جان دوباره به پیکر نیمهجان «جانسخت»
ساخته مصطفی تقیزاده پس از نیمه اول ناامیدکننده، در نیمه دوم از شکست کامل نجات پیدا کردنویسنده: مائده کاشیان
مترجم:

سریال «جانسخت» ساخته مصطفی تقیزاده دیماه 1403 در نمایش خانگی منتشر شد و قرار است جمعه هفته جاری با انتشار قسمت 19 به پایان برسد. ساخته تقیزاده با موضوعاتی مانند قتل ناخواسته، کینه، انتقام و قربانی شدن یک عشق، شروع پرقدرتی نداشت و پس از انتشار قسمتهای اولیه مخاطبان را به کل ناامید کرد، اما سریال از نیمه وارد فاز تازهای شد و کشش و هیجان به قصه تزریق شد. طبیعتا سریال باید در آغاز بتواند انگیزه لازم برای تماشای قسمتها بعدی را ایجاد کند و بهاصطلاح قلاب داشته باشد، اما حکایت کیفیت سریال «جانسخت»، حکایت ماجرای شخصیت اصلی قصه و نام این مجموعه است. سریال با وجود همه ضعفهایی که دارد، از نیمه جان تازهای گرفت و مخاطبانش را درگیر کرد.

نیمه اول ناامیدکننده
«جانسخت» با قتل غیرعمد یکی از شخصیتهای قصه و فاجعهای که این اتفاق به بار آورد، آغاز شد. قتل غیرعمد در جریان یک دعوا، موضوعی بود که پیشتر در فیلم و سریالهای مختلف دیده بودیم، بنابراین «جانسخت» از همان ابتدا برای همراه کردن مخاطب، کار سختی در پیش داشت و از پس این کار نیز برنیامد. تقریبا نیمه اول سریال حدود 10 قسمت، صرف تلاش خانواده مقتول برای قصاص قاتل و در مقابل تلاش خانواده و دوستان قاتل برای جلب رضایت شد. خانواده و دوستان «فرزاد» به عنوان قاتل، به هر راهی متوسل میشدند که رضایت بگیرند، اما کینه برادر مقتول مانع از به نتیجه رسیدن این تلاشها بود، بنابراین نقشه آنها چندبار نقش بر آب شد و شاهد شاد و پشیمان شدن «فرزاد» و دوستان او بودیم. زمینهچینی برای وقایع نیمه دوم و رضایت مادر مقتول، بیش از اندازه طول کشید و همین موضوع باعث شد ارتباط عدهای از مخاطبان با سریال قطع شود.
ایجاد هیجان یا فریب مخاطب؟
چینش اتفاقات در روایت نیمه اول «جانسخت» به شیوهای بود که معمولا در پایان هر قسمت شاهد یک اتفاق کنجکاویبرانگیز بودیم و سریال سعی میکرد با ایجاد تعلیق مخاطب را به تماشای قسمت بعد ترغیب کند. از آن جایی که معمولا سریال به تماشاگر رودست میزد و ابتدای قسمت بعدی خبری از وقوع یک اتفاق مهم نبود، این اتفاق خیلی زود کارکرد خود را از دست داد. در نتیجه این موضوع هم ضربه مهمی به «جانسخت» وارد کرد و تماشاگر از ادامه قصه ناامید شد.
به جریان افتادن قصه از نیمه راه
پس از 10 قسمت، بالاخره روایت سریال آن طور که باید به جریان افتاد. شخصیت «شهرام» به عنوان کسی که «هانیه» از او پرستاری میکرد، به دوستان «فرزاد» پیشنهاد داد الماس گمشده او را از کویری در قشم پیدا کنند و با سهم خود از آن، دیه «فرزاد» را جور کنند و او را از اعدام نجات دهند. هرچند که جستوجوی شخصیتها در کویر نیز با ریتم کند و کشدار روایت شد، اما در این نقطه از داستان سرنوشت شخصیتها برای مخاطب اهمیت پیدا کرد، کنجکاویهایی نسبت به عاقبت آنها ایجاد و تماشاگر با قصه سریال درگیر شد. در این مقطع پیشبینی اتفاقات بعدی کار سادهای نبود و همین موضوع نیز هیجانی در «جانسخت» ایجاد کرد. البته که این اتفاق دیر رخ داد، اما «جانسخت» از سقوط و شکست کامل نجات یافت. حالا همه چیز به پایانبندی سریال بستگی دارد. اگر «جانسخت» پایانبندی خوبی داشته باشد یا به واسطه غافلگیریهایی، خلاف پیشبینیها به سرانجام برسد، میتواند مخاطبان خود را راضی کند و پایانبندی آن نیز در کنار پیشرفت سریال در نیمه دوم، جزو امتیازهای آن باشد.
10 صفحه آخر
پربازدیدترین اخبار