غفلت از راهبرد«اقلیم نویسی»
گفت و گوی خراسان با مجید قیصری ،نویسنده سرشناس و برنده جایزه 500 میلیونی به خاطر رمان«سنگ اقبال»نویسنده: محمد بهبودی نیا
مترجم:
آیین اختتامیه «هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد» چهارشنبه، سوم بهمن ۱۴۰۳ برگزار و از برگزیدگان آن در بخش های ویرایش کتاب، مستندنگاری، نقد ادبی، داستان کوتاه، رمان ، داستان بلند و یک عمر مستندنگاری در حوزه دفاع مقدس تقدیر شد. در بخش رمان و داستان بلند، کتاب «سنگ اقبال» نوشته مجید قیصری از نشر چشمه برگزیده شد. مجید قیصری، نویسنده معاصر ایرانی، در دی ماه ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد. او دانشآموخته رشته روان شناسی است و از سال ۱۳۷۲ به داستاننویسی روی آورده است. قیصری در زمینه داوری نیز فعال بوده و جوایز متعددی از جمله جایزه رمان برتر اوراسیای روسیه برای کتاب «سه کاهن» و تقدیر در جایزه ادبی جلال آل احمد برای مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» و ....کسب کرده است. از کتابهای او میتوان به «گور سفید»، «جشن همگانی»، «نگهبان تاریکی»، «شماس شامی»، «سه دختر گل فروش»، «باغ تِلو»، «ضیافت به صرف گلوله» و «گوساله سرگردان» اشاره کرد. کتابهای او در عرصههای مختلف مورد تقدیر قرار گرفتهاند و او همچنان به نوشتن ادامه میدهد. به مناسبت، برگزیده شدن «سنگ اقبال » در هفدهمین دوره جایزه جلال آل احمد با این نویسنده سرشناس گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
لطفا درباره کیفیت آثاری که در جایزه جلال امسال شرکت کرده بودند، توضیح دهید.
من همه آثار را نخوانده ام اما در روزهای برگزاری این جایزه وقتی با تعدادی از نویسندگان حاضر در این رویداد صحبت می کردیم یک حرف مشترک وجود داشت و آن این بود که آثاری به مرحله نهایی رسیده بودند که نگاه کارشناسی خوبی برای این انتخاب ها وجود داشت و امسال در انتخاب ها نگاه سلیقه ای و نگاه ایدئولوژیکی که در چند سال گذشته به چشم می خورد، وجود نداشت در نتیجه بنده یک رضایت عمومی میان حاضران در این جشنواره می دیدم، انگار به نوعی می توان گفت که دوباره عقلانیت به فضای جشنواره جلال در حال برگشتن است.
با توجه به این که شما در اثر «سنگ اقبال» که به عنوان برگزیده این جایزه انتخاب شد به سراغ باورهای عمومی و اجتماعی رفته اید لطفا درباره جای خالی این سوژه ها در داستان نویسی امروز بگویید.
ما زمانی می توانیم یک ادبیات جهانی داشته باشیم که بتوانیم عطر و بوی اقلیم و باورهای خودمان را در آن منعکس کنیم. یعنی باید تفاوت هایی میان یک داستان ایرانی با داستان های نویسندگان دیگر نقاط دنیا وجود داشته باشد، یا حتی میان داستانی که یک نویسنده خراسانی می نویسد با داستانی که یک نویسنده تهرانی می نویسد از نظر پرداختن به اقلیم باید تفاوت هایی وجود داشته باشد. امروز متاسفانه این موضوع مورد غفلت قرار گرفته است . اقلیم و باورها و فرهنگ های زیادی در کشور پهناور ما وجود دارد اما در آثار داستانی ما این عطر و بو مشاهده نمی شود. پس ضرورت اقلیم نویسی در داستان نویسی امروز به شدت حس می شود. من هم در داستان «سنگ اقبال» و دیگر آثارم سعی کرده ام نگاه کلی به اقلیم نویسی و فرهنگ ایرانی داشته باشم. من در کتاب «سنگ اقبال» به سراغ نوشتن برخی باورهای عمومی کلی که در کشور رایج است، رفته ام و در این کتاب یک مشکل عمومی که همان مسئله کم آبی است، مطرح شده است.
دلیل کم رنگ شدن اقلیم نویسی در آثار داستانی چند دهه اخیر را در چه می بینید؟ دلیل تمرکز بر نوشتن داستان های پشت میزی یا به اصطلاح آپارتمانی در روزگار ما چیست؟
در گذشته نویسندگان ما به موضوع اقلیم توجه ویژه ای داشتند اما برخی موضوعات باعث شد که تعداد نویسندگان داستان هایی که به قول شما آپارتمانی است به شدت افزایش پیدا کند، در نتیجه صدای نویسندگانی که آثار متفاوتی خلق می کردند کمتر شد. وظیفه جشنواره ها و جوایز ادبی این است که به همین موضوعات بپردازد و نیاز جامعه را شناسایی کند. متاسفانه چند سالی موجی شکل گرفت که نویسندگان زیادی به سمت نوشتن به سبک همین داستان نویسی آپارتمانی رفتند درست مثل همان زمانی که چند سالی رئالیسم جادویی در داستان نویسی مد شد و نویسندگان در اقلیم های مختلف کشور آثار رئالیسم جادویی را مد نظر قرار دادند و با شکل گرفتن فضای آپارتمانی این موج به سمت این نوع از نوشتن رفت ولی به هر حال نویسندگان و آثار شاخص در تمام این سال ها سعی کردند تحت تاثیر این موج ها قرار نگیرند و بر کار خودشان بر اساس ملاک و مقیاسی که خودشان تشخیص می دهند تمرکز کرده اند. البته این موضوعات همیشه در تاریخ داستان نویسی وجود داشته است.
شما در کتاب «سنگ اقبال» چطور توانسته اید باوجود تضاد میان باورهای قدیمی و نیازهای معاصر این موضوع را به صورت باورپذیر برای خواننده امروز بیان کنید؟
نیازها و احساس انسان هیچ گاه تغییر نمی کند، بلکه این شرایط و سبک زندگی است که تغییر می کند ،دوست داشتن،وراثت،نیاز به خوردن و خوابیدن و... تغییر نمی کند و همیشه ثابت است، پس همیشه می توان این نیازها را در ظرفی جدید و جدیدتر ارائه داد. ببینید ما داستان هابیل و قابیل را داریم که جزو باورهای قدیمی ماست اما در سمفونی مردگان، همان موضوعات با شکلی جدید ارائه می شود. مهم این است که نویسنده روی جوهره تکرار شونده انسان و نیاز و احساس ها تامل کند و آن ها را تشخیص بدهد و مطابق با نیازهای روز مطرح کند. این حرکت اساسی است که نویسنده می تواند با مراجعه به آن داستان های خواندنی خلق کند، همان طور که کافکا از خودبیگانگی را در مسخ بیان می کند.
چه آثاری در دست چاپ دارید ؟
به تازگی یک مجموعه داستان به نام « برف کهنه ، برف نو» به «نشر افق» سپردم که امیدوارم در هفته های آینده مجوز آن صادر شود.
به عنوان سوال پایانی،بزرگ ترین چالش های ادبیات داستانی امروز را در چه می بینید؟
اجازه بدهید سوالتان را از زاویه ای دیگر پاسخ دهم.در هر هنری همواره چالش وجود داشته است و اگر در هنر و هر زمینه دیگری چالش وجود نداشته باشد، هنر و زندگی معنی ندارد و ما باید به جای تمرکز بر بیان چالش ها به این موضوع فکر کنیم چطور با این چالش ها برای ارتقای هنر و زندگی برخورد می کنیم . در یک جمله این که «زندگی و هنر بدون چالش معنایی ندارد.»
نگاهی کوتاه به کتاب « سنگ اقبال»
در سرزمینی خیالی که «چهاردیوار» نام دارد، مردم مدتهاست با خشکسالی مردافکن و دهشتناکی دست به گریباناند. بزرگان و پیران سرزمین برای نجات مردم ترفندهایی به کار بستهاند که بهمرور زمان منسوخ شده و کاربرد خود را از دست دادهاند. بزرگان اما از باورهای خود دست نکشیده و بر پیروی بیچونوچرا و کورکورانه از قوانینی که وضع کردهاند، اصرار میورزند. قربانیکردن جوانی دختران این سرزمین از جمله این باورها و قوانین است؛ بدعتی که بر اساس آن، دختران را به عقد آب یا قنات در میآورند تا از این طریق به بلایی که طبیعت بر سرشان آورده پایان دهند در رمان «سنگ اقبال» اثر مجید قیصری، نویسنده معاصر ایرانی که بر اساس یکی از باورها و افسانههای قدیمی به نام «سنگ بهره» نوشته شده از زاویهای دیگر به مواجهه مردمان یک سرزمین با خشکسالی پرداخته میشود؛ این بار این مردان سرزمیناند که باید در این مسیر دشوار و پرفرازونشیب مورد آزمایش قرار گرفته و محک بخورند. انسانها در برابر قدرت عظیم و بیامان طبیعت گاه ناگزیر دست به دامان جادو و خرافه و الهامات غیبی میشوند و در گذر ایام برای حفظ باورهایی که از پیشینیان شان به آنان ارث رسیده است، قوانینی وضع میکنند که تبدیل به یوغی میشوند بر دوش انسانهای دیگر، پایبندی بر پای کسانی که در اکثر مواقع، هیچ نقشی در تدوین و تصویب آن قوانین نداشتند. در سنگ اقبال، نگارنده با مهارت و تسلط مثالزدنی خود، با روایت داستانش بر پسزمینهای از طبیعت مغموم و بحرانزده، فضایل و رذایل انسانی را به تصویر کشیده و رفتارهای گوناگون افراد هنگام مواجهه با فاجعه را به نمایش میگذارد. مطالعه این کتاب، به دلیل مضمون حساس و تفکربرانگیزی که دارد و همچنین نثر شیوا و درخشانش، بسیار سودمند بوده و تجربهای لذتبخش را برای خوانندگان آن به ارمغان میآورد.
آیین اختتامیه «هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد» چهارشنبه، سوم بهمن ۱۴۰۳ برگزار و از برگزیدگان آن در بخش های ویرایش کتاب، مستندنگاری، نقد ادبی، داستان کوتاه، رمان ، داستان بلند و یک عمر مستندنگاری در حوزه دفاع مقدس تقدیر شد. در بخش رمان و داستان بلند، کتاب «سنگ اقبال» نوشته مجید قیصری از نشر چشمه برگزیده شد. مجید قیصری، نویسنده معاصر ایرانی، در دی ماه ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد. او دانشآموخته رشته روان شناسی است و از سال ۱۳۷۲ به داستاننویسی روی آورده است. قیصری در زمینه داوری نیز فعال بوده و جوایز متعددی از جمله جایزه رمان برتر اوراسیای روسیه برای کتاب «سه کاهن» و تقدیر در جایزه ادبی جلال آل احمد برای مجموعه داستان «نگهبان تاریکی» و ....کسب کرده است. از کتابهای او میتوان به «گور سفید»، «جشن همگانی»، «نگهبان تاریکی»، «شماس شامی»، «سه دختر گل فروش»، «باغ تِلو»، «ضیافت به صرف گلوله» و «گوساله سرگردان» اشاره کرد. کتابهای او در عرصههای مختلف مورد تقدیر قرار گرفتهاند و او همچنان به نوشتن ادامه میدهد. به مناسبت، برگزیده شدن «سنگ اقبال » در هفدهمین دوره جایزه جلال آل احمد با این نویسنده سرشناس گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
لطفا درباره کیفیت آثاری که در جایزه جلال امسال شرکت کرده بودند، توضیح دهید.
من همه آثار را نخوانده ام اما در روزهای برگزاری این جایزه وقتی با تعدادی از نویسندگان حاضر در این رویداد صحبت می کردیم یک حرف مشترک وجود داشت و آن این بود که آثاری به مرحله نهایی رسیده بودند که نگاه کارشناسی خوبی برای این انتخاب ها وجود داشت و امسال در انتخاب ها نگاه سلیقه ای و نگاه ایدئولوژیکی که در چند سال گذشته به چشم می خورد، وجود نداشت در نتیجه بنده یک رضایت عمومی میان حاضران در این جشنواره می دیدم، انگار به نوعی می توان گفت که دوباره عقلانیت به فضای جشنواره جلال در حال برگشتن است.
با توجه به این که شما در اثر «سنگ اقبال» که به عنوان برگزیده این جایزه انتخاب شد به سراغ باورهای عمومی و اجتماعی رفته اید لطفا درباره جای خالی این سوژه ها در داستان نویسی امروز بگویید.
ما زمانی می توانیم یک ادبیات جهانی داشته باشیم که بتوانیم عطر و بوی اقلیم و باورهای خودمان را در آن منعکس کنیم. یعنی باید تفاوت هایی میان یک داستان ایرانی با داستان های نویسندگان دیگر نقاط دنیا وجود داشته باشد، یا حتی میان داستانی که یک نویسنده خراسانی می نویسد با داستانی که یک نویسنده تهرانی می نویسد از نظر پرداختن به اقلیم باید تفاوت هایی وجود داشته باشد. امروز متاسفانه این موضوع مورد غفلت قرار گرفته است . اقلیم و باورها و فرهنگ های زیادی در کشور پهناور ما وجود دارد اما در آثار داستانی ما این عطر و بو مشاهده نمی شود. پس ضرورت اقلیم نویسی در داستان نویسی امروز به شدت حس می شود. من هم در داستان «سنگ اقبال» و دیگر آثارم سعی کرده ام نگاه کلی به اقلیم نویسی و فرهنگ ایرانی داشته باشم. من در کتاب «سنگ اقبال» به سراغ نوشتن برخی باورهای عمومی کلی که در کشور رایج است، رفته ام و در این کتاب یک مشکل عمومی که همان مسئله کم آبی است، مطرح شده است.
دلیل کم رنگ شدن اقلیم نویسی در آثار داستانی چند دهه اخیر را در چه می بینید؟ دلیل تمرکز بر نوشتن داستان های پشت میزی یا به اصطلاح آپارتمانی در روزگار ما چیست؟
در گذشته نویسندگان ما به موضوع اقلیم توجه ویژه ای داشتند اما برخی موضوعات باعث شد که تعداد نویسندگان داستان هایی که به قول شما آپارتمانی است به شدت افزایش پیدا کند، در نتیجه صدای نویسندگانی که آثار متفاوتی خلق می کردند کمتر شد. وظیفه جشنواره ها و جوایز ادبی این است که به همین موضوعات بپردازد و نیاز جامعه را شناسایی کند. متاسفانه چند سالی موجی شکل گرفت که نویسندگان زیادی به سمت نوشتن به سبک همین داستان نویسی آپارتمانی رفتند درست مثل همان زمانی که چند سالی رئالیسم جادویی در داستان نویسی مد شد و نویسندگان در اقلیم های مختلف کشور آثار رئالیسم جادویی را مد نظر قرار دادند و با شکل گرفتن فضای آپارتمانی این موج به سمت این نوع از نوشتن رفت ولی به هر حال نویسندگان و آثار شاخص در تمام این سال ها سعی کردند تحت تاثیر این موج ها قرار نگیرند و بر کار خودشان بر اساس ملاک و مقیاسی که خودشان تشخیص می دهند تمرکز کرده اند. البته این موضوعات همیشه در تاریخ داستان نویسی وجود داشته است.
شما در کتاب «سنگ اقبال» چطور توانسته اید باوجود تضاد میان باورهای قدیمی و نیازهای معاصر این موضوع را به صورت باورپذیر برای خواننده امروز بیان کنید؟
نیازها و احساس انسان هیچ گاه تغییر نمی کند، بلکه این شرایط و سبک زندگی است که تغییر می کند ،دوست داشتن،وراثت،نیاز به خوردن و خوابیدن و... تغییر نمی کند و همیشه ثابت است، پس همیشه می توان این نیازها را در ظرفی جدید و جدیدتر ارائه داد. ببینید ما داستان هابیل و قابیل را داریم که جزو باورهای قدیمی ماست اما در سمفونی مردگان، همان موضوعات با شکلی جدید ارائه می شود. مهم این است که نویسنده روی جوهره تکرار شونده انسان و نیاز و احساس ها تامل کند و آن ها را تشخیص بدهد و مطابق با نیازهای روز مطرح کند. این حرکت اساسی است که نویسنده می تواند با مراجعه به آن داستان های خواندنی خلق کند، همان طور که کافکا از خودبیگانگی را در مسخ بیان می کند.
چه آثاری در دست چاپ دارید ؟
به تازگی یک مجموعه داستان به نام « برف کهنه ، برف نو» به «نشر افق» سپردم که امیدوارم در هفته های آینده مجوز آن صادر شود.
به عنوان سوال پایانی،بزرگ ترین چالش های ادبیات داستانی امروز را در چه می بینید؟
اجازه بدهید سوالتان را از زاویه ای دیگر پاسخ دهم.در هر هنری همواره چالش وجود داشته است و اگر در هنر و هر زمینه دیگری چالش وجود نداشته باشد، هنر و زندگی معنی ندارد و ما باید به جای تمرکز بر بیان چالش ها به این موضوع فکر کنیم چطور با این چالش ها برای ارتقای هنر و زندگی برخورد می کنیم . در یک جمله این که «زندگی و هنر بدون چالش معنایی ندارد.»
نگاهی کوتاه به کتاب « سنگ اقبال»
در سرزمینی خیالی که «چهاردیوار» نام دارد، مردم مدتهاست با خشکسالی مردافکن و دهشتناکی دست به گریباناند. بزرگان و پیران سرزمین برای نجات مردم ترفندهایی به کار بستهاند که بهمرور زمان منسوخ شده و کاربرد خود را از دست دادهاند. بزرگان اما از باورهای خود دست نکشیده و بر پیروی بیچونوچرا و کورکورانه از قوانینی که وضع کردهاند، اصرار میورزند. قربانیکردن جوانی دختران این سرزمین از جمله این باورها و قوانین است؛ بدعتی که بر اساس آن، دختران را به عقد آب یا قنات در میآورند تا از این طریق به بلایی که طبیعت بر سرشان آورده پایان دهند در رمان «سنگ اقبال» اثر مجید قیصری، نویسنده معاصر ایرانی که بر اساس یکی از باورها و افسانههای قدیمی به نام «سنگ بهره» نوشته شده از زاویهای دیگر به مواجهه مردمان یک سرزمین با خشکسالی پرداخته میشود؛ این بار این مردان سرزمیناند که باید در این مسیر دشوار و پرفرازونشیب مورد آزمایش قرار گرفته و محک بخورند. انسانها در برابر قدرت عظیم و بیامان طبیعت گاه ناگزیر دست به دامان جادو و خرافه و الهامات غیبی میشوند و در گذر ایام برای حفظ باورهایی که از پیشینیان شان به آنان ارث رسیده است، قوانینی وضع میکنند که تبدیل به یوغی میشوند بر دوش انسانهای دیگر، پایبندی بر پای کسانی که در اکثر مواقع، هیچ نقشی در تدوین و تصویب آن قوانین نداشتند. در سنگ اقبال، نگارنده با مهارت و تسلط مثالزدنی خود، با روایت داستانش بر پسزمینهای از طبیعت مغموم و بحرانزده، فضایل و رذایل انسانی را به تصویر کشیده و رفتارهای گوناگون افراد هنگام مواجهه با فاجعه را به نمایش میگذارد. مطالعه این کتاب، به دلیل مضمون حساس و تفکربرانگیزی که دارد و همچنین نثر شیوا و درخشانش، بسیار سودمند بوده و تجربهای لذتبخش را برای خوانندگان آن به ارمغان میآورد.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین