منشاء رنج‌های ما

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​زندگی چیست؟... امروز صبح وقتی بیدار شدم، حس کردم چیزی مرا سنگین می‌کند. مثل این بود که نمی‌خواهم چشم باز کنم، نمی‌خواهم با روز تازه روبه رو شوم. اما همین که بلند شدم و پنجره را باز کردم و هوای خنک صبح وارد اتاق شد، ناگهان احساس کردم که زنده‌بودن خودش موهبتی شگرف است. آدمی لحظه‌هایی دارد که از همه چیز نومید می‌شود، حتی از خودش. اما کافی‌ است پرتو آفتاب به چشمش بخورد یا خنده‌ کودکی را ببیند تا بفهمد چقدر وجود داشتن زیباست. زندگی خیلی ساده‌تر از آن است که ما در خیال می‌بافیم. بیشتر رنج‌های ما، نه از واقعیت‌های بیرونی که از خیالات و ترس‌هایی می‌آید که درون خود می‌پروریم. اگر لحظه‌ای بتوانیم با خودمان صادق باشیم و دمی بیاساییم و دنیای اطراف را چنان‌که هست ببینیم، انگار همه چیز رنگ دیگری می‌گیرد. آن وقت شاید بفهمیم که زندگی، همین لحظه ساده و زودگذری است که در روشنای صبح می‌ایستد و منتظر لبخند ماست.
 برگرفته از از رمان «آنا کارنینا» اثر لئو تولستوی
10 صفحه آخر