میراث خانوادگی خانواده موسوی کیاست.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده