تأثیر جنگ بر شعر شاعران معاصر

نویسنده: حیدر کاسبی

مترجم:


 «تنهایم/مثل زنی/که آخرین سربازی که از جنگ برمی‌گردد/ پسر او نیست» اندوهگین‌تر، انسانی‌تر، تأثیرگذارتر و درعین‌حال زیباتر از این شعر کوتاه آیا می‌شود در وصف جنگ نوشت؟ جنگ با آدم‌ها چه می‌کند که تبعاتش تا سال‌ها بر زندگی آن‌ها باقی می‌ماند؟ زنی که فرزندش را در جنگ از دست‌داده، چه چیز دیگری در دنیا می‌تواند او را خوشحال کند؟ شعر بالا بیشتر از آن که درباره جنگ باشد آیا در ستایش کلمه‌ای غریب به نام «صلح» نیست؟ آیا شاعر با خشی که روی ذهن مخاطبش می‌اندازد نمی‌خواهد او را به فکر فروببرد که در باب جنگ عمیق‌تر بیندیشد؟
 جنگ آدم‌ها را از آسمان می‌ترساند
ناظم حکمت در یکی از شعرهایش که در ستایش صلح نوشته است، می‌گوید: «دنیا را به کودکان بدهیم/ دست‌کم برای یک روز/بگذاریم مثل بالنی رنگارنگ با آن بازی کنند/ تا دنیادوستی را درک کند/ کودکان/ دنیا را از دست ما خواهند گرفت/ و درختان جاویدان بر آن خواهند کاشت...»
در ادامه شعر، ناظم آرزو می‌کند یک روز، تنها یک روز جهان بی جنگ سر کند، برای همین است که می‌گوید دنیا را تنها یک روز به دست بچه‌ها بدهید تا جهان برای 24  ساعت روی خوش صلح را ببیند. تقریباً غیرممکن است شاعری پیدا شود که در طول دوران ادبی‌اش شعری برای جنگ یا بهتر است بگوییم برای صلح نداشته باشد. همه شاعران در ادوار مختلف درگیر جنگ‌های تاریخی بوده‌اند و کافی است تا کمی احساس تعهد و وطن‌پرستی داشته باشند تا قلمشان به سمت‌وسوی صلح برود. شعر معاصر به دلیل این که در سال‌های اخیر، جهان ما بیش‌ازپیش درگیر جنگ بوده، شاعران را بیشتر به مقوله جنگ حساس کرده و نگاه انسانی‌تری به این مسئله داشته‌اند.
گلوله می‌آید تا ...
امان ا...میرزایی شاعر جوان افغانستان در شعری کوتاه همه آنچه را که جنگ بر سر یک انسان آوار می‌کند، در شعری عاشقانه بیان می‌کند: «گلوله می‌آید/ تا جای راحله را در قلبم بگیرد».
امان ا... میرزایی خیلی از چیزها را در این شعر گفته است، همان‌طور که خیلی چیزها را هم نگفته است. او به شکلی غیرمستقیم گفته است وقتی صحبت از وطن می‌شود عشق به سرزمین در اولویت اول قرار می‌گیرد و سایر عشق‌ها در اولویت بعدی هستند.
رضا بروسان هم در شعری تأثیرگذار درباره جنگ می‌نویسد: «گلوله‌ها/ با روکش مس حرکت می‌کنند/ پرندگان با بال/ و انسان/ دیگر حرکت نمی‌کند...»
عالمی از نو بباید ساخت
جواد گنجعلی نیز با همین رویکرد، بی‌گناهی و معصومیت آدم‌ها در جنگ را این گونه به تصویر می‌کشد: «معصوم‌ترین مردگان / کشتگان بمباران‌های هوایی هستند/ هیچ‌چیز به‌اندازه جنگ/ آدم‌ها را از آسمان نمی‌ترساند»
این نگاه‌های انسانی و البته غمگین به جنگ و این میزان از لطافت و حساسیت در اوج جنگ‌ها آیا بزرگ‌ترین اعتراض‌ها به جنگ نیست؟ آیا شاعران با قلم‌هایشان بیشتر از هر کس به صلح کمک نکرده‌اند؟
جایی در کتاب «شعرهای ماندگار جنگ» به کوشش سید ضیاء قاسمی می‌خوانیم: «خشکی/ کاپیتان خشکی می‌بینم/ جزیره‌ای با درخت‌های سیب و انار/رودخانه‌های شیر و عسل/ و فرشته‌هایی که / اجسادمان را از آب بیرون می‌کشند / دشمن انگار می‌دانست/ ما در بهشت خاک می‌شویم...»
این نگاه زیبای شاعر است که حتی بعد از مرگ هم ادامه می‌یابد و می‌تواند امید را بعد از زندگی هم به جریان بیندازد. هر چه که هست تا بوده انگار آدمی بر روی کره خاکی به خاطر جنگ‌های تمام‌نشدنی چندان روی خوشی از آرامش ندیده است و به قول مولانا؛ «آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست/ عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی»
10 صفحه اول