رمز جاودانگی هنر «سهراب»
در زادروز سهراب سپهری، به واکاوی ویژگیهای شعر و نقاشیهای او ازجمله گستره مفاهیم، مدرن سازی و ... پرداختهایمنویسنده:
مترجم:
محمد بهبودی نیا - تا امروز درباره شعر و نقاشی سهراب سپهری زیاد شنیدهایم اما نکتهای که سهراب سپهری در همه آثارش به آن نگاه ویژهای داشت مدرن سازی بود. او در شعر باوجود پشتوانه محکم شعر کلاسیک به شعر نیمایی روی آورد، قالبی که شاید کمتر کسی در زمانهای که سهراب زندگی میکرد به آن توجه داشت. شعر نیمایی در آن زمان جزو قالبهای کمتر شناخته اما مدرنی بود که از سوی مردم و اهل فن زیاد مورد توجه قرار نمیگرفت.
سهراب سپهری در زمانهای پر از مفاهیم تک لایهای و موضوعات تکبعدی در شعر، برای فرار از ارائه مفاهیم و تصاویر تکراری و همچنین گسترش مفهوم به سراغ شعر نیمایی رفت.در آن زمان بیشتر شعرها جز موضوعات یا اجتماعی بود یا عاشقانه، عرفان و فلسفه به زبان ساده در شعر رنگباخته بود. سهراب با یقین به این اصل مهم که در هر عصر هنرمندان باید در هنرشان باید حرفهای مربوط به زمانه خود را بزنند و در عصر ما حرفهای فراوانی بهجز زلف یار و ماه شبهای تنهایی و ... وجود دارد به شعر نیمایی روی آورد. علاوه بر این نقاشیهای مدرن سهراب هم انگار کلماتی هستند که در قالبی مدرن با هر آنکس که به آن خیره میشود به گفت و گو مینشیند.
تأثیر ساده زیستی سهراب در نگاه به جزئیات
در عصر پرشتاب امروز که رشد فنّاوری برای آدمی چیزی جز اسارت محض را به ارمغان نمیآورد سهراب سپهری با درک یک مفهوم عمیق که برای به پرواز درآوردن خیال باید زینتها و زیورآلات مادی را از بال پرنده خیال، باز کرد به ساده زیستی رو آورد. ساده زیستی که نتیجه آن توجه دقیق و عمیق به جزئیاتی بود که شاعران زیادی از آن بیبهره بوده و هستند. او درنهایت سادگی به سفرهای زیادی رفت و فلسفه آموخت و مجذوب تفکرات بودائیان هند و فلسفه شرق و غرب شد. کنجکاویهای او نسبت به کشف واقعیت جهان و پیادهسازی اندیشههای غیرمادی با زبانی ساده و روان و بهدوراز تکلف، او را به سمتوسوی فراگیری فلسفه شرق کشاند. البته او میدانست که تمام جهان در شرق، فلسفه و نظریات این نقطه از جهان خلاصه نمیشود و همین موضوع کمکم او را به سمت فراگیری فلسفه غرب نیز کشاند.
سهراب برای شناخت این فضا به مطالعه آثار دیگران پشت میز کار گوشه اتاقش بسنده نکرده بلکه پا درراه پرفرازونشیب سفر گذاشته و به کشورهایی ازجمله ایتالیا، ژاپن، هند، پاکستان، افغانستان، اروپا، آمریکا، پاریس، یونان و مصر و بریتانیا سفرکرده است.
شعر جهانی، نیازمند اندیشه جهانی
او میدانست برای جهانیشدن شعر، باید جهانی بیندیشیم. فراگیری فلسفه شرق و غرب، شناخت فرهنگ و دغدغههای مردمان این سرزمین یکی از مهمترین دغدغههای سپهری بود دغدغهای که در شعر و نقاشیهای او بهدوراز غلو و بزرگنماییهای غیرطبیعی به چشم میخورد. این نوع اندیشه ورزی را میتوان از مهم ترین دلایلی دانست که مترجمان زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی را به سمت آثار سپهری کشانده است. علاوه بر شعرها، نقاشیهای سهراب هم در زمان خودش و پس از این زمان به دلیل نگاه مدرن و تکنیکهای ناب او در سطح جهان پربازدید شد. ازجمله نمایشگاههایی که در سطح جهان میزبان نقاشیهای او بود باید به دوسالانه ونیز (خرداد ۱۳۳۷)، دوسالانه سان پائولو (برزیل 1342)، نمایشگاه هنرهای معاصر ایران، موزه بندر لوهاور (فرانسه 1342)، نمایشگاه جشنواره راویان (فرانسه 1347)، نمایشگاه گروهی برج همپتن (آمریکا)، نمایشگاه انفرادی بنسن نیویورک (1350)، نمایشگاه انفرادی سیروس (پاریس 1351)، نمایشگاه هنر معاصر ایران (بال، سوئیس، سال 1355) و... اشاره کرد.
کارگری در فرانسه برای رسیدن به هدفی بزرگ
همیشه یک واقعیت اساسی در مسیر رسیدن به خلق آثار ماندگار هنری وجود دارد و آنهم این که به قول بسیاری از هنرمندان برای رسیدن به خلق آثار ماندگار در هنر باید تاوان داد. باید از بسیاری از لذتها و دلخوشی ها گذشت همان گونه که سهراب سپهری بارها این کار را انجام داده است. در یکی از موارد زمانی که سهراب در فرانسه به تحصیل در رشته چاپ سنگی مشغول شد رشتهای که امروز به لیتوگرافی معروف است به دلیل اینکه هزینههای تحصیل در فرانسه بسیار گران بود برای پرداختن بخشی از هزینههای تحصیل به کارگری و تمیز کردن ساختمانها پرداخت.
تنهایی، دروازه ژرفاندیشی سهراب
سال 1358 و در 51 سالگی، سرطان خون به جان زلال این شاعر کاشانی چنگ انداخت. وضعیت سهراب هرروز وخیمتر میشد بهطوریکه او مجبور شد برای مداوا به انگلیس برود. بعد از ناامید شدن پزشکان از علاج او، سهراب به ایران بازگشت. درنهایت سهراب سپهری با کوله باری از کلمات، نقشها و با کوهی از حرفهای نگفته در تاریخ 1 اردیبهشت سال 1359 راهی سفری ابدی شد.
مزار سهراب سپهری در صحن امامزاده سلطانعلی بن محمدباقر در روستای مشهد اردهال کاشان واقع است. سهراب همیشه شیفته تنهایی بود زیرا به عقیده بسیاری از بزرگان هنر، هنر و اندیشههای ژرف در کنج خلوت به سراغ هنرمند میآید. یکی از شعرهای سهراب سپهری که در ستایش تنهایی سروده شده و بر سنگ مزار او نقش بسته نیز در ستایش تنهایی است.
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین