امید و معنا، دارایی روزهای تلخ
سلاح ما مردم معمولی برای مقابله با دشمن همدلی، امید و حفظ غرور ملی است؛ با آموختن تابآوری و تلاش برای معنادار کردن هر تجربه میتوانیم به خودمان، اطرافیان و جامعه برای عبور از روزهای سخت کمک کنیمنویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامهنگار
مترجم:
در دل این روزهای تلخ که زندگی بسیاری از هموطنانمان با صدای انفجار گره خورده و همه ما ایرانیها درگیر اندوه ناشی از دست دادن هموطنان نازنینمان هستیم، شاید این پرسش در ذهن خیلیها شکل بگیرد: «چه باید کرد؟ این حجم از خبرهای بد را میتوان تحمل کرد»؟ پاسخ کوتاه است بله باید امیدوار بود؛ اما نه امیدی سادهلوحانه، چون امید واقعی که از دل فهم رنج، معنا، عزت نفس و همراهی با یکدیگر میجوشد؛ امیدی که نیاز داریم از دل عشق به میهن و باور به قدرت اعتماد به هم میآید. این مطلب برای همه کسانی است که دلشان میخواهد زندگی را در روزهای سخت هم در آغوش بگیرند و به اندازه یک لبخند به دیگران هم تزریق کنند.
1 احساسات واقعی، بخشی از انسان بودن ما هستند
در زمانهای که مدام خبرهای تلخی از درگذشت هموطنانمان جریان دارد، احساس خشم و بیپناهی کاملاً طبیعی است. انکار این احساسات نهتنها کمکی نمیکند، بلکه باعث میشود در درونمان فرو بریزیم. پس اولین قدم در مسیر تابآوری، پذیرش است. اینکه به خودمان اجازه بدهم ناراحت و خسته باشیم. تابآوری یعنی «خسته بودن اما دوباره برخاستن»، نه «هیچوقت نلرزیدن».
2 تابآوری انکار مشکلات نیست
تابآوری در چنین روزهایی معنا پیدا میکند. برای مادری که در عین نگرانی برای کودکش لالایی میخواند یا پدری که خودش ناراحت است اما با فرزندش بازی میکند. تمرینهایی مثل نفس کشیدن آگاهانه، نوشتن احساسات، حرف زدن با یک دوست و مهمتر از همه خدمت به دیگران به ما کمک میکند زنده بمانیم. و این خدمت، میتواند به سادگی یک لبخند باشد. لبخندی به همسایه، به فروشندهی خسته، به مادری در صف نان... همین لبخندها پیام غیرمستقیم ماست به جامعه: «تو مهمی. هنوز انسانیت زنده است».
3نگذاریم درد، بیثمر بماند
در چنین زمانهای، گمشدن معنا یکی از خطرناکترین بحرانهاست. وقتی نتوانیم درد را در بستری از معنا قرار دهیم، تسلیم خشم، پوچی و افسردگی میشویم. به خودمان یادآوری کنید که شاید نتوانیم همهچیز را کنترل کنیم، اما میتوانیم تصمیم بگیریم این رنج چه درسی برای ما داشته باشد، یا به چه کاری ما را وادار کند؛ در دل این رنج میتوانیم همصدا و همدل باشیم، میتوانیم به هم کمک کنیم. میتوانیم در اندازه یک استوری یادی از شهدایی کنیم که غریبانه پرکشیدند. رنجهای بزرگ وقتی تبدیل به کارهای بزرگ میشوند ثمرات زیادی دارند.
4 حواسمان به عزتنفس و غرور ملی باشد
یکی از پایههای تابآوری جمعی، حفظ عزتنفس افراد و هویت ملی است. در شرایط بحرانی، حمله به خود یا دیگری، تحقیر و سرزنش و... نهتنها کمکی نمیکند، بلکه فروپاشی درونی جامعه را تسریع میکند. در این روزها باید با احتیاط بیشتری صحبت کنیم. غرور ملی به اطرافیان ما آرامش میدهد و اگر آن را خدشهدار کنیم ترمیم نمیشود.
5 زندگی ادامه دارد
ادامه دادن زندگی، یک شکل از مقاومت است. شاید سخت باشد که در دل اندوه، پایبند به برنامههای قبلی مثل مراسم عقد یا جشن تولد باشیم. اما دقیقاً همین لحظات هستند که جامعه را زنده نگه میدارند. هر تولد و پیوندی، هر جشن کوچک خانگی یک فریاد خاموش است به این معنی که ما هستیم.
6 شبکه همدلی، زندهمان نگه میدارد
ما موجوداتی اجتماعی هستیم. قطع رابطه با دیگران در روزهای سخت، ما را آسیبپذیرتر میکند. برعکس، هر تماس تلفنی، هر پیغام محبتآمیز، هر دعوت برای یک چای ساده، ما را به زندگی وصل میکند. در این روزها، همدلی و همراهی سادهترین اما مهمترین سرمایه ماست.
نکته پایانی
خلاصه اینکه در میانه جنگ، ما فقط با سلاح نمیجنگیم. ما با معنا، با لبخند، با همدلی و حفظ غرور ملی خود برابر دشمن کودککش ایستادگی میکنیم. بیایید با هم به جامعهمان نشان دهیم که حتی در تاریکی، میتوان چراغی روشن کرد.

1 احساسات واقعی، بخشی از انسان بودن ما هستند
در زمانهای که مدام خبرهای تلخی از درگذشت هموطنانمان جریان دارد، احساس خشم و بیپناهی کاملاً طبیعی است. انکار این احساسات نهتنها کمکی نمیکند، بلکه باعث میشود در درونمان فرو بریزیم. پس اولین قدم در مسیر تابآوری، پذیرش است. اینکه به خودمان اجازه بدهم ناراحت و خسته باشیم. تابآوری یعنی «خسته بودن اما دوباره برخاستن»، نه «هیچوقت نلرزیدن».
2 تابآوری انکار مشکلات نیست
تابآوری در چنین روزهایی معنا پیدا میکند. برای مادری که در عین نگرانی برای کودکش لالایی میخواند یا پدری که خودش ناراحت است اما با فرزندش بازی میکند. تمرینهایی مثل نفس کشیدن آگاهانه، نوشتن احساسات، حرف زدن با یک دوست و مهمتر از همه خدمت به دیگران به ما کمک میکند زنده بمانیم. و این خدمت، میتواند به سادگی یک لبخند باشد. لبخندی به همسایه، به فروشندهی خسته، به مادری در صف نان... همین لبخندها پیام غیرمستقیم ماست به جامعه: «تو مهمی. هنوز انسانیت زنده است».
3نگذاریم درد، بیثمر بماند
در چنین زمانهای، گمشدن معنا یکی از خطرناکترین بحرانهاست. وقتی نتوانیم درد را در بستری از معنا قرار دهیم، تسلیم خشم، پوچی و افسردگی میشویم. به خودمان یادآوری کنید که شاید نتوانیم همهچیز را کنترل کنیم، اما میتوانیم تصمیم بگیریم این رنج چه درسی برای ما داشته باشد، یا به چه کاری ما را وادار کند؛ در دل این رنج میتوانیم همصدا و همدل باشیم، میتوانیم به هم کمک کنیم. میتوانیم در اندازه یک استوری یادی از شهدایی کنیم که غریبانه پرکشیدند. رنجهای بزرگ وقتی تبدیل به کارهای بزرگ میشوند ثمرات زیادی دارند.
4 حواسمان به عزتنفس و غرور ملی باشد
یکی از پایههای تابآوری جمعی، حفظ عزتنفس افراد و هویت ملی است. در شرایط بحرانی، حمله به خود یا دیگری، تحقیر و سرزنش و... نهتنها کمکی نمیکند، بلکه فروپاشی درونی جامعه را تسریع میکند. در این روزها باید با احتیاط بیشتری صحبت کنیم. غرور ملی به اطرافیان ما آرامش میدهد و اگر آن را خدشهدار کنیم ترمیم نمیشود.
5 زندگی ادامه دارد
ادامه دادن زندگی، یک شکل از مقاومت است. شاید سخت باشد که در دل اندوه، پایبند به برنامههای قبلی مثل مراسم عقد یا جشن تولد باشیم. اما دقیقاً همین لحظات هستند که جامعه را زنده نگه میدارند. هر تولد و پیوندی، هر جشن کوچک خانگی یک فریاد خاموش است به این معنی که ما هستیم.
6 شبکه همدلی، زندهمان نگه میدارد
ما موجوداتی اجتماعی هستیم. قطع رابطه با دیگران در روزهای سخت، ما را آسیبپذیرتر میکند. برعکس، هر تماس تلفنی، هر پیغام محبتآمیز، هر دعوت برای یک چای ساده، ما را به زندگی وصل میکند. در این روزها، همدلی و همراهی سادهترین اما مهمترین سرمایه ماست.
نکته پایانی
خلاصه اینکه در میانه جنگ، ما فقط با سلاح نمیجنگیم. ما با معنا، با لبخند، با همدلی و حفظ غرور ملی خود برابر دشمن کودککش ایستادگی میکنیم. بیایید با هم به جامعهمان نشان دهیم که حتی در تاریکی، میتوان چراغی روشن کرد.
10 صفحه اول