چرا «پاییز آمد»را همه دوست دارند؟

گفت‌وگوی خراسان با گلستان جعفریان، نویسنده کتاب اثرگذار و متفاوت «پاییز آمد» که تقریظ رهبر انقلاب بر آن امروز در شهر زنجان رونمایی می‌شود

 ادبیات در شاخه‌های مختلف نیاز به نگاه متفاوت و غیرتکراری نویسنده‌ها و شاعران دارد. گلستان جعفریان، یکی از آن نویسنده‌هایی است که با قلم و نگاه متفاوت خود آثار ارزشمند و اثرگذاری در حوزه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت ازجمله «روزهای بی آیینه» و «همه سیزده‌سالگی‌ام» نوشته است. «پاییز آمد»، کتاب متفاوت این نویسنده با محوریت زندگی فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی است؛ کتابی که روایت عشق و دلدادگی یک دختر جوان به یک رزمنده پاسدار را با موشکافی لایه‌های شخصیتی این دو و اطرافیان آن‌ها ازجمله پدر و مادر فخرالسادات به‌طور صریح و بی‌رودربایستی بیان می‌کند.«پاییز آمد» را رهبر انقلاب هم خوانده و بر آن تقریظ نوشته‌اند که قرار است امروز از این تقریظ در شهر زنجان، محل زندگی همسر شهید یوسفی رونمایی شود. با گلستان جعفریان، درباره چگونگی نگارش «پاییز آمد» و سختی‌های آن، بازخوردهای مخاطبان و لزوم نگاه غیر کلیشه به موضوع ادبیات مقاومت و دفاع مقدس گفت‌وگو کرده‌ایم.

نویسنده: الهه آرانیان

مترجم:




چه شد که به سراغ نوشتن این کتاب رفتید؟
​​​​​​​از طریق حوزه هنری، یادداشت‌های همسر شهید یوسفی به دستم رسید که روایت یک‌خطی زندگی زنی بود که با معلم اطلاعات‌شناسی خود ازدواج‌کرده و با شهادت ایشان، در 22 سالگی با دو بچه تنها مانده بود. برای اطلاعات بیشتر به زنجان رفتم و خانم فخرالسادات موسوی را دیدم و در گفت‌وگو با او متوجه شدم کتاب‌خوان و اهل ادبیات است. او حتی کتاب قبلی من «روزهای بی آیینه» را خوانده بود و گفت چون این کتاب را صریح دیدم، خواستم شما زندگی نامه من را بنویسید.
درباره این‌که جایی گفته‌اید روایت «پاییز آمد»، یک روایت عاشقانه، ادبی و فلسفی است، بیشتر توضیح می‌دهید؟
به نظر من در ادبیات مقاومت هم می‌شود خیلی حماسی و تبلیغی و شورانگیز به ماجرا نگاه کرد و هم می‌شود به لایه‌های زیرین و تفکری موضوع پرداخت. برای من آن لایه‌های تفکریِ موضوع، چه در مردانی که جنگ را دیده‌اند و چه در زنانی که زندگی‌شان درگیر جنگ شده، جذاب‌تر است. این‌که ببینم این آدم‌ها چطور انتخاب کردند و ادامه دادند و کجا دچار چالش شدند و فکر کردند این زندگی چقدر پیچیده است و چطور بر این مشکلات غلبه کردند و از همه مهم‌تر این‌که چطور پس از گذشت 30، 40 سال پشیمان نیستند از زندگی سختی که انتخاب کردند. این‌ها برایم در سوژه، مسئله است و وقتی به کتاب‌های ادبیات مقاومت و پایداری نگاه می‌کنم، می‌بینم این‌قدر چالشی نیستند و انگار این سوالات خیلی برای نویسنده مطرح نبوده است. من همان بُعد تفکری برایم جذاب است و در بحث زنان این موضوع برایم چالشی‌تر است؛ چون زن‌ها جزئی‌نگرند و به مسائل عمیق فکر می‌کنند و حتی گاهی مسائل را برای خود بزرگ می‌کنند و غلبه بر آن شرایط روحی هم برایشان پیچیده‌تر می‌شود. این چیزی است که کار من را در ادبیات مقاومت و پایداری متفاوت کرده است.
استقبال از کتاب چطور بوده؟ از بازخوردهای مخاطبان بگویید.
استقبال از کتاب خیلی خوب بوده؛ به‌ویژه دخترانی که خیلی محجبه هم نبودند، به من گفتند چقدر این کتاب را دوست داشته‌اند و چقدر خوب است که انسان یک زندگی کوتاه عاشقانه این‌گونه داشته باشد. شهید یوسفی به فخرالسادات درجایی می‌گوید: «این‌قدر به شهادت من فکر نکن، از زندگی‌ات لذت ببر». به نظر من این خود زندگی است. من می‌خواهم ادبیات مقاومت را از اسطوره‌سازی و بزرگ‌نمایی دور کنم و بگویم این آدم‌ها لذت خود را داشتند. دوست دارم بچه‌های ما این آدم‌ها را صاحب تفکر ببینند که تحت تأثیر تبلیغات نبودند. پدر فخرالسادات در ارتش شاهنشاهی خدمت می‌کرده و مادرش، مامان لعیا با این‌که زنجانی است، عاشق مشهد است. فخرالسادات دختری است که همه‌چیز دارد و مادرش می‌گوید تحصیل کن و در گذاشتن یا نگذاشتن حجاب آزاد است و درنهایت او چنین انتخابی را می‌کند. ما در حوزه ادبیات مقاومت به انتخاب آدم‌ها نپرداخته‌ایم و بیشتر نگاه ارزشی غلبه داشته است.
با توجه به این‌که انتشار زندگینامه‌های داستانی شهدا در سال‌های اخیر افزایش داشته، چه باید کرد تا آثاری که به لایه‌های پنهان شخصیت‌های دفاع مقدس و مقاومت پرداخته‌اند و از نگاه کلیشه‌ای به آن‌ها دور بوده‌اند، بیشتر نوشته شوند؟
واقعاً سخت است. مثلاً کارهای خانم مریم قربان زاده مثل «خاتون و قوماندان» و «دریادل» آثاری هستند که می‌گویند یک زن چه شرایط پیچیده‌ای را می‌گذراند؛ کجا احساس رضایتمندی می‌کند و کجا احساس درد و درهم‌شکستگی می‌کند. ما نباید از این‌که هر دو را بگوییم، اضطراب داشته باشیم. محقق این حوزه باید بداند از راوی چه می‌خواهد. نباید خلع سلاح مقابل راوی بنشیند و بگوید لطفاً خاطراتتان را برای من تعریف کنید. وقتی ناخوانده و نانوشته در مقابل آدم‌های جنگ می‌نشینیم، آن‌ها به هر سویی که بخواهند، ما را می‌برند، اما اگر بدانیم از این زنی که همسر، مادر یا خواهر شهید است، چه می‌خواهیم و او را به چالش بکشانیم، نتیجه بهتری خواهیم گرفت. وقتی «پاییز آمد» چاپ شد، فخرالسادات با همان چاپ اول گفت کتاب را جمع کنید. من نمی‌خواهم مردم این چیزها را بدانند.
نوشتن «پاییز آمد» چقدر طول کشید و در مسیر نوشتن کتاب با چه سختی‌هایی روبه‌رو بودید؟
این کار سه سال زمان برد. فخرالسادات روی بعضی از مطالب حساسیت داشت و بعد بارها گفت این حذف شود یا چرا باید شخصیت مادرم باز شود و... . این‌که به راوی بگویی به تو اعتماد کند، خیلی سخت بود. جالب این‌که خودش کتاب «روزهای بی آیینه» را خوانده و روایت من را پسندیده بود. به او گفتم اگر سراغ من آمدی، یعنی نمی‌خواهی روایتت یک‌خطی باشد و باید بخشی از ماجرا نگاه موردنظر من باشد. بعد که بازخوردها را دید، می‌گفت چقدر خوب است که راوی‌ها به محقق اعتماد کنند و ماجرا شفاف برای خواننده‌ها گفته شود. من البته با حفظ حریم‌ها و چهارچوب‌ها می‌خواستم نشان بدهم پدر و مادر فخرالسادات و دیگران چه نقشی در انتخاب‌های زندگی او داشتند. روی این حساب است که من 40 ساعت مصاحبه کردم و به‌جای یک کتاب 500 صفحه‌ای، یک کتاب 200 صفحه‌ای درآمد.
احساستان از این که رهبر انقلاب بر «پاییز آمد» تقریظ نوشته‌اند، چیست؟
چهار سال از چاپ کتاب می‌گذرد و زنده است و هرسال پاییز به‌روز می‌شود و امسال بعد از چهار سال تقریظ را داریم. وقتی خبر تقریظ را شنیدم، خیلی خوشحال شدم؛ چون خیلی‌ها به من ایراد می‌گرفتند که شاید این نگاهت باعث شود عده‌ای فکر کنند ضد جنگ هستی و می‌خواهی ارزش‌ها را زیر سؤال ببری. درحالی‌که من کاملاً به ارزشی بودن دفاع مقدس اعتقاددارم و سر آن هیچ چالشی ندارم و فقط می‌خواهم واقعیت را نشان بدهم. بعد از تقریظ به‌کلی از حرف‌وحدیث‌ها پاسخ داده شد. انگار خود رهبری هم می‌خواست حس من را منتقل کند و بگوید این نگاه تفکری به حوزه پایداری و مقاومت جایش خالی است؛ چیزی که در «پاییز آمد» هست.
10 شماره آخر