آق کمال به آشپزخانه نمیرود
نویسنده:
مترجم:
آقا یَگ چیز جالب براتان تعریف کنُم. تو خانه ما، کسی حق نِدره وارد آشپزخانه بِره، به جز عیال. یعنی آشپزخانه محل حکمرانی عیاله. نه مو اجازه دِرُم که بِری کار برُم اونجی، نه وقتی مهمون میه برامان، حق دِرن که پاشانه بذِرن تو آشپزخانه. عیال هم به همه مهمونا مِگه: «اومدین مهمونی، لازم نیست زحمت بکشین و کاری بکنین.» البته که درست مِگه، ولی دلیل اصلیش ایه که دلش ورنِمدره کسی بِره کارهاشه بکنه. بِری مویم همی جوره. به اضافه ای که از مو مِترسه. نه که از خودُم بترسه، از کار کردنُم تو آشپزخانه مِترسه. همو اولای ازدواج، وقتی که هنوز جِو تازه دامادی داشتُم، هی مِرفتُم تو آشپزخانه ظرف مُشستُم، ظرفای تمیز ره جمع مکردُم، ماشین لباسشویی مزدُم، لباسای تمیز ره پهن مکردُم و... ولی نِمدنُم بِری چی هر دفعه یَگ کاری مِرفت. مرفتُم ظرف بشورُم، بشقاب جهیزیهاش از دستُم درمِرفت. مخواستُم ظرفای تمیز ره جمع کنُم، دو تا لیوان گیر مِکرد تو همدِگه. ماشین مزدُم، پودرش زیاد مِرفت، کف از لای در مِزد بیرون و آشپزخانه ره آب ورمِداشت. خلاصه هر کار مکردُم، یَگ کاری مرفت! تا ای که عیال دِگه قدغن کرد پامه بذِرُم تو آشپزخانه.
حالا جالبیش اینجیه که از بعد ای قضیه، نِمدنُم چی کاره که هرچی مِشه، بازم مو مقصرُم. اگه ظرف لبپَر بشه، تقصیر مویه، حتی اگه یَگ ماه باشه که بِری آب خوردن هم پامه تو آشپزخانه نذاشته باشُم. اگه لباسا به هم رنگ بدن، بازم تقصیر مویه، حتی اگه یادُم رفته باشه که اصلا لباسشویی چی جوری کار مُکنه. خلاصه طفلک کمال. ایم از ای.
حالا جالبیش اینجیه که از بعد ای قضیه، نِمدنُم چی کاره که هرچی مِشه، بازم مو مقصرُم. اگه ظرف لبپَر بشه، تقصیر مویه، حتی اگه یَگ ماه باشه که بِری آب خوردن هم پامه تو آشپزخانه نذاشته باشُم. اگه لباسا به هم رنگ بدن، بازم تقصیر مویه، حتی اگه یادُم رفته باشه که اصلا لباسشویی چی جوری کار مُکنه. خلاصه طفلک کمال. ایم از ای.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین