رایجترین رفتارهای اشتباه با کمتوانان ذهنی
نویسنده:
مترجم:
حدود 3 درصد از افراد جامعه را افراد دچار کم توانی ذهنی تشکیل میدهند. به دلیل دشواری تشخیص دقیق کم توانی ذهنی و دامنه گسترده آن، در کشور ما آمار دقیقی از میزان این افراد توسط سازمان بهزیستی و توانبخشی منتشر نشده است. عواملی مانند ازدواجهای فامیلی، ضربه به جنین در دوران حاملگی، برخی عفونتها و مسمومیتها، قرار گرفتن در معرض اشعه ایکس، سن بارداری بالای 35 سال و مصرف الکل در بروز کم توانی ذهنی در کودکان موثر است. علاوه بر این بیهوشی طولانی مدت مادر، اشکال در تنفس هنگام تولد، تولد زودرس، ضربه به سر نوزاد هنگام زایمان و ... میتواند از عوامل دیگر این مشکل محسوب شود. 21 جولای روز جهانی حمایت از کمتوانان ذهنی است. به همین مناسبت تصمیم گرفتیم مطلبی را در این مورد نوشته و گامی در جهت آگاهسازی جامعه برای برخورد بهتر با آنها برداریم. بنابراین به رایجترین رفتارهای اشتباه با کمتوانان ذهنی اشاره خواهیم کرد.
1 انکار ناتوانیشان بهجای درمانمتاسفانه با وجود اطلاعرسانیهای فزاینده درباره ناتوانیهای ذهنی همچنان شاهد رفتارهای نامناسب در خانواده و جامعه با این افراد هستیم و آنطور که باید و شاید این افراد توسط خانواده و جامعه پذیرفته نمیشوند. با وجود سختی و رنجی که والدین این افراد متحمل میشوند متاسفانه در سالهای ابتدایی کودکی شاهد نوعی انکار از سوی والدین هستیم، بهطوری که رفتارهای غیر طبیعی یا پایینتر از سن کودکان را با سهلانگاری نادیده گرفته و صرفا به کودکی آنها ربط میدهند یا با وجود پیگیری و تشخیص توسط پزشک، آن را انکار کرده و آموزش اولیه و بسیار مهم آنها را در سالهای طبیعی رشد از دست میدهند. به همین دلیل لازم است که در پایشهای رشدی اولیه به رشد زبان، ادراک و مهارتهای کودک توجه لازم را داشته و در صورت بروز هر گونه تاخیر از کاردرمانگر و گفتار درمانگر کمک بگیرند.
2 دلسوزی افراطی و نوعی ناامیدی
در گام بعدی شاهد نوعی دلسوزی افراطی و نوعی ناامیدی در والدین این کودکان هستیم. به طوری که شیوههای تربیتی و رفتار درمانی روان شناس و کار درمانگر را نوعی اعمال فشار و سختگیرانه تلقی کرده و به طور کلی با نوعی دلسوزی غیر منطقی کودک را رها میکنند. این در حالی است که در سالهای آتی تغییر رفتاری به شدت سخت یا غیرممکن میشود و در نهایت این کودک است که از رفتارهای والدین متضرر میشود. پس در عین ابراز محبت باید مانند هر کودک دیگری، در تربیت آنها ریزبینانه برخورد کرد و برای کم کردن بار سختی در آینده از همان دوران کودکی رفتار درمانی را جدی گرفت.
3 نادیده گرفتن آنها
در نهایت والدین خسته و درمانده این کودکان در پارهای شرایط با استدلال اینکه این قبیل بچهها متوجه نمیشوند و درک نمیکنند، آنها را نادیده میگیرند یا از رفتارهای خشن استفاده میکنند. این در حالی است که هر چند این کودکان در درک احساسات خود و دیگر عملکرد طبیعی ندارند ولی به راحتی متوجه هیجانات منفی شما مانند خشم و غم میشوند و همین میتواند به رفتارهای ناآرام و مضطربانه آنها دامن بزند. پس بهتر است قبل از هر چیزی کودک خود را همان گونه که هست بپذیرید و سعی کنید درباره نحوه رفتار با کودکان ناتوان ذهنی اطلاعات خود را بالا ببرید و با او طوری رفتار نکنید که احساس کند از داشتن او خجالتزده و ناراحت هستید.
4 توجهنکردن به علاقهمندیها و توانمندیهای آنها
به والدین و اطرافیان چنین کودکانی توصیه میشود به علاقهمندیها و توانمندیهای آنها دقت کنید و با توجه به آنها به این افراد وظایف کوچکی را محول کنید. با این روش علاوه بر بالا بردن توانمندی آنها، خود میتوانید از احساس بهتری بهرهمند شوید. باید از طریق علاقه مندیها و تواناییهایش به او آموزش داد تا بتواند در کارهای کوچک، ساده و پیش پا افتاده روزانه همکاری کند و در حد توان خود باری را از دوش خانواده بردارد.
5 جدا کردنشان از جامعه
و آخرین نکته هم این که اگر عقب ماندگی ذهنی فرزند شما در حد شدید نیست و به اطرافیان آسیبی نمیزند به هیچ عنوان آنها را از جمع خانواده و محیط های طبیعی و اجتماعی جدا نکنید. چراکه آنها هم مانند هر فرد دیگری در این جامعه حق حضور در اجتماع را دارند و با نگهداشتن آنها در خانه نمیشود فرهنگسازی کرد و گامی در جهت بهبود شرایط آنها برداشت.