گفتاری‌نویسی یک متن کهن ادبی

نگاهی به  کتاب «لیلی و مجنون» به روایت سعید حیدری که از دریچه ای نو به «پنج گنج» نظامی گنجوی نگریسته است

نویسنده: علیرضا حیدری

مترجم:

​​​​​​​
سعید حیدری هم شاعر خوبی است و هم نثر زیبایی دارد؛ گرچه نامش چونان برخی شاعران بر سر هر کوی و برزن نیست و زیبایی قلمش را هم جار نمی‌زند. ادبیات خوانده است و البته با عینکی دیگرگونه به ادبیات می‌نگرد؛ کتاب تازه منتشرشدۀ او گواه این ادعاست.این شاعر و پژوهشگر ادبی در تازه ترین اثر خود  به سراغ یکی از دل‌انگیزترین مجموعه‌شعرهای گنجینۀ ادبیات ایران رفته است: پنج گنج. او به چند قرن قبل برگشته است تا به نسل خودش و بیشتر به نسل پس از خودش بگوید، گاهی برای جلو رفتن باید برگشت. در روزگاری که «عشق» در میان لفظ و معنا معلق و آویزان است، یکی از دلبرانه‌ترین مثنوی‌های ادبیات فارسی را نشان کرده است: لیلی و مجنونِ نظامی گنجه‌ای.
نثر گفتاری کتاب
بگذارید از نثر لیلی و مجنون به روایت سعید حیدری آغاز کنم؛ نثری کاملاً گفتاری که خوشبختانه ویراستاری آن را کاربلدی چون استاد محمدکاظم کاظمی برعهده داشته است. این نثر شاید کمی خلاف‌آمد عادت باشد؛ چراکه گمان خیلی‌ها بر این است که گفتاری‌نویسی یک متن کهن ادبی، فقط برای مخاطب کودک و نوجوان زیبنده است. اما حیدری با این نثر دایرۀ مخاطب را تا بزرگ‌سال هم کشانده است. ناگفته نماند که نوشتن و البته ویرایش متن‌های گفتاری به‌مراتب دشوارتر است و ازاین‌رو، تعداد آثار معیار و ویراسته با این نثر، به‌ویژه در حوزۀ ادبیات داستانی بسیار کم‌اند. این خوانش از لیلی و مجنون می‌تواند در ادامۀ دیگر خوانش‌های آثار گرانسنگ ادبیات فارسی قرار گیرد، البته با دریافت و پرداختی دیگرگون. چیزی از اصل داستان کم نشده است؛ گاهی بیت‌هایی را می‌آورد و گاهی به نثر ماجرا را برای مخاطب شتابزدۀ روزگار «نِت» روی دور تند می‌گذارد. گویی تصحیح‌گونه‌ای از لیلی و مجنون را منتشر کرده است؛ گاهی دشواری‌های لغتی را هم توضیح می‌دهد و راه معنا را هموار می‌کند. مثلاً در فصل «عروسی لیلی» اول از قول نظامی می‌آورد:
«قاصد بشد و خزینه را برد/ یک‌یک به خزینه‌دار بسپرد/ وانگه به کلید خوش‌زبانی/ بگشاد خزینۀ نهانی» و بعد می‌نویسد: قدیم برای خواستگاری، زن‌هایی بودن که راه‌ورسم کار رو بلد بودن و چرب‌زبون بودن. بهشون دلاله می‌گفتن. حالا وقتش شده بود که یه دلاله پیش بره و با خوش‌زبانی کار رو تموم کنه و همین اتفاق هم افتاد.
هنرش جمله بگفتی، عیب او نیز بگو
این مثل را دستکاری کردم تا حرف خودم را بزنم. در کنار همۀ نکته‌های مثبت و ارزشمند کتاب، دوسه نکته را باید خاطرنشان کنم. اول اینکه از نگاه منِ ویراستار، در مواردی ـ شاید از زاویۀ اختلاف سلیقۀ ویراستاران ـ تغییراتی می‌دادم، مانند برخی فاصله‌گذاری‌ها (البته براساس دستور خط فرهنگستان) و یا «سریا» را در همۀ کتاب به یکدستی می‌رساندم.باید بپذیریم متأسفانه بسیاری از شاعران و نویسندگان جوان به سراغ آثار کلاسیک فارسی نرفته‌اند و انصافاً این‌گونه خوانش و روایت از آثار کهن پنجره‌ای به روی ادبیات می‌گشاید تا گسست ادبی دیروز و امروز شکسته شود. و ای کاش در این روایت در مواردی به زیبایی‌های زبانی نظامی بیشتر اشاره می‌شد و واژه‌سازی‌های بدیع یا نوواژه‌هایی مانند «انگشت‌کش» که نظامی به کار می‌برد یا کاربست زمانۀ او بوده است، برجسته‌تر می‌شد. شاعر و نویسندۀ امروز ما باید بداند بخشی از شاعری و نویسندگی او بسته به دانستن زیبایی‌های زبانی پیشینۀ زبان فارسی است.در پایان یادآوری این نکته را از یاد نبرم که اگر فرصت خواندن کتاب را ندارید، می‌توانید با اسکن کیو آر کد که در ابتدای هر بخش داستان است، از پوشه‌های صوتی آن همراه با موسیقی دلنشین استفاده کنید.
10 صفحه آخر