یک جرعه مثنوی
وسوسههای نفسانی
نویسنده:
مترجم:
انسان از طریق شیطان دریافتهایی دارد. شیطان را همان نفس در نظر بگیرید؛ نفس انسان که میل به مکروهات دارد؛ بخشی از وجود انسان که میل به گناه، دزدی، خوردن حق آن و این دارد. مولانا میگوید این معرفتها یا پیامهایی که به سوی تو میآید، مثل بانگ صفیر است. سوت را صفیر میگویند. در قدیم، شکارچیها برای اینکه پرندهها را شکار کنند، شبیه صدای آن پرنده سوت میکشیدند. پرنده تصور میکرد صدایی از جنس خودش است و به سمت او میآمد و شکارچی صیدش میکرد. اینجا معاویه به ابلیس میگوید:
معرفتهای تو چون بانگ صفیر
بانگ مرغان است لیکن مرغ گیر
صد هزاران مرغ را آن ره زده است
مرغ غره که آشنایی آمده است
مرغ مغرور با همان دانش خودش فکر میکند این صدا، صدای یکی از دوستانش است که با صدای شکارچی اشتباه میگیرد.
در هوا چون بشنود بانگ صفیر
از هوا آید شود اینجا اسیر
مولانا در واقع میخواهد بگوید شیطان طوری فریب میدهد که شخص کاری میکند و فکر میکند خودش خواستهاست. در حالی که خودش نخواستهاست. آن وسوسههای نفسانی است که عمل کردهاست.
تفسیر مثنوی معنوی از عبدالجبار کاکایی به همت موسسه پیشگامان شعر نوین ایرانیان