غافلگیر کننده؛ مثل بازی پُر«بازنده»

مروری بر دلایل موفقیت سریال «بازنده» و کیفیت پایان‌بندی آن به بهانه پایان این مجموعه

نویسنده: مائده کاشیان

مترجم:

​​​​​​​
سریال «بازنده» به کارگردانی امین حسین‌پور دیروز صبح به پایان رسید و بالاخره پرونده کودک‌ربایی قصه حل شد. برخلاف دیگر مجموعه های معمایی و پلیسی نمایش خانگی یعنی سریال «گردن‌زنی»، ساخته حسین‌پور موفق شد با گره‌های درگیرکننده در قصه، روایت جذابی داشته باشد و مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. گروه بازیگران «بازنده» نیز عملکرد موفقی در این مجموعه داشتند و در راس آن‌ها علیرضا کمالی، پس از تجربه خوب «پوست شیر»، اثر موفق دیگری را به کارنامه خود اضافه کرد. به بهانه پایان «بازنده» نگاهی داشتیم به نقاط قوت و ضعف سریال و پایان‌بندی آن.


قصه پرکشش
ماجرای «بازنده» از یک کودک‌ربایی مشکوک آغاز شد. شیوه دزدیدن کودک یک خانواده ثروتمند و همه شواهد نشان می‌داد پای آشنایان و بعضی اعضای خانواده در میان است. قصه این مجموعه با اقتباس از رمان «زن همسایه» نوشته شاری لاپنا روایت شد، سریال هم سرنخ‌هایی درباره هویت آدم‌ربا و شرکای او به مخاطبان می‌داد بنابراین قصه «بازنده» چندان غیرقابل پیش‌بینی نبود، اما روایت سریال به شیوه‌ای پیش رفت که مخاطب درباره پیش‌بینی‌های خود نیز دچار تردید می‌شد و سهم مظنونین ماجرا نیز کم و زیاد می‌شد، بنابراین دست قصه به صورت کامل برای مخاطب رو نشده بود. «بازنده» برای آن دسته از مخاطبانی که «زن همسایه» را نخوانده بودند و پیش‌زمینه‌ای از قصه آن نداشتند نیز پرهیجان و همراه با غافلگیری پیش رفت. معمولا پایان هر قسمت با یک اتفاق مهم و کنجکاوی‌برانگیز همراه بود که مخاطب را برای تماشای قسمت بعد ترغیب می‌کرد.
فضای خارجی سریال + یک تناقض
سریال «بازنده» در قاب تصویر نیز التهاب، هیجان و تعلیق موجود در قصه را به مخاطب منتقل کرد. طراحی صحنه، نورپردازی سریال و لوکیشن‌ها با قصه معمایی سریال تناسب داشت، بنابراین لوکیشن خانه «ارغوان» و «کاوه»، اداره پلیس، مسافرخانه، همه و همه نیز فضای غیرایرانی را تداعی می‌کردند که این مورد نقطه ضعفی برای «بازنده» محسوب نمی‌شود و پذیرفتنی است، ایراد آنجاست که «حامد کیانی» از پخش صدای اذان در بلندگوی یک مسجد به عنوان سرنخی برای نزدیک شدن به آدم‌ربا استفاده کرد. وجود مسجد در نزدیکی مسافرخانه و پخش اذان با آن فضای غیرایرانی سریال هماهنگی نداشت.
درخشش علیرضا کمالی و سارا بهرامی
می‌توان گفت تقریبا همه بازیگران «بازنده» به خوبی از پس ایفای نقش خود برآمدند و انتخاب مناسبی برای نقش‌شان بودند، اما در این میان عملکرد علیرضا کمالی و سارا بهرامی ویژه‌تر بود. کمالی در نقش پلیس درونگرا که در زندگی شخصی خود یک بازنده محسوب می‌شود و در حرفه خود نیز پرونده‌ای ناکام را از سر گذرانده، بازی تاثیرگذار و خوبی داشت. کمالی وجهه مقتدر و زیرک کارآگاه قصه را باورپذیر به نمایش گذاشت و هنگامی که در جلد پدری داغدار و مردی تنها فرو می‌رفت نیز بازی تاثیرگذاری داشت. سارا بهرامی هم موفق شد در نقش زنی افسرده که درگیر بیماری روحی است، بازی ملموسی ارائه کند و با برانگیختن حس ترحم مخاطب، او را تحت تاثیر کاراکتر خود قرار بدهد.
نقطه ضعف اتفاقات غیرمنطقی
ناگفته نماند روایت قصه با چند اتفاق غیرمنطقی نیز همراه بود. در قسمت نهم سریال دیدیم «پارسا» دستیار «حامد» که رابطه‌اش با این کارآگاه شکراب شده بود، برای خودنمایی و شکست «حامد» تصمیم می‌گیرد خودش وارد عمل شود و «فرهاد دیبا» متهم اصلی پرونده کودک‌ربایی را دستگیر کند. این تصمیم در زمانی که همه زحمات پلیس به نتیجه رسیده بود، توجیه نداشت. همچنین شکست «پارسا» در دستگیری «فرهاد» و کشته شدن او در این راه نیز از نظر منطقی قابل قبول نبود. با توجه به اهمیت این بخش از قصه، انتظارات از توجیه منطقی و قابل باور این رخدادها بیشتر بود.
هیجان و غافلگیری تا پایان‌
سریال «بازنده» در نهایت با یک قسمت پراتفاق به پایان راه رسید و سرنوشت همه شخصیت‌ها یکی پس از دیگری مشخص شد. بازی حدس و پیش‌بینی درباره گرداننده اصلی ماجرا همچنان در قسمت آخر نیز ادامه داشت و تقریبا تا نیمه سریال هم یک پاسخ قطعی به سوال هویت نفر اصلی کودک‌ربایی نداشتیم، همین موضوع باعث شد «بازنده» در انتهای راه نیز غافلگیری‌هایی برای مخاطبان داشته باشد. در نهایت تقریبا همه شخصیت‌های قصه حتی کارآگاه کیانی، متناسب با نام سریال «بازنده» از این بازی بیرون آمدند و سرنوشت غم‌انگیزی برای آنان رقم خورد، جز یک نفر که همه نقشه‌هایش به درستی پیش رفت و موفق شد پیروز اصلی باشد.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین