عبدا... بود، در اسم و رسم
فردا سومین سالروز درگذشت استاد عبدا... فاطمینیاست؛ عالمی اهل دل که با زبانی لطیف، اثرگذار و کاربردی برای زندگی امروز، معارف اسلامی را بیان میکردنویسنده: سید مصطفی صابری | روزنامهنگار
مترجم:

استاد سید عبدا... فاطمینیا، مردی از جنس نور، عالمی اخلاقگرا و واعظی اهل دل بود که کلامش دلها را آرام و جانها را تسخیر میکرد. او از آن دسته انسانهایی بود که حضورشان دیگران را به تأمل وامیداشت. زندگی استاد، همواره تلفیقی از ایمان، عرفان و اخلاق بود و همین ویژگیها بود که او را فراتر از شخصیت یک واعظ مذهبی تبدیل به نمادی برای محبت، خلوص و صمیمیت کرد. آنچه استاد را منحصر به فرد میساخت، نفوذ بیمانند کلامش بود؛ سخنانی که نه از روی نصیحت خشک، بلکه از عمق دل برمیآمد و دلنشینترین پیامهای انسانی را با زبانی لطیف، ساده و مهربان به قلب مخاطب میرساند. کلامش نه تکرار مکررات بود و نه آمرانه؛ بلکه از زندگی واقعی سرچشمه میگرفت. مردم حس میکردند که او پیش از هرچیز خودش عامل به هر جملهای است که بر زبان میآورد. همین صداقت و عملگرایی، سخنانش را به مراتب گرانبهاتر میکرد. استاد، نه تنها مخاطبان مذهبی و متدین را مجذوب خود میکرد، بلکه افرادی که شاید به دین تعلقخاطری نداشتند هم به او علاقهمند بودند. چراکه او دین را با چهرهای از محبت، اخلاق و انسانیت معرفی میکرد. وقتی خبر درگذشت استاد منتشر شد، فضای جامعه پر شد از پیامهای تسلیت، عکسهایی از چهره متواضعش و نوشتههایی که محبت بیکران مردم به او را نشان میداد. استاد فاطمینیا، انسانی بود که سخنش، نه فقط وعظ، بلکه دعوتی برای مهربانی و عشق بود. دعوتی که هنوز در خاطرات مردم زنده است.

قطرهای از دریای عالم اخلاق
آیتا... سید عبدا... فاطمینیا عالم برجسته معاصر، استاد اخلاق، خطیب توانا و محققی ژرفاندیش بود که در سال ۱۳۲۵ شمسی در تبریز و در خانوادهای اهل علم و دین چشم به جهان گشود. پدرش، حجتالاسلام سید اسماعیل فاطمینیا هم از علما و اهل معرفت بود و تاثیر زیادی در ورود فرزندش به عالم علم و سلوک داشت. آیتا... فاطمینیا که سالها در عرصههای مختلف معارف اسلامی، عرفان، اخلاق و تاریخ اسلام به تدریس، تحقیق و سخنرانی پرداخت با بیانی شیوا و دلنشین، نقش مؤثری در آشنا ساختن نسل امروز با مفاهیم عمیق اسلامی و سلوک عرفانی داشت. او از نوجوانی به حوزه علمیه وارد شد و دروس مقدمات و سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادان برجستهای همچون آیتا... شیخ محمدتقی آملی، علامه طباطبایی و آیتا... بهجت فرا گرفت. اما بیشترین تأثیر را از علامه طباطبایی پذیرفت و سالها در محضر این عالم ربانی به فراگیری فلسفه، تفسیر و عرفان مشغول بود. همچنین میتوان گفت آیتا... فاطمینیا با یک واسطه، از شاگردان مکتب عرفانی آیتا... قاضی به شمار میرفت، چراکه تقریباً تمامی استادانش از شاگردان نزدیک حضرت آیتا... قاضی بودند. ایشان علاوه بر تحصیلات حوزوی، مطالعات گستردهای در حوزه تاریخ اسلام و رجالشناسی داشت و در این زمینهها صاحبنظر بود. تخصص او در عرفان عملی و نظری هم کم نظیر بود و یکی از ویژگیهای برجسته او توانایی در ارائه آنها با زبانی ساده، شیوا و تأثیرگذار بود، بهگونهای که جلسات اخلاق او در تهران و دیگر شهرها همواره با استقبال گسترده مردم و علاقهمندان روبهرو میشد. از دیگر ویژگیهای این عالم برجسته اخلاق، تواضع مثال زدنی بود که بارها توسط شاگردان و همراهان ایشان به عنوان مهمترین خصوصیت اخلاقی او عنوان میشد. سخنرانیهای ایشان در ماه مبارک رمضان، محرم و صفر، بهویژه در مسجد امیرالمؤمنین(ع) تهران، از پرمخاطبترین مجالس دینی کشور بهشمار میرفت. همچنین حضور فعال او در صدا و سیما، بهویژه در قالب برنامههای مناسبتی، نقش مهمی در ترویج معارف دینی ایفا کرد. آیتا... فاطمینیا سالها با بیماری دستوپنجه نرم میکرد، اما هرگز از خدمت علمی و فرهنگی بازنایستاد. سرانجام در ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱، دار فانی را وداع گفت. پیکر او پس از تشییعی باشکوه، در حرم حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد.

اهل مطالعه بود و عاشق خانواده
حبیب اعلمملکی، از شاگردان نزدیک آیتا... سیدعبدا... فاطمینیا، بیش از ۲۰ سال با این عالم ربانی ارتباط نزدیک داشت و نکات و خاطرات جالبی از ایشان در سینه دارد. بخشی از خاطرات وی در گفتوگو با «ایکنا» را ذکر کردهایم. استاد فاطمینیا معمولا با اشخاصی که با ایشان آشنا میشدند ارتباط بسیار خوبی داشتند و نوعا هر آشنایی تصور میکرد محبوبترین و یا صمیمیترین فرد نزد استاد است. در سنن النبی نقل شده است که این سیره رسول ا...(ص) بوده است. بنده هیچ شخصی را ندیدم که اینقدر با فرزندان خود صمیمی و رفیق باشد و طبیعتا این منش هم بهرهای از سیره و حسن خلق اهل بیت(ع) است. جناب استاد در زمینه شناخت هنر تلاوت و تجوید تخصص داشتند و جامعه قرآنی به این موضوع اذعان دارند. وقتی در محافل قرآنی از استاد دعوت میشد، فقط به عنوان یک عالم دینی حضور پیدا نمیکردند، بلکه به عنوان یک متخصص فن قرائت افاضه میکردند. در این سالها که در محضر استاد بودم از ایشان هیچوقت نشنیدم که صریحا بگویند من حافظ کل قرآن هستم، اما درمورد آیاتی صحبت میکردیم که فرمودند الحمدلله من در جوانی نیازی به کشفالآیات نداشتم، متوجه شدم که از کثرت مراجعه به قرآن و انس مستمر این توفیق را یافتهاند. خودم از همسر گرامی استاد فاطمینیا شنیدم که میگفتند؛ در طول همه سالهای زندگی مشترک حتی یک بار هم عصبانیت حاج آقا را ندیدهام و حتی صدای بلند و هیچگونه تندخویی از ایشان نشنیدم و ندیدم. در واقع ایشان علاوه بر توصیههایی که روی منبر و کرسی درس داشتند خودشان هم عامل بودند. مرحوم استاد فاطمینیا توصیه میفرمودند برای کتابخوانی و مطالعه وقت زیادی بگذارید و مطایبه هم داشتند و میگفتند امیدوارم مرض کتاب و کتاببازی به شما هم سرایت کند. چون مکررا توفیق همراهی و همسفری با استاد را داشتم به ویژه در تشرفهای اعتاب مقدسه، آنچه را که مشاهده و دریافتم این بود که شاید خیلی اهل انجام همه مستحبات نبودند، بسیاری از ادعیه و تعقیبات نماز و... را انجام میدادند اما کیفیت غالب بر کمیت بود.

درسهای زندگی در محضر استاد
استاد فاطمینیا کلامی شیرین، تاثیرگذار و نافذ داشت و بخش زیادی از صحبتش ناظر به اصلاح رویههای مختلف در زندگی روزمره ما محسوب میشد؛ مجموعه چند جلدی «نکتهها از گفتهها» منبع باارزشی است از نکات اخلاقی و پندهای گرهگشای زندگی که در لابهلای صحبتهای ایشان بوده و چند سالی است در قالب کتابی گردآوری شده است. آنچه در ادامه میخوانید درسهایی کاربردی برای زندگی روزمره است که منبع بیشتر آن همان «نکتهها از گفتهها» است.

سخن حق را از همه بپذیریم
یکی از اصحاب امام صادق (ع) با زندیقی (کافر) بحث کرد و او را مغلوب ساخت. پس از اتمام مناظره از حضرت پرسید که چطور با او بحث کردم؟ حضرت فرمودند: «خوب بحث کردی اما گاهی حقهایی را از او ضایع کردی». باید دقت کنیم که حتی زندیق هم ممکن است حقهایی داشته باشد که باید رعایت شود ولی متاسفانه ما این مسائل مهم را در جامعه و خانواده رعایت نمیکنیم. حتی با همسرمان هم بلد نیستیم چطور رفتار کنیم. اگر دیدیم جایی حق با اوست به جای لجاجت، قبول کنیم. باید از مکتب امام صادق (ع) یاد بگیریم و عمل کنیم.
مشاجره نور باطن را خاموش میکند
بسیاری از بیحالیها و عدم نشاطها به خاطر مشاجرات و درگیریهای لفظی است. کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد. حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت میآورد.
بهخانوادهتان آرامش دهید
خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید؛ تا به خانه میرسد، میگوید تصادفی را دیدم! نمیخواهد بگویید. اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم میدهم اینها را رعایت کنید؛ ضربههایی به خانواده زده میشود که جبران نمیشود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچهها آرامش دهید.
من تنم میلرزد از این جوابها!
احوالپرسیها را دیدهاید؟ میپرسیم حالت چطور است؟ میگوید: «هی؛ زندهایم!» من تنم میلرزد از این جوابها! نعمات خدا را فراموش کردهایم؟
مذمت دل شکستن
فرد وارد بازار قیامت میشود. فکر میکند خبری است. تعجب میکند. خدایا! پس چه شد؟ نمازها، عمرهها؟ میگویند: تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید! ما درد دل میکنیم. جوان عزیز! اگر عروج میخواهی، میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن!
دردسرهای حسد
پاکی از حسد، چشم دانش و علم است. حسد، انسان را از برکات بسیاری محروم میکند. چه فتنهها و آشوبها که منشأ آن حسد است! انسان حسود، چشم دیدن حقیقت را ندارد؛ کور میشود.
تفاوت تواضع و انفعال
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه همام ضمن بیان صفات متقین و بندگان پاک و پرهیزکار خداوند میفرماید: «مشی و راه رفتن آنان، از روی شکستگی و تواضع است.» مشی یعنی سلوک و راه رفتن. سلوک دو قسم است: یکی حسی که همین راه رفتن است و دیگر غیر حسی یعنی روش زندگی. حضرت میفرماید: روش این ها و اساس زندگیشان بر تواضع و شکستگی است. تواضع، کلید هر خیری است. البته اشتباه نشود، تواضع به معنای وارفتگی و انفعال محض نیست که هرکس هرچه بگوید و هرچه انجام دهد بپذیریم و او را تایید کنیم. تواضع یعنی هیچ وقت خودت را بالاتر از کسی ندانی.
بزرگی عمل یا اخلاص؟
سالها قبل مشرف شدم به مکه، شخصی در کاروان ما بود که وضعیتی داشت، گویا همه میخواستند از سر راهش فرار کنند! در این سفر یک چایی داد به دست یک سید دل شکستهای. بر اثر این عمل کوچک و خالصانه، وضعیتش تغییر کرد. همه از او استقبال میکردند؛ محبوبیت پیدا کرد و خلاصه سرنوشتش عوض شد! گویا نور همین عمل کوچک ولی از روی اخلاص اثر بسیار بالایی در او داشت و او را متحول کرد! پس کوچک و بزرگ عمل مهم نیست؛ اخلاص و مقبولیت در نزد خداوند مهم است.
برای چه دعا بخوانیم؟
اهل بیت (علیهم السلام) فرمودهاند: کاری بکنید که قرآن برایتان شیرین بماند؛ دعا برایتان شیرین بماند! دعاهای مأثوره بسیار فضائل دارد؛ اما اثربخشی این ها منوط است به دوری از گناه ، مرحوم پدرم که خودش از صلحا و اولیاء بود میفرمود: دعاها را برای ترقی بخوانید؛ ثواب خودش میآید.
عامل روشنایی برزخ
عمده چیزی که برزخ را تاریک میکند، حرف پشت سر مردم است، غیبت، تهمت ، یکی از چیزهایی که برزخ را روشن میکند، گرهگشایی از کار مردم است. برزخ را گناهان، تاریک میکنند؛ و از آن طرف اعمال خیر، باعث روشنایی عالم قبر و برزخ میشوند.
داستان تحولی بزرگ
گاهی وقتها یک نقطه روشن در زندگی انسان در یک مواقع خاصی از انسان دستگیری میکند. بعضیها که عاقبت به خیر میشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان است، اما کسی که عاقبت به خیر نشده و جهنمی میشود، معلوم میشود همان نقطه روشن را هم ندارد! روایت هم این مطلب را تأیید میکند. حدود 30 سال قبل، در تهران شخصی بود که در همه جا مشهور به فسق و فجور بوده است. یک مرتبه میبینند این شخص، از عبّاد و زهّاد شده است. رفیقی داشتم در تهران، آدم خوبی بود، از شاگردان مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد بود (شیخ محمدحسین زاهد، مرد بسیار خوب و بامعنویت و اهل زهد و ورع بوده، نفسش قوی بوده و روح قویای داشته، حتی بعد از مرگش دیده بودند که بر شاگردانش اشراف دارد). آن دوست ما گفت: علت اینکه آن شخص فاسق عاقبت به خیر شد این بود که: شب عروسیاش، رفت توی اتاق عروس، دید عروس دارد گریه میکند؛ میفهمد که این گریه، گریه معمولی نیست، خیلی جدی است! علت گریه را میپرسد، عروس میگوید: «من به پسرعمویم علاقه مند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفی ندارم که با تو زندگی کنم اما این را بدان که عمری را در ناراحتی خواهم بود»! این شخص بلافاصله از منزل میرود و عالم محل را با دو نفر شاهد میآورد و میگوید: من وکالت دادم که طلاق این دختر را بخوانید. طلاق را میخوانند. بعد میفرستند دنبال پسرعموی دختر و میگوید: عقد این ها را هم بخوانید. جوان را میآورند و عقد آنها را میخوانند! وقتی که او چنین جوانمردی و فداکاری را میکند، پسرعموی دختر رو میکند به او میگوید: «خدا تو را عاقبت به خیر کند»! همین که آن شخص (که معروف به فسق و فجور بوده و این گذشت را انجام میدهد) پایش را از اتاق میگذارد بیرون، متحول میشود، حالش تغییر میکند و در مسیر سعادت قرار میگیرد.
نحوست آبرو بردن
خدا چند گناه را نمیبخشد: ۱. عمدا نماز نخواندن ۲. به ناحق آدم کشتن ۳. عقوق والدین ۴. آبرو بردن. این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استاد العلما بود برای من تعریف میکرد به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟ میگفت پدرم سرش را انداخت پایین بعد سرش را بالا آورد و گفت «آبروی کسی را نبر» الان در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدسها آبرو میبرند. عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنم؛ روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم ای آقا! تو که همیشه هیئت بودی مسجد بودی بله توی صفوف نماز جماعت و جلسات هیئت مینشینند آبرو میبرند.
شیطان قوی نیست ما به او رو میدهیم
شیطان را باید شناخت. شعار میدهند میگویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما به شیطان رو میدهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانههای پر درخت تبریز بازی میکردیم دیدیم ناله یکی از بچهها بلند شد ، یک بچه عقرب پیدا شده بود از بند انگشت هم کوچکتر بود. این بچه داشت سیاه میشد عقرب فقط یک لنگه کفش میخواهد. شما الان نمیتوانید بگویید عقرب قوی است شیطان هم ضعیف است نگویید قوی است این طور بگویید روبهروی خدا ایستادهاید شیطان قوی نیست موذی است. خداوند در قرآن میفرماید کسی بر بنده من تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش میروند. جوانان عزیز اخلاقتان را زیباتر کنید نمازها را مرتب بخوانید مسئله والدین را رعایت کنید و به وظیفه عمل کنید مطمئن باشید شیطان میرود.
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده