فرجام دوستی های خیابانی !

نویسنده:

مترجم:



بیشتر از یک هفته است که خواهر19 ساله ام خانه را ترک کرده و هیچ اطلاعی از او نداریم اما ...
جوان 25 ساله ای که برای گزارش ماجرای فرار خواهرش از منزل، وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که رفتارهای غرب گرایانه و بی بند و باری هایی به نام آزادی خانه ما را به کانون درگیری و مشاجره تبدیل کرده است، درباره سرگذشت خواهرش گفت:«طناز»آخرین فرزند خانواده و تک دختر است که بسیار مورد توجه مادرم قرار داشت به گونه ای که هیچ کس حق نداشت او را ناراحت کند یا اخمی بر چهره اش بنشاند.
هرچه اراده می کرد من و برادرانم با اصرار و تاکید مادرم مجبور بودیم تا خواسته اش را برآورده کنیم.اگر چه از نظر اقتصادی، وضعیت متوسطی داشتیم اما این موضوع اهمیتی در فراهم آوردن امکانات رفاهی و تفریحی خواهرم نداشت.از سوی دیگر خواهرم هیچ حدو مرزی را در روابط اجتماعی خود رعایت نمی کرد و حتی مورد حمایت مادرم نیز قرارمی گرفت. اعتراض های من و برادرانم هیچ فایده ای نداشت چرا که مادرم تاکید می کرد نباید برای خواهرتان سخت گیری کنید! دختر باید آزادی عمل داشته باشد!
این حمایت های بدون تفکر مادرم،موجب شد تا خواهرم از همان آغاز سن نوجوانی، ارتباطات نامتعارف با جنس مخالف را موضوعی طبیعی و عادی تلقی کند! حتی زمانی که ترک تحصیل کرد و به دوستی های خیابانی رو آورد، برای لحظه ای هم مورد سرزنش پدر و مادرم قرارنگرفت. او با تماشای تصاویر ماهواره ای، خود را با افکار غربی تطبیق می داد و در مسیر تباهی و اشتباه قدم بر می داشت. با وجود این، مادرم او را کنترل نمی کرد و «طناز»ساعت های زیادی را در خارج از خانه با افراد مختلف به سر می برد تا این که در 18سالگی با جوانی ازدواج کرد که از مدتی قبل با او در خیابان آشنا شده بود. ما هم دیگر نمی توانستیم او را به مسیر صحیح زندگی بازگردانیم.
خلاصه هنوز چند ماه از این ازدواج ناشیانه نگذشته بود که خواهرم از زندگی با «قدیر»خسته شد و از او طلاق گرفت چرا که اختلافات آن ها به خاطر همین رفتارهای نسنجیده خواهرم در ارتباط با دوستی های خیابانی آغاز شده بود. خواهرم دوست داشت آزادانه زندگی کند وکسی معترض رفت و آمدهایش نشود اما شوهرش در حالی نمی توانست با این شرایط کنار بیاید که خودش در یک آشنایی خیابانی با خواهرم ازدواج کرده بود. از طرف دیگر وقتی «طناز»به خانه پدرم بازگشت، بازهم همان رفتارهای گذشته اش را ادامه داد. این بود که این بار من و برادرم مقابل او ایستادیم تا مسیر درست زندگی را پیدا کند ولی این ماجرا به درگیری و اختلافات خانوادگی کشید تا جایی که «طناز»حدود یک هفته قبل از خانه فرارکرد و به مکان نامعلومی رفت.
دراین شرایط زندگی ما به هم ریخت و سرزنش ها و گریه های مادرم روزگارمان را سیاه کرد. حالا به کلانتری آمده ام تا مرا برای یافتن خواهرم کمک کنید ای کاش ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،درپی گزارش این ماجرا و با صدور دستوری ویژه ازسوی سرهنگ علی اصغرزرین کاسه(رئیس کلانتری امام رضا(ع))اقدامات قانونی و پلیسی برای یافتن این دختر جوان درحالی آغاز شد که بررسی های روان شناختی درباره مهارت آموزی های خانوادگی نیز در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.
براساس ماجراهای واقعی در زیرپوست شهر 
10 صفحه آخر