ادیسون، مخترعی استثنایی یا تاجری سودجو؟
توماس ادیسون که 18 اکتبر، سالروز درگذشت اوست، یکی از پرحاشیهترین مخترعان و نامآوران قرنهای اخیر است مردی که 1093 اختراع بهنام او ثبت شده، اما بسیاری بیشتر او را یک تاجر میدانند تا دانشمندی چندبعدینویسنده:
مترجم:
سورنا ساداتی- توماس ادیسون بعد از 84 سال زندگی در 18 اکتبر 1931 میلادی درگذشت؛ خیلیها او را مخترع لامپ، کاشف برق، سازنده اولین گرامافون و تاثیرگذار در آغاز صنعت سینما میدانند؛ عناوینی که بسیاری از آنها کاملاً اشتباه و برخی از آنها هم میتواند دقیق نباشد؛ شکی نیست که ادیسون در بهرهبرداری از جریان الکتریسیته، توسعه ضبط صدا، ساخت گرامافون و تولید نسل اول دوربینهای فیلم برداری اثرگذار بوده؛ اما بد نیست بدانید او یکی از اولین نامداران تاریخ است که کار گروهی را در جریان توسعه اختراعات رواج داد؛ اگر تولیدات جدید او را در پیشبرد علم، خدمت به مردم و توسعه صنعت چیزی شبیه فعالیتهای استارتآپی امروزی بدانیم، او و ساختار آزمایشگاهی قدرتمندی که حاصل ابتکارش بود، نوعی شتابدهنده برای پیشبرد ایدههای نو بودند. او نفر اول مجموعهای بود که کارهای بزرگی را رقم زد و دنیایی که امروز میشناسیم حاصل تلاشهای آنهاست. اما برخلاف امثال داوینچی و...، ادیسون ایدهپرداز اصلی کارهایش نبود؛ مثل تسلا منزوی هم نبود و بسیاری از اختراعات و ابتکاراتی که به نامش ثبت شد، در حقیقت حاصل تلاش گروهی بود. در این مطلب بیشتر با او آشنا میشویم.
آغاز راه توماس
همه میدانیم که او در دوران دانشآموزی چندان موفق نبوده. داستانهای زیادی درباره تلاش او برای آزمایشهای دشوار آنهم در نوجوانی نقل میشود که برخی از آنها به کتابهای درسی هم راه پیدا کردند اما نمیتوان همه آنها را پذیرفت و نمیتوان هم کاملاً رد کرد؛ اما قطعاً اغراق زیادی درباره کارهای او پیش از شهرت شده که چندان مطابق واقع نیست. بد نیست بدانید او در 12 سالگی درگیر مشکلات شنوایی شد که بعدها انگیزه او را برای ساخت دستگاهی مخصوص ناشنوایان تقویت کرد. مدتی طولانی بعد از تحصیل کارمند بود. اما توانایی زیادی در تجاریسازی ایدههای خوبش داشت. بهعنوان مثال امتیاز اولین اختراعش یعنی نوعی تلگراف چاپی را که میتوانست فونت داشته باشد و مبتنی بر علایم قدیمی نبود، به ارزش زیادی فروخت تا بتواند آزمایشگاه اختصاصیاش را تاسیس کند. او در این زمان 29 ساله بود و یک کارمند معمولی محسوب میشد.
ماجرای ساخت لامپ توسط ادیسون
حتماً درباره نبوغ عجیب تسلا شنیدهاید؛ کارمند مشهور ادیسون که اختلافات زیادی برسر شکل انجام کار، دستمزد، جریان مستقیم و متناوب و... با هم داشتند. هرچند در بیشتر مواقع و در حوزههای علمی حق با تسلا بود؛ اما کاریزما و هوش هیجانی ادیسون به مراتب بالاتر بود. ادیسون توانایی تجاریسازی ایدهها را داشت. بهطور مثال بارها پیش از او ایده استفاده از جریان الکتریکی برای روشن کردن یک لامپ حبابی مدنظر قرار گرفته بود. اصل ثبت اختراع در این زمینه هم به نام ادیسون نیست اما بیشتر مردم دنیا تصور میکنند که ادیسون توانسته جریان برق را در لامپها ایجاد کند و روشنایی را به دنیا بیاورد. در اصل او با کمک تکنیسینهایش و با آزمایش صدها ماده گوناگون فقط عمر استفاده از یک لامپ حبابی را که پیش از این اختراع شده بود، تا 40 ساعت افزایش داد؛ اما از آن رونمایی نکرد تا کار را توسعه دهد. او سرمایهگذاری زیادی روی آزمایشها کرد تا اینکه توانست به ترکیبی از مواد برسد که امکان 500 ساعت روشنایی را به لامپ حبابی میداد. حالا وقت رونمایی بود.
ادیسون بهتر بود یا تسلا؟
اما ادیسون برای رونمایی از دستاورد تازهاش یک حرکت ساده انجام نداد. او در 31 دسامبر 1879 میلادی خبرنگاران نیوجرسی را دعوت و محلهای را با لامپهایش روشن کرد. این سبک رونمایی برای آنزمان چنان موفق و غیرمنتظره بود که سرمایهگذاران زیادی برای او پیدا شد. برای اینکه بدانید ماجرا از چه قرار است تصور کنید که تابهحال چیزی به نام روشنایی لامپ ندیدهاید و در یک شب که عادت دارید مثل همیشه با چراغهای گازی کمنور محلهتان روشن باشد با منظرهای باورنکردنی روبه رو میشوید. شاید چیزی در حد رویت بیگانگان فضایی مقابل دوربین خبرنگاران امروزی. برای همین ادیسون حسابی مورد توجه بود. او علاوه بر کنجکاوی خودش برای درک دنیا، دغدغههای اقتصادی زیادی هم داشت و همه اینها را با روشهایی برای جذب توجه و سرمایه ترکیب میکرد که باعث میشد در زمانی که کار تیمی در حوزه ابداعات متداول نبود همه چیز به نام او تمام شود. اما درمقابل بسیاری از ابتکارات تسلا هنوز ناشناخته است و جنبه کاربردی، مهندسی و به تبع آن صنعتی پیدا نکرده است. تفاوت ادیسون و تسلا در نبوغشان نبود؛ در پشتکارشان هم نبود چون تسلا در هر دو زمینه از ادیسون جلوتر بود. اما توانمندی مدیریتی، بازاریابی و هوشهیجانی از ادیسون یک فرد مشهور، ثروتمند و موفقتر ساخت.
اثر ادیسونی یا گسیل گرمایونی
سازمانی که ادیسون بهعنوان یک دانشمند، مخترع و مدیر آن را رهبری میکرد، بعد از این رونمایی پر سروصدا دستاوردهای دیگری هم داشت. مثل گسیل گرمایونی که به نام خودش «اثر ادیسونی» نام گرفت. گسیل گرمایونی به جریانیافتن حاملهای بار الکتریکی بر اثر گرما از یک سطح یا از روی یک سد انرژی پتانسیل گفته میشود. به عنوان یک مثال کلاسیک از گسیل گرمایونی میتوان به گسیل الکترونها از یک کاتد داغ به درون خلأ اشاره کرد که در لامپهای خلأ رخ میدهد. گسیل در خلأ از فلزات معمولاً تنها در دماهای بیشتر از ۱۰۰۰ کلوین مشخصاً خود را نشان میدهد. ادیسون تعبیر جالبی درباره ابداعاتش داشت و معتقد بود: «نوآوری یک درصد الهام است و 99 درصد عرق ریختن». حالا شاید با شناختی که از مدیران امروزی صنایع دارید تصور کنید ادیسون خودش این حرف را زده؛ اما کار را بهدیگران واگذار کرده است؛ درحالی که او در دل مسائل بود.
خدمات توماس به موسیقی و سینما
همانطور که گفتیم ادیسون در کودکی مشکلات شنوایی داشت. او اهتمام زیادی به تولید ابزارهایی برای کمک به افراد کمتوان جسمی داشت. یکی از این اقدامات ساخت گرامافون برای نابینایان بود تا بتوانند به کمک آن آموزش ببینند. اما گرامافون کم کم در دنیای ضبط موسیقی و سرگرمی مورد استفاده قرار گرفت. بعدها ادیسون و تیمش تصمیم گرفتند برای تکمیل گرامافون و با توجه به کاربرد تازهاش بین مردم، ابزاری را بسازند که مکمل گرامافون باشد. آنها نوعی از دوربین فیلم برداری را توسعه دادند که کم کم در سینما استفاده می شد؛ البته با تغییراتی. فیلم فرانکنشتاین حدود 20 سال در همین کمپانی ساخته شد.
آغاز راه توماس
همه میدانیم که او در دوران دانشآموزی چندان موفق نبوده. داستانهای زیادی درباره تلاش او برای آزمایشهای دشوار آنهم در نوجوانی نقل میشود که برخی از آنها به کتابهای درسی هم راه پیدا کردند اما نمیتوان همه آنها را پذیرفت و نمیتوان هم کاملاً رد کرد؛ اما قطعاً اغراق زیادی درباره کارهای او پیش از شهرت شده که چندان مطابق واقع نیست. بد نیست بدانید او در 12 سالگی درگیر مشکلات شنوایی شد که بعدها انگیزه او را برای ساخت دستگاهی مخصوص ناشنوایان تقویت کرد. مدتی طولانی بعد از تحصیل کارمند بود. اما توانایی زیادی در تجاریسازی ایدههای خوبش داشت. بهعنوان مثال امتیاز اولین اختراعش یعنی نوعی تلگراف چاپی را که میتوانست فونت داشته باشد و مبتنی بر علایم قدیمی نبود، به ارزش زیادی فروخت تا بتواند آزمایشگاه اختصاصیاش را تاسیس کند. او در این زمان 29 ساله بود و یک کارمند معمولی محسوب میشد.
ماجرای ساخت لامپ توسط ادیسون
حتماً درباره نبوغ عجیب تسلا شنیدهاید؛ کارمند مشهور ادیسون که اختلافات زیادی برسر شکل انجام کار، دستمزد، جریان مستقیم و متناوب و... با هم داشتند. هرچند در بیشتر مواقع و در حوزههای علمی حق با تسلا بود؛ اما کاریزما و هوش هیجانی ادیسون به مراتب بالاتر بود. ادیسون توانایی تجاریسازی ایدهها را داشت. بهطور مثال بارها پیش از او ایده استفاده از جریان الکتریکی برای روشن کردن یک لامپ حبابی مدنظر قرار گرفته بود. اصل ثبت اختراع در این زمینه هم به نام ادیسون نیست اما بیشتر مردم دنیا تصور میکنند که ادیسون توانسته جریان برق را در لامپها ایجاد کند و روشنایی را به دنیا بیاورد. در اصل او با کمک تکنیسینهایش و با آزمایش صدها ماده گوناگون فقط عمر استفاده از یک لامپ حبابی را که پیش از این اختراع شده بود، تا 40 ساعت افزایش داد؛ اما از آن رونمایی نکرد تا کار را توسعه دهد. او سرمایهگذاری زیادی روی آزمایشها کرد تا اینکه توانست به ترکیبی از مواد برسد که امکان 500 ساعت روشنایی را به لامپ حبابی میداد. حالا وقت رونمایی بود.
ادیسون بهتر بود یا تسلا؟
اما ادیسون برای رونمایی از دستاورد تازهاش یک حرکت ساده انجام نداد. او در 31 دسامبر 1879 میلادی خبرنگاران نیوجرسی را دعوت و محلهای را با لامپهایش روشن کرد. این سبک رونمایی برای آنزمان چنان موفق و غیرمنتظره بود که سرمایهگذاران زیادی برای او پیدا شد. برای اینکه بدانید ماجرا از چه قرار است تصور کنید که تابهحال چیزی به نام روشنایی لامپ ندیدهاید و در یک شب که عادت دارید مثل همیشه با چراغهای گازی کمنور محلهتان روشن باشد با منظرهای باورنکردنی روبه رو میشوید. شاید چیزی در حد رویت بیگانگان فضایی مقابل دوربین خبرنگاران امروزی. برای همین ادیسون حسابی مورد توجه بود. او علاوه بر کنجکاوی خودش برای درک دنیا، دغدغههای اقتصادی زیادی هم داشت و همه اینها را با روشهایی برای جذب توجه و سرمایه ترکیب میکرد که باعث میشد در زمانی که کار تیمی در حوزه ابداعات متداول نبود همه چیز به نام او تمام شود. اما درمقابل بسیاری از ابتکارات تسلا هنوز ناشناخته است و جنبه کاربردی، مهندسی و به تبع آن صنعتی پیدا نکرده است. تفاوت ادیسون و تسلا در نبوغشان نبود؛ در پشتکارشان هم نبود چون تسلا در هر دو زمینه از ادیسون جلوتر بود. اما توانمندی مدیریتی، بازاریابی و هوشهیجانی از ادیسون یک فرد مشهور، ثروتمند و موفقتر ساخت.
اثر ادیسونی یا گسیل گرمایونی
سازمانی که ادیسون بهعنوان یک دانشمند، مخترع و مدیر آن را رهبری میکرد، بعد از این رونمایی پر سروصدا دستاوردهای دیگری هم داشت. مثل گسیل گرمایونی که به نام خودش «اثر ادیسونی» نام گرفت. گسیل گرمایونی به جریانیافتن حاملهای بار الکتریکی بر اثر گرما از یک سطح یا از روی یک سد انرژی پتانسیل گفته میشود. به عنوان یک مثال کلاسیک از گسیل گرمایونی میتوان به گسیل الکترونها از یک کاتد داغ به درون خلأ اشاره کرد که در لامپهای خلأ رخ میدهد. گسیل در خلأ از فلزات معمولاً تنها در دماهای بیشتر از ۱۰۰۰ کلوین مشخصاً خود را نشان میدهد. ادیسون تعبیر جالبی درباره ابداعاتش داشت و معتقد بود: «نوآوری یک درصد الهام است و 99 درصد عرق ریختن». حالا شاید با شناختی که از مدیران امروزی صنایع دارید تصور کنید ادیسون خودش این حرف را زده؛ اما کار را بهدیگران واگذار کرده است؛ درحالی که او در دل مسائل بود.
خدمات توماس به موسیقی و سینما
همانطور که گفتیم ادیسون در کودکی مشکلات شنوایی داشت. او اهتمام زیادی به تولید ابزارهایی برای کمک به افراد کمتوان جسمی داشت. یکی از این اقدامات ساخت گرامافون برای نابینایان بود تا بتوانند به کمک آن آموزش ببینند. اما گرامافون کم کم در دنیای ضبط موسیقی و سرگرمی مورد استفاده قرار گرفت. بعدها ادیسون و تیمش تصمیم گرفتند برای تکمیل گرامافون و با توجه به کاربرد تازهاش بین مردم، ابزاری را بسازند که مکمل گرامافون باشد. آنها نوعی از دوربین فیلم برداری را توسعه دادند که کم کم در سینما استفاده می شد؛ البته با تغییراتی. فیلم فرانکنشتاین حدود 20 سال در همین کمپانی ساخته شد.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین