واقعا فرقی دارد چه کسی رئیس جمهور آمریکا باشد؟

نویسنده: مصطفی غنی زاده 

مترجم:


 پاسخ سوال بالا در کلیات دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، خیر است. اما در جزئیات و روش‌ها حتما و قطعا تفاوت‌های بسیاری وجود داشته و خواهد داشت. این که دیپ استیت در آمریکا غایت کار خود را براندازی یا تضعیف شدید نظام اسلامی در ایران قرار داده، ربطی به افراد و احزاب ندارد و برای همه آن ها یکسان است. اما روش دستیابی به این هدف در بین روسای جمهور آمریکا تفاوت‌های اساسی دارد.
باید فهم کنیم که ترامپ، کاراکتری کاملا خارج از عرف سیاست‌ورزی در جهان مدرن است و همین امر باعث می‌شود تا رفتارهای افراطی از خود نشان دهد. وقتی قدرت در دست یک افراطی باشد، جهان پیرامون آسیب بیشتری خواهد دید. به ویژه آن که نوع نگاه او به مسائل جهان مانند ماهیت درگیری با چین، حضور در ناتو، دفاع از اسرائیل، شعارهای غربی مانند حقوق بشر، شرایط آخرالزمانی و... با نگرش بخش اعظم نظام حکمرانی در آمریکا تفاوت‌های کم تا زیاد دارد. نوع تعریف پله‌های اقدام برای رسیدن به اهداف هم در ذهن او متفاوت با یک سیاستمدار معقول و دارای تجربه است. این ها باعث می‌شود که شکل و شدت فشار حتما تغییر کند. کما این که در دوره اول وی، شکل دشمنی با دور دوم اوباما تفاوت‌های اساسی داشت.
برای مثال ترامپ از «پایان دادن به جنگ‌ها» سخن می‌گوید؛ همان کاری که بایدن هم شعارش را می‌داد اما روش و نوع تلاش برای تحقق این اهداف مهم است. افزایش برخی فشارها بر طرف مقاومت و نه رژیم وحشی، حتما در اولویت ترامپ در این زمینه خواهد بود. تیمی که او در دوره اول در وزارت خارجه منصوب کرده بود،‌ افرادی به شدت ایدئولوژیک با نگرش‌های افراطی بودند که هرگونه گفت و گو را در چارچوب گفتمانی آخرالزمانی می‌دیدند. غیر از پمپئو، برایان هوک یکی از شدیدترین افراد مربوطه در این نگرش بود که به عنوان نماینده ویژه آمریکا در موضوع ایران، دشمنی‌های کم‌سابقه علیه ایران را به کار بست. این که او مسئولیت دوره انتقالی در وزارت خارجه را برعهده گرفته نشان می‌دهد دست فرمان بازهم افراطی‌گرایی خواهد بود. نباید از یاد ببریم که ترامپ به ایران، نگاهی آخرالزمانی داشت و همان زمان که پیشنهاد معامله می‌داد، 12 خواسته کاملا استعماری را روی میز گذاشت. یعنی مواردی که احتمالا حتی بحرین و کویت هم آن ها را قبول نمی‌کردند. درواقع مشکل عدم مذاکره و عدم معامله در واشنگتن بود و نه تهران و نتیجه هم خروج از برجام و در نهایت شهادت حاج قاسم سلیمانی بود.
با این توضیحات باید برای دوره جدید آماده بود. البته باید منصفانه توضیح داد که اصل ایجاد فشار شدید به ایران در سال آخر برجام، چندان تفاوتی بین دو نامزد نداشت و حتما انجام می‌شد. لذا کار درست، طراحی یک بسته‌ کامل برای این فشارها بود. کاری که چین با یک بسته اعتباری بزرگ برای بازار داخلی خود از ماه‌ها قبل آغاز کرده بود و حالا برای درگیری آماده‌تر است. در آینده بیشتر توضیح خواهیم داد که چرا امکان معامله و مذاکره تا لحظه آخر رفع تحریم در اکتبر آینده وجود نخواهد داشت. کار اساسی این است که کارت‌های دشمن را با برخی اقدامات کم‌اثر کنیم و درمقابل برخی کارت‌ها را برای خودمان به وجود آوریم. کاهش نقش درهم در اقتصاد کشور و اهمیت امارات در تعاملات اقتصادی، موفقیت حزب‌ا... در جنوب لبنان برای متوقف کردن رژیم وحشی و همکاری واقعا راهبردی با چین برای خروج از چتر امنیتی و اقتصادی آمریکا در منطقه، آغازگر این مسیر است. البته تجربه شکست وی در کارزار فشار حداکثری ممکن است برخی اقدامات او را تعدیل کند. همان طور که او در یک سال اخیر بارها درباره توافق با ایران صحبت کرده است. اما اصل فشار باقی خواهد بود و به جای فکر کردن به معامله با دولت ترامپ باید به فکر بیشینه کردن کارت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بود.
10 شماره آخر