روزهای پایانی مردی که عاشق زندگی بود
نویسنده:
مترجم:
حمیدرضا صدر برای بسیاری که اهل سینما بودند، یک منتقد متفاوت بود؛ از آنهایی که میتوانست شور زندگی را از دل یک فیلم بیرون بکشد. برای فوتبالیها هم صدر یک کارشناس خاص بود. کسیکه فوتبال را محدود در تاکتیکها نمیکرد. او با فوتبال هم همان کاری را میکرد که با سینما. نگاهی زیبا، دوستداشتنی و لبریز از شوق زندگی. اما چه شد مردی که اینقدر لبریز از امید و طراوت بود، کتابی درباره مرگ نوشت؟ «از قیطریه تا اورنج کانتی» قصه سه سال پایانی زندگی اوست. سال 1400 بود که خبر بیماریاش پخش شد. دخترش اعلام کرد پدر سه سالی است درگیر سرطان است. خودش در کتابش نوشت همهچیز از سرفههای نیمه شب و میان خواب شروع شد. مدت کوتاهی بعد از اینکه خبر بیماریاش رسید، درگذشت. از همان روزهای اولی که خبر بیماری را شنیده بود، شروع کرده بود به نوشتن کتابی درباره رنج بیماری، ترس رفتن، امید و روزهای آخر. کتابی که وصیت کرده بود فصل آخرش را دخترش غزاله تکمیل کند و حتماً بعد از فوتش منتشر شود. کتاب او از تهران و روزهای ابتدایی بیماری شروع میشود و تا اورنج کانتی ادامه دارد. روایتی که انگار نجواهای درونی خود اوست، انگار درون ذهن مردی هستیم که بیوقفه عاشق زندگی بوده و لبریز از امید.
حمیدرضا صدر برای بسیاری که اهل سینما بودند، یک منتقد متفاوت بود؛ از آنهایی که میتوانست شور زندگی را از دل یک فیلم بیرون بکشد. برای فوتبالیها هم صدر یک کارشناس خاص بود. کسیکه فوتبال را محدود در تاکتیکها نمیکرد. او با فوتبال هم همان کاری را میکرد که با سینما. نگاهی زیبا، دوستداشتنی و لبریز از شوق زندگی. اما چه شد مردی که اینقدر لبریز از امید و طراوت بود، کتابی درباره مرگ نوشت؟ «از قیطریه تا اورنج کانتی» قصه سه سال پایانی زندگی اوست. سال 1400 بود که خبر بیماریاش پخش شد. دخترش اعلام کرد پدر سه سالی است درگیر سرطان است. خودش در کتابش نوشت همهچیز از سرفههای نیمه شب و میان خواب شروع شد. مدت کوتاهی بعد از اینکه خبر بیماریاش رسید، درگذشت. از همان روزهای اولی که خبر بیماری را شنیده بود، شروع کرده بود به نوشتن کتابی درباره رنج بیماری، ترس رفتن، امید و روزهای آخر. کتابی که وصیت کرده بود فصل آخرش را دخترش غزاله تکمیل کند و حتماً بعد از فوتش منتشر شود. کتاب او از تهران و روزهای ابتدایی بیماری شروع میشود و تا اورنج کانتی ادامه دارد. روایتی که انگار نجواهای درونی خود اوست، انگار درون ذهن مردی هستیم که بیوقفه عاشق زندگی بوده و لبریز از امید.
10 شماره آخر