آمریکا و راهبرد ابهام در مذاکرات

نویسنده: ابراهیم متقی

مترجم:


اگرچه مقدمه مذاکرات یا جلسات غیرمستقیم مسقط در رسانه ها این سیگنال را  از واشنگتن مخابره می کرد که آمریکا خواستار این است که ایران صرفاً تسلیحات هسته‌ای نداشته باشد اما پیوست‌های بعدی خروجی مذاکرات مسقط‌۱ ، نشان داد در این جلسه، صرفاً روایت‌های ایرانی و آمریکایی بازخوانی شده و اگرچه این موضع هم به خودی خود قابل اهمیت است اما مواضع متناقض نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات نشان می‌دهد که درک درستی از ادبیات و خواسته های طرفین شکل نگرفته است.وقتی آمریکایی‌ها می‌گویند ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد، ادراک آن ها از این موضوع با ادراک ما در حوزه دانشگاهی یا در حوزه کارگزاری متفاوت است. در تفکر آمریکایی، وقتی گفته می‌شود «ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد»، منظور این است که اگر ایران ابزارها و ظرفیت‌های هسته‌ای را در اختیار دارد، این ابزارها می‌توانند در معادله قدرت بازتولید شوند و اراده، مقاصد و دیدگاه ایران را تحت تأثیر قرار دهند.آن ها می‌دانند که جمهوری اسلامی ایران سلاح هسته‌ای ندارد و رویکردش تولید سلاح هسته‌ای نیست اما معتقدند وقتی غنی‌سازی در ایران انجام شود این قابلیت می‌تواند مقاصد ایران را در آینده تغییر دهد.از سوی دیگر، دیدگاه ایران نسبت به موضع غنی‌سازی این است که وقتی ما غنی‌سازی ۲۰ درصد یا 3.67 درصد داریم و حتی تا ۶۰ درصد متوقف شده‌ایم و گزارش آن را به آژانس داده‌ایم، انگیزه‌ای برای تولید سلاح نداریم و صرفاً بحث‌های مربوط به اقدام متقابل است.اما طرف آمریکایی معتقد است سانتریفیوژ، غنی‌سازی، هگزافلوراید اورانیوم و چرخه سوخت همه نشانه‌هایی از احتمال ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران است، در حالی که ایرانی‌ها معتقدند بمب هسته‌ای زمانی شکل می‌گیرد که غنی‌سازی بالای ۸۰ یا ۹۰ درصد انجام شود، قابلیت انفجار در فضای موشکی لانچ شود تا سلاح هسته‌ای کارآمد باشد.این دو رویکرد متفاوت باعث می‌شود که ادبیات آمریکایی‌ها درباره سلاح هسته‌ای کاملاً قابل تغییر باشد؛ از یک سو می‌گویند ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد و از سوی دیگر می‌گویند قابلیت‌هایی که ایران دارد باید برچیده شود و آن ها این قابلیت‌ها را آزمایش می‌کنند تا میزان استحکام اراده ایران و ریسک‌های موجود را بسنجند و حداقل‌های خود را حفظ کنند.در عین حال باید توجه داشت که وقتی آمریکا وارد موضوعی می‌شود، اسرائیل نیز این مسئله را تشدید می‌کند و طبیعی است که فشار علیه ایران افزایش یابد. ایران اما معتقد است این قابلیت‌ها باید وجود داشته باشد و می بایست در چارچوب برجام، راستی‌آزمایی، شفاف‌سازی و بازرسی‌ها انجام می‌شد.واقعیت این است که آمریکایی‌ها راهبرد مشخصی دارند و ادبیات متناقضی که به کار می‌گیرند برای ما متناقض است اما برای خودشان یک راهبرد است.برای آن ها یک واقعیت وجود دارد و یک مجاز. ترامپ در کتاب «هنر معامله» خود بر این تأکید دارد که وقتی می‌خواهید با کسی معامله کنید باید این قدر مواضع خود را تغییر بدهید که طرف مقابل در وضعیت سردرگمی و آشفتگی قرار گیرد. این بخشی از یک راهبرد و الگوی رفتاری آمریکایی است.آن ها حتی در کلان نقشه خود گزینه حمله نیابتی از سوی اسرائیل را نیز مدنظر دارند، البته که در برآوردهای خود هزینه انتخاب این گزینه را بسیار بالا قلمداد می‌کنند.بنابراین در فضای فعلی، راهبرد آمریکایی این است که مذاکرات را دریک فضای فرسایشی و طولانی قرار بدهند در عین حال با سیاست ابهام، نسبت به ایجاد سردرگمی در طرف ایرانی مبادرت کنند.
در این بین ایران نیز باید نشان دهد که قابلیت‌هایی   دارد که نمی‌توان این‌گونه با او رفتار کرد و این قابلیت‌های درون‌زا باید به شکل مشخص و عیان در نظام ادراکی آمریکا شناخته شود.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار