راز عقب نشینی ترامپ
نویسنده: محمد سعید احدیان
مترجم:
«در این جلسه به مبنای مذاکراتی خیلی نزدیک شدیم و اگر در جلسه آینده بتوانیم مبنا را قطعی کنیم، فکر می کنم بخش زیادی از راه را رفتیم و فکر می کنیم بر اساس آن مبنا می توانیم گفت و گوهای واقعی را آغاز کنیم.» این جمله وزیرامورخارجه کشورمان بود که نشان می دهد در مذاکرات دیروز، ویتکاف با چارچوب مذاکراتی ایران موافق بوده است که البته هفته آینده بعد از گرفتن نظر پایتخت ها قطعی می شود. اما معنی این مبانی مذاکراتی و اهمیت آن چیست؟
مبانی مذاکراتی یعنی این که موضوع مذاکرات دقیقا چه خواهد بود. غیر از لفاظی هایی که ترامپ کرده بود، براساس آن چه وی در سند سیاستی رسمی خود در برابر همه خبرنگاران امضا کرد، او نه تنها دنبال برچیده شدن صنعت هسته ای ایران بود بلکه خلع سلاح ایران و ممانعت از حمایت از گروه های مقاومت را اهداف خود در تعامل با ایران مطرح کرده بود اما آن چه از گفته آقای دکتر عراقچی استنباط می شود این است که آمریکا پذیرفته است که صرفا فعالیت نظامی هسته ای ایران دستور کار مذاکراتی قرار گیرد و این مسئله یعنی عقب نشینی بزرگی که روز اول چندان قابل باور نبود. اما این تغییر موضع(البته فعلا) در چه مسیری به دست آمد؟آیا با شیوه ای که برخی با اعلام مواضع خوشبینانه به دنبال آن بودند، به دست آمد؟ اگر مروری به گذشته کنید خواهید دید که اتفاقا مواضع رسمی مقامات ایران از رهبرانقلاب تا دیگر مسئولان قوا محکم و از سر بی میلی به مذاکره بود. پس چه فرایندی طی شد که ما به چنین نتیجه ای رسیدیم؟
قبلا در یادداشت های گذشته توضیح داده بودم که قاعده ای که مسئله هسته ای ایران را در چارچوب آن می توان تحلیل کرد «بازی بزدل» است اما حالا مخصوص شخصی با ویژگی های شخصیتی مثل ترامپ می خواهم یک منطق روشنی را که برای همه قابل فهم است بیان کنم.
واقعیت این است که اگر در برابر گنده لاتی مثل ترامپ ضعف نشان دهید به سرنوشتی مثل زلنسکی دچار می شوید که هم تحقیر می شوید و هم هیچ نتیجه ای در مذاکره نمی گیرید و فقط لحظه به لحظه بر امتیازخواهی های او اضافه می شود. راهبردی که در برابر چنین پدیده ای می تواند ما را به نتیجه برساند، حرف های به ظاهر مسالمت آمیز که پیام ضعف به طرف مقابل منتقل کند، نیست بلکه مواضع مقتدرانه و محکم با تهدیدهای متقابل است در حالی که مسیر دیپلماسی نیز باز بماند. عقب نشینی از مواضع ابتدایی دولت آمریکا در برابر ایران نتیجه چنین راهبردی بود که توسط رهبرانقلاب مدیریت شد. بخش های کلیدی این هندسه قدرت را می توان موارد زیر ذکر کرد: مواضع مقتدرانه، هوشمندانه و همراه با منطق رهبرانقلاب، انسجام و یکدستی همه مسئولین رده بالای کشور مخصوصا همراهی قوی رئیس جمهور با مواضع رهبرانقلاب، تهدیدهای معتبر و سنجیده مسئولین سیاسی و فرماندهای نظامی مخصوصا مواضع رئیس مجلس در راهپیمایی روز قدس و مواضع سردار حاجی زاده، تاکید بر مذاکره غیرمستقیم که هم راه دیپلماسی را باز گذاشت و هم راه باج خواهی را بست و البته حضور معنادار مردم در راهپیمایی روز قدس و همچنین حفظ سبک زندگی عادی مردم به رغم تهدیدهای نظامی آمریکا که دشمن را از موثر بودن حمله نظامی دچار تردید کرد.
فهم این مسئله که رعایت شیوه عقلانیت انقلابی در دیپلماسی تا چه حد در نتیجه مهم است، اصلی است که برای ادامه راه ضروری است و نیاز به همراهی مردم و نخبگان با راهبردهای نظام دارد.
اما نکته پایانی که باید مدنظر قرار گیرد خوشبینی بیش از اندازه از یک نشست است چرا که اولا ما با رئیس جمهوری روبه رو هستیم که به سادگی از مواضع خودش عبور می کند به گونه ای که اکنون که این یادداشت را می نویسم معلوم نیست دقایقی دیگر که قرار است ترامپ صحبت کند آیا همان مواضع نماینده تام الاختیارش را تایید می کند یا خیر؟ ثانیا اگر به تعبیر آقای عراقچی مبانی مذاکرات تثبیت شود تازه شروع یک ماجرای به شدت پیچیده و سخت است که بتوان به الگویی دست یافت که طرف مقابل از عدم فعالیت نظامی هسته ای ایران اطمینان حاصل کند و ما از رفع تحریم ها به شکل واقعی یقین حاصل کنیم.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین