رشد و پیروزی در زندگی

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​سؤال کردم تو هیچ‌وقت از پیر شدن نترسیدی؟
«میچ، من پیری را در آغوش کشیدم؛ به استقبالش رفتم.»
«در آغوش کشیدی؟»
«خیلی ساده است. وقتی سن تو بالا می‎رود چیزهای بیشتری یاد می‎گیری، اگر تو همیشه در سن 22 سالگی بمانی همیشه به همان خامی و جهالت هستی؛ پیری صرفاً فرسودگی نیست، خودت می‎دانی پیری رشد و بزرگی است... تو به این ادراک می‎رسی که می‎خواهی بمیری، در نتیجه زندگی بهتری را زندگی خواهی کرد».
من گفتم، بله اما اگر پیری تا این حد با ارزش است، پس چرا بیشتر مردم همیشه می‎گویند آه که اگر من یک بار دیگر جوان می شدم.... تو تا به حال نشنیده‎ای که مردم بگویند ای کاش من 65 ساله بودم؟
موری لبخند زد.
«می‎دانی این طرز تفکر به چه چیزی برمی‎گردد؟ زندگی‎های نارضایتمندانه، زندگی‎های بدون دستاورد کافی، زندگی‎های خالی، زندگی‎های بی‎معنی و مفهوم، چون اگر تو معنا و مفهومی در زندگی‎ات پیدا کنی هرگز نمی‎خواهی به گذشته برگردی؛ دلت می‏خواهد پیش بروی؛ دلت می‎خواهد بیشتر ببینی؛ کارهای بیشتری انجام دهی؛ قادر نیستی تا 65 سالگی صبر کنی... اگر شما همیشه با مقوله پیری در حال جنگ و دعوا باشید همیشه هم ناراضی و غمگین خواهید بود، چون در هر صورت پیری از راه خواهد رسید.»
برگرفته از کتاب «سه‌شنبه‌ها با موری»
 اثر میچ آلبوم
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین