ضیافت طراوت گوشه گوشه خانه

نویسنده:

مترجم:

​​​​​​​بوی تازگی از پشت در خانه سرک می‌کشد؛ توده‌های غبار، آرام آرام بر باد می‌روند و جایشان را برقِ کفِ کاشی‌ها می‌گیرد. مادرم از صبح زود ایستاده بود و با گوشه روسری‌اش عرق از پیشانی‌اش پاک می‌کرد. قالی‌ها جمع شده بودند، روی هم انباشته در حیاط، منتظر ماشینی که آن‌ها را به کارگاه قالی‌شویی ببرد. من، خسته از دستمال کشیدن و جابه‌جا کردن کتاب‌ها، گوشه‌ای ایستاده بودم و به طراوتی که هر گوشه خانه را احاطه کرده بود نگاه می‌کردم. اتاق‌ها بوی شیشه‌پاک‌کن و شوینده‌های ساده می‌دادند. در آشپزخانه، مادرم هر کاسه و بشقاب قدیمی را در آب گرم می‌شست، آن‌ها را کهنه می‌دید، ولی به خاطر آدم‌هایی که روزی مهمان این ظروف بودند دلش نمی‌آمد دور بیندازدشان. گوشه‌ای کنار طاقچه، وسایل سفره هفت‌سین جمع شده بودند: سیب‌های سرخ، سبزه‌ای که هنوز چند روز دیگر باید بذرجو بماند و جای ماهی قرمز که هنوز توی تنگ خالی بود.
10 شماره آخر
پربازدیدهای خراسان آنلاین