چطور نمایشنامه بنویسیم؟
نویسنده: فاطمه فرهوش | خبرنگار افتخاری جوانه
مترجم:
وقتی اسم نمایشنامه را میشنویم، ناخودآگاه ذهنمان به سمت نمایشنامههایی چون «هملت»، «باغ آلبالو» و نمایشنامههایی از این دست میرود و ندایی در درون ما بیدار میشود که با جدیت حرف میزند تا ما را از نوشتن نمایشنامه منصرف کند. اما نوشتن نمایشنامه آنقدرها هم که ناخودآگاه ما اصرار دارد سخت نیست و در برخی جنبهها حتی از دیگر قالبهای نوشتار هم آسانتر نوشته میشود.
در نمایشنامه خبری از توصیفات دقیق نیست!
یکی از جنبههای خوب نمایشنامهنویسی که آن را از داستان کوتاه و رمان متمایز میکند، نیاز نداشتن به توصیفات دقیق شخصیتها و صحنه است. البته این جور نیست که در نمایشنامه هیچ گونه توصیفی صورت نمیپذیرد بلکه به این معناست که در نمایشنامه از وصف جزئیات کماهمیتتر صرفنظر و صحنهای که در آن روایت صورت میگیرد به طور کلی بیان میشود. به طور مثال در پرده یکم نمایشنامه «مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر» خبری از توصیف صحنه نیست و فقط کلمه بیابان برای توصیف مکان روایت آن پرده به کار برده شدهاست. توصیف صحنه میتواند دقیقتر هم باشد اما معمولا نمایشنامهنویسان بزرگ کلیات صحنه را بیان میکنند و پردازش جزئیات را به طراحان صحنه تئاتر میسپارند.
نمایشنامه بر گفتوگو میچرخد
داستانها، در هر قالبی که قرار است تولید شوند به دو بخش اساسی تقسیم میشوند؛ یا شخصیت محور هستند یا حادثه محور! البته یک داستان میتواند ترکیبی از این دو باشد اما باید بررسی کرد که کدام بخش در داستان پررنگتر است. داستانهای شخصیت محور غالبا به گفتوگوهای درونی شخصیتها و افکار آن ها میپردازند و داستانهای حادثهمحور مخاطب را بیشتر از این که درگیر شخصیت قهرمان یا ضدقهرمان داستان کنند، درگیر حوادث و حواشی پیرامون آنها میکنند. نمایشنامه در هر کدام از این دو بخش نوشته شود، روی گفتوگوی شخصیتها میچرخد. اگر میخواهد بر حادثهای تاکید کند یا افکار درونی فردی را بازتاب دهد باید آن را از راه سخن گفتن به نمایش بگذارد. به طور مثال شخصیت میتواند برای بیان افکار درونیاش روی صحنه بیاید و با یک تک گویی(مونولوگ) افکارش را بیان کند یا برای شرح حادثهای، گفتوگویی میان دو شخص شکل گیرد و در میانه آن گفتوگو، نشانههایی از حادثه برای مخاطب آشکار شود.
چطور در نمایشنامهنویسی حرفهای شوم؟
برای حرفهای شدن در نمایشنامهنویسی اولین کاری که باید انجام دهید این است که نمایشنامههای خوب بخوانید. در ابتدا سعی کنید از آن ها تقلید کنید و سبک نوشتار آنها را پیش بگیرید. بعد از مدتی میتوانید سبک خودتان را در نمایشنامه ها وارد و آنها را شخصیسازی کنید. سعی کنید در نوشتن گفتوگوها خلاقیت به خرج دهید و آنها را متناسب با زمانهای بنویسید که نمایشنامه در آن روایت میشود؛ واضح است که سبک نمایشنامههای شکسپیر و چخوف برای داستانی که در قرن بیستویکم روایت میشود، مناسب نیست! چند نمونه از نمایش نامههایی که خواندن آنها به هرکسی توصیه میشود عبارتانداز: «شب هزار و یکم» اثر بهرام بیضایی، «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت، «تراژدیهای چهارگانه مکبث، هملت، شاه لیر و ریچارد سوم» اثر شکسپیر، «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف و «آی بیکلاه، آی با کلاه» اثر غلامحسین ساعدی.

در نمایشنامه خبری از توصیفات دقیق نیست!
یکی از جنبههای خوب نمایشنامهنویسی که آن را از داستان کوتاه و رمان متمایز میکند، نیاز نداشتن به توصیفات دقیق شخصیتها و صحنه است. البته این جور نیست که در نمایشنامه هیچ گونه توصیفی صورت نمیپذیرد بلکه به این معناست که در نمایشنامه از وصف جزئیات کماهمیتتر صرفنظر و صحنهای که در آن روایت صورت میگیرد به طور کلی بیان میشود. به طور مثال در پرده یکم نمایشنامه «مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر» خبری از توصیف صحنه نیست و فقط کلمه بیابان برای توصیف مکان روایت آن پرده به کار برده شدهاست. توصیف صحنه میتواند دقیقتر هم باشد اما معمولا نمایشنامهنویسان بزرگ کلیات صحنه را بیان میکنند و پردازش جزئیات را به طراحان صحنه تئاتر میسپارند.
نمایشنامه بر گفتوگو میچرخد
داستانها، در هر قالبی که قرار است تولید شوند به دو بخش اساسی تقسیم میشوند؛ یا شخصیت محور هستند یا حادثه محور! البته یک داستان میتواند ترکیبی از این دو باشد اما باید بررسی کرد که کدام بخش در داستان پررنگتر است. داستانهای شخصیت محور غالبا به گفتوگوهای درونی شخصیتها و افکار آن ها میپردازند و داستانهای حادثهمحور مخاطب را بیشتر از این که درگیر شخصیت قهرمان یا ضدقهرمان داستان کنند، درگیر حوادث و حواشی پیرامون آنها میکنند. نمایشنامه در هر کدام از این دو بخش نوشته شود، روی گفتوگوی شخصیتها میچرخد. اگر میخواهد بر حادثهای تاکید کند یا افکار درونی فردی را بازتاب دهد باید آن را از راه سخن گفتن به نمایش بگذارد. به طور مثال شخصیت میتواند برای بیان افکار درونیاش روی صحنه بیاید و با یک تک گویی(مونولوگ) افکارش را بیان کند یا برای شرح حادثهای، گفتوگویی میان دو شخص شکل گیرد و در میانه آن گفتوگو، نشانههایی از حادثه برای مخاطب آشکار شود.
چطور در نمایشنامهنویسی حرفهای شوم؟
برای حرفهای شدن در نمایشنامهنویسی اولین کاری که باید انجام دهید این است که نمایشنامههای خوب بخوانید. در ابتدا سعی کنید از آن ها تقلید کنید و سبک نوشتار آنها را پیش بگیرید. بعد از مدتی میتوانید سبک خودتان را در نمایشنامه ها وارد و آنها را شخصیسازی کنید. سعی کنید در نوشتن گفتوگوها خلاقیت به خرج دهید و آنها را متناسب با زمانهای بنویسید که نمایشنامه در آن روایت میشود؛ واضح است که سبک نمایشنامههای شکسپیر و چخوف برای داستانی که در قرن بیستویکم روایت میشود، مناسب نیست! چند نمونه از نمایش نامههایی که خواندن آنها به هرکسی توصیه میشود عبارتانداز: «شب هزار و یکم» اثر بهرام بیضایی، «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت، «تراژدیهای چهارگانه مکبث، هملت، شاه لیر و ریچارد سوم» اثر شکسپیر، «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف و «آی بیکلاه، آی با کلاه» اثر غلامحسین ساعدی.
10 صفحه آخر