سخن چین های دوجانبه !
نویسنده:
مترجم:
دیگر از رفتارهای ناشایست پدر و مادرم به شدت دلگیر و خسته شده ام چرا که آن ها هر کدام به تنهایی من و خواهر کوچکترم را وادار به سخن چینی می کنند تا ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،پسر16 ساله ای که برای رهایی از مشکل سخن چینی دوجانبه، پلیس را تنها راهنمای مورد اعتماد می دانست، با مراجعه به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم گچ کار ساختمان است و من هم اولین فرزند خانواده هستم. با آن که پدر و مادرم ازدواج فامیلی داشتند اما از روزی که به خاطر دارم مدام در قهر و آشتی و مشاجره بودند. آن ها به هیچ وجه تفاهم اخلاقی نداشتند و همواره مشاجره های لفظی آنان به کتک کاری می رسید و مادرم اشک ریزان راهی خانه پدربزرگم می شد. این درگیری ها تا حدی پیش می رفت که گاهی اطرافیانمان نیز به خاطر آن ها با هم به نزاع می پرداختند. در این میان من که نمی توانستم صحنه های کتک خوردن مادرم را تحمل کنم، فقط به همراه خواهر کوچکترم که «المیرا»نام دارد، در گوشه اتاق اشک می ریختیم. بالاخره این ناسازگاری ها و اختلافات به طلاق انجامید و آن ها 2سال قبل از یکدیگر جدا شدند.
مادرم به منزل پدربزرگم نقل مکان کرد و در یک کارگاه خیاطی مشغول کار شد. من و خواهرم نیز در منزل پدربزرگ پدری و عمه هایم آواره شدیم. این درحالی بود که هرکدام از آن ها به دنبال مشکلات و سرنوشت خودشان رفتند و در واقع من و خواهرم را به فراموشی سپردند. مدتی بعد مادرم از طریق دادگاه، حق ملاقات گرفت و هفته ای دو روز من و خواهرم نزد مادرمان می رفتیم. در این شرایط بود که مهر و محبت های خفته پدرم بیدار شد و به طور ناگهانی عشق و علاقه او به فرزندانش شکوفا شد. او که تا مدتی قبل حتی یک کلمه محبت آمیز بر زبانش جاری نمی کرد، حالا چنان ما را به آغوش می کشید و بر چهره ما بوسه می زد که گویی سال ها از یکدیگر دور بوده ایم. هرچه اراده می کردیم برایمان می خرید و ما را به شهربازی می برد و حتی در رستوران و اغذیه فروشی ها شام و ناهار می خوردیم.
پدرم با لبخندهای عاشقانه ما را به آغوش می گرفت و عکس های خاطره انگیزی تهیه می کرد و برای آن که خوشبختی دروغین را به مادرم نشان بدهد، این تصاویر را با همان لبخندهای ساختگی در فضای مجازی منتشر می کرد. از سوی دیگر مادرم نیز برای آن که به پدرم بفهماند فرزندانش در کنار او خوشبخت تر هستند، او هم تصاویر مشابهی را استوری می کرد و این گونه دوباره لج بازی ها و توهین های غیرمستقیم را شروع کردند. آن ها مدام از یکدیگر بد می گفتند و هر کدام به طور جداگانه من و خواهرم را وادار به سخن چینی می کردند. انگار ما بازیچه انتقام های غیراخلاقی آن ها شده بودیم. پدر ومادرم طوری وانمود می کردند که هیچ چیزی در دنیا باارزش تر از فرزندانشان نیست اما من خوب می دانستم که این رفتارهای ناشایست فقط برای تحقیر یکدیگر است و من و خواهرم برای آن ها اهمیتی نداریم.
اکنون که مادرم برای زجردادن پدرم تصمیم به ازدواج با مرد دیگری گرفته است پدرم از من و خواهرم می خواهد که نباید بگذاریم مادرمان ازدواج کند! او ادعا می کند مادرم را دوست دارد و می خواهد او را به زندگی مشترک گذشته بازگرداند و مادرم نیز تلاش می کند تا ما از رفتارها و رفت وآمدهای پدرم برایش سخن چینی کنیم؛ اما ای کاش آن ها قبل از طلاق به این روزها فکر می کردند تا آینده من و خواهرم تباه نشود...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با دستورهای ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر مشهد) اقدامات مشاورهای با دعوت از پدر و مادر این نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد تا شاید راهی برای بازگشت آن ها به زندگی مشترک و جبران اشتباهات گذشته پیدا شود.
براساس ماجراهای واقعی در زیرپوست شهر
10 صفحه اول