از جنس تدبیر، از تبار اقتدار
چند روایت درباره شخصیت فردی و جهادی سردار علی شادمانی، فرمانده شهید قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص)نویسنده: صادق غفوریان
مترجم:

بنا بر برخی روایت های مستند، شهید سردار علی شادمانی را می توان از طراحان و مبتکران موثر عملیات وعده صادق3 در جنگ 12 روزه علیه رژِم کودک کش صهیونی دانست و البته در عملیات وعده صادق2.
اگرچه او در جایگاه فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) که عالی ترین قرارگاه عملیاتی کشور است، فقط 4 روز مسئولیت داشت اما حضور موثرش در مسئولیت های راهبردی نظامی در سطوح بالای عملیاتی در قرارگاه های مختلف، از وی یک مبتکر و استراتژیست نظامی در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت ساخته بود.
با شهادت سردار غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) در روز نخست جنگ 12 روزه، سردار علی شادمانی با حکم رهبر انقلاب ضمن ارتقا به درجه سرلشکری به عنوان فرمانده قرارگاه معرفی شد.
مرور سوابق جهادی شادمانی، او را یک مجاهد خستگی ناپذیر در میدان جهاد اکبر و اصغر بازنمایی می کند. او اهل همدان و از دوستان و همرزمان قدیمی و صمیمی سردار شهید حاج حسین همدانی و از سال 1358 و در آغاز تاسیس سپاه به عضویت آن در آمده بود. او در دوران جنگ تحمیلی، مسئولیت فرماندهی لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) را بر عهده داشت و نقش فعالی در جبهههای غرب و جنوب کشور ایفا کرد.
پس از پایان دفاع مقدس، وی بهعنوان معاون عملیات نیروی زمینی سپاه و سپس فرمانده لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا(ع) فعالیت کرد. همچنین فرماندهی قرارگاه نجف اشرف، ریاست اداره عملیات ستاد کل نیروهای مسلح و در نهایت معاونت عملیات ستاد کل نیروهای مسلح از دیگر مسئولیتهای کلان وی در دهههای گذشته بوده است.
شادمانی که هنگام شهادت 64 سال داشت، پیش از این نیز معاون هماهنگ کننده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا(ص) بود و با ساختار عملیاتی و نقش ویژه این قرارگاه در هماهنگی میان ارتش، سپاه، وزارت دفاع و سایر نهادهای امنیتی آشنایی کامل داشت.

شادمانی باید حذف می شد!
اما ماجرای جنگ 12 روزه، همچنان زوایای پنهان و کمتر شنیده شده ای دارد؛ زوایایی که رژیم صهیونی به واسطه بلایی که موشک های ایران بر سرشان آورد، بهتر از ما به آن آشنایند. یکی از این موارد، نقش موثر شادمانی در عملیات وعده صادق 3 است که رسانه اسرائیل به آن اعتراف می کند. شبکه 14 رژیم صهیونیستی پس از شهادت سردار شادمانی در تحلیلی می گوید: «علی شادمانی باید حذف میشد، چون فرمانده جنگ بود، به رهبر ایران بسیار نزدیک بوده و در کمتر از ۱۲ ساعت، ورق جنگ را برگرداند و ساختار فرماندهی را بازسازی کرد.»
در واقع، شادمانی از نظر صهیون فرماندهی خطرناک برای منافع اسرائیل بود. از این رو به هر نحو ممکن تلاش کرد این فرمانده با صلابت را از میان بردارد.
1403 در فهرست تحریم اروپا قرار گرفت
شادمانی اگرچه میان مردم خودمان گمنام بود اما تاثیر او در میدان جهاد علیه استکبار به گونه ای بود که اتحادیه اروپا در یکی از آخرین فهرست های تحریمی جمهوری اسلامی ایران، نام او را نیز در شمار افراد مورد تحریم قرار داده بود. خبرگزاری ایرنا، 23 مهر 1403 گزارش کرد: «در فهرست جدید اتحادیه اروپا در مجموع 7 شهروند و 7 سازمان ایرانی به سیاهه تحریمها اضافه شدهاند. بر این اساس، بهنام شهریاری، علی شادمانی، علی جعفرآبادی، مهدی گوگردچیان، سید حمزه قلندری، رضا خسروی مقدم و سید میراحمد نوشین بههمراه هواپیمایی ایرانایر، ماهانایر، ساها، شرکت بسامد الکترونیک پویا، آلومینای ایران، طیف تدبیر آریا و مرکز تحقیقات شهید حاج علی موحد تحریم شدهاند.»
شما فرزندان یک سربازید، همین و بس
روی دیگر ماجرا درباره شخصیت شهید علی شادمانی، رفتارهای اجتماعی و مردمی او بوده است که نمونه اش را از روایت های متعدد پس از شهادت او می توان دریافت. احسان فرزند شهید شادمانی نقل می کند: «همان روزی که درِ خانه باز شد و بهطور رسمی خبر شهادت ایشان منتشر شد و قصد داشتیم پوستر نصب کنیم، یکی از همسایگان که تازه از سفر شمال کشور بازگشته بود، از نظامی بودن و درجهی بالای پدرم بسیار شگفتزده شد؛ زیرا تاکنون از چنین جایگاهی بیاطلاع بود.»
حاج قاسم گفت که...
احسان می گوید: آن جمله معروف سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که میفرمایند «کسی اگر میخواهد شهید شود، باید مانند شهدا زندگی کرده باشد»، حقیقتی است که در مورد پدرم نیز صادق است. اما «مثل شهدا زندگی کردن» به معنای ترک دنیا یا بیتوجهی به خانواده و انتظار کشیدن برای شهادت با اصابت موشک نیست. ملاک، اخلاق درست، رفتار مردمی و زندگی سالم است. میتوان هم به خانواده رسیدگی کرد و هم در مسیر جهاد حرکت داشت.
ماجرای سربند «یا زهرا(س)»
ماجرای پیکر مطهر سردار شادمانی به روایت فرزندش، احسان خواندنی است: مسئول معراج، آقا ابوذر، به من گفت: «میدانی چرا سربند «یا زهرا (س)» را برای پدرت بستم؟» پرسیدم چرا؟ پاسخ داد: «زیرا حاجآقا از پهلو شهید شده بود؛ دستش قطع شده، پایش از کار افتاده و لبش پاره شده بود.» من تصور میکردم وضعیت تنها در همین حد است. اما روزی که آمدم تا سربند را کنار بزنم و کفن را ببندم، متوجه شدم که پیکر ایشان پر از قطعات بتن و ترکش است. شهادت پدرم به این شکل، و شباهت کاملش با مظلومان تاریخ، مایه افتخار ماست.
نه به حاشیه سازی ها
واقعیت این است که در روزهای اخیر، درباره شهادت فرماندهان جنگ 12روزه روایت هایی مطرح می شود که شاید در اغلب آن بوی خیرخواهی به مشام نمی رسد. طبیعتا درباره برخی موضوعات در بخش امنیت می توان پرسش هایی را مطرح کرد اما واقعیت این است که ساده انگاری درباره «جنگ»، نمی تواند یک روش و منش عقلانی و هوشمندانه باشد. فرماندهان ما در میدان جنگ و توسط شقی ترین انسان ها (اگر بتوان آنان را انسان نامید) به شهادت رسیدند، حال حاشیه سازی و طرح موضوعات نابجا که گاهی باعث به حاشیه رفتن اصل و اساس و عظمت شخصیت این شهیدان می شود، چه سودی می تواند در بر داشته باشد؟
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده
-
سرگیجه هندی چابهار
-
رانندگی زنانه زیر سایه کلیشههای مردانه
-
قفل ترافیکی در سایه خلف وعده شهرداری!
-
نبرد خاموش با ناتوی اطلاعاتی
-
از جنس تدبیر، از تبار اقتدار
-
نسخه غزه و تجربه تلخ ایران!
-
تابستان پرحاشیه برای دروازهبانها
-
دو بار اعدام برای «هوسران کثیف» در دو راهی طرقبه!
-
عقبگرد با «زن و بچه»
-
پول پاشی برای سفیدشویی؟


