پدرم، دست های سیمانی
نگاهی گذرا به کتاب «ناگهانی ترین خراسانی» سروده علیرضا راه چمنینویسنده:
مترجم:

علیرضا راه چمنی شاعر غزلسرای نیشابوری است که راه و روش خودش را در غزلسرایی دارد. او با زبانی امروزی غزل می سراید.چهارچوب گریزی در محتوا، بدعت و واژه سازی هایی از قبیل«پژمردگار» در شعر از ویژگی های کتاب «ناگهانی ترین خراسانی» است. مجموعه شعر ناگهانی ترین خراسانی، اولین و تنها کتاب «راه چمنی» تا به امروز است که با شمارگان ۵۰۰ جلد در سال ۱۳۹۶ توسط نشر « نزدیک تر» روانه بازار شده است.
اسبی در سرم لگد می زند
نگرش علیرضا راه چمنی در این مجموعه شعر بیشتر از آن که در چهارچوب های شعرکلاسیک باشد، شامل رویدادها و زبان امروزی است.کتاب با این که غزلهای شاعر را دربرمی گیرد اما سرشار از ترکیب های بدیعی است که آن ها را به شعر سپید نزدیک تر می کند .همین ویژگی به نقطه قوت این مجموعه تبدیل شده و باعث می شود علاوه بر مخاطبان شعر کلاسیک، مخاطبان شعر سپید را هم به دایره علاقه مندانش اضافه کند.گواه این مسئله شعری است که خود شاعر در ابتدای کتابش به جای مقدمه یا هر چیز دیگری آورده و انگار بدش نیامده است که ذهن سپیدپردازش را هم به رخ خواننده کتاب بکشاند:
«حتی وقتی روبهروی هم چای می خوریم/اسبی در سرم لگد می زند/ که این کافه را به هم بریزم/ و به مزرعه برگردم»
با این شعر سپید است که مخاطب آماده شنیدن غزلهایی با زبان و گاه محتوای نو می شود و در رفت و آمد میان یک شاعر غزلسرا و سپیدپرداز روحش تازه می شود:
«رنگ گنجشک های بالارود، می دهد بوی خشکسالی را/ مانده ام که چه کار خواهم کرد ، بعد از این روستای خالی را/ خسته از یک سکوت طولانی، خواهرم با نگاه بارانی/ گفت بهتر پدر که رفت و ندید/ رو سیاهی این اهالی را....»
روانی کلام و استفاده از ترکیبهایی مثل«گنجشک های بالارود» و «ناگهانی ترین خراسانی» در ادامه شعر، زبان را به گفت وگو نزدیک کرده و باعث صمیمیت در کلام شده است.
اولین مخاطب شاعر
این شاعر نیشابوری در شعرهایش با مخاطبش رودررو به گفتوگو می پردازد و خودش را تا آنجا که ممکن است با او یکی می کند؛ برای او مخاطب از خودش شروع می شود.اولین مخاطب شاعر خودش است و برای همین فاصله اش با شنونده چیزی کمتر از یک صندلی است:
«کودکی ها هوا معما بود، یک کبوتر به نام بابا بود/ من کبوتر تَتَر شدم از او، ارث بردن شکسته بالی را...»صمیمیتی که در کلمه «بابا» در این بیت وجود دارد، بی تردید در کلمه «پدر» نمی توانست باشد و همین به دلنشینی و ملاحت شعر کمک کرده است.
در ادامه شعر با کلماتی بومی به اصالت نزدیک شده و مخاطب را به کوچه باغ های نیشابور می برد:
کلمات بومی
راه چمنی در شعرهایش با کلماتی بومی به اصالت نزدیک شده و مخاطب را به کوچه باغ های نیشابور می برد:
«...و زمستان که زیر کرسی سوخت، نعش سهراب روی دست پدر/ آسمان چشمهای مادر بود، بافت آخر ترنج قالی را/ خواهر من ستاره می تابید، هی لواشک به دست می خوابید/ بی عروسک، ولی کنارش داشت، بره آهوی خال خالی را/ روستا گرم کار گندم شد، مادرم در میان مه گم شد/ پدر من دهن دهن می گشت، چشم ما کاسه های خالی را/ پدرم دست های سیمانی، ناگهانی ترین خراسانی/ او که با خشم سرخ برنو خود، آبرو داده این حوالی را»
10 صفحه اول