ماجراهای«خانه وحشت»دراعترافات عاملان جنایت!
نویسنده: سید خلیل سجادپور
مترجم:

4متهم یک پرونده جنایی درآخرین جلسه محاکمه،ماجراهای تکان دهنده «خانه وحشت»را در حضور قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی بازگو کردند و در اعترافاتی هولناک به تشریح قتل جوانی پرداختند که او را 14سال قبل در یک منزل مسکونی دفن کرده بودند!به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،درآغاز جلسه محاکمه که با یادآوری و هشدار رئیس دادگاه مبنی بر رعایت نظم و احترام جلسه همراه بود،اولیای دم اشد مجازات را برای متهمان تقاضا کردند و سپس متهمان این پرونده جنایی یکی پس ازدیگری درجایگاه متهمان قرارگرفتند وزوایای پنهان جنایت در «خانه وحشت»را بازگو کردند.«صمد»یکی از متهمان به قضات باتجربه شعبه ششم دادگاه گفت:«عیسی-ر»(یکی از متهمان)دایی من است .آن زمان(سال89)یک روز به من گفت: جوانی به نام «نعمت»با همسر یکی از دوستان صمیمی ام ارتباط دارد و مدام به دنبال او می رود. حالا این موضوع ناموسی است و ما قصد داریم او را گوشمالی بدهیم. آن روز دایی ام از من کمک خواست که به همین خاطر با او و دوستش «عیسی –ب» به طرف کوچه کاسب ها در تربت جام رفتیم تا آن جوان را به من نشان بدهند و من زمانی«نعمت»را دیدم درکنار همسر دوست دایی ام قدم می زد! بالاخره قرار شد«م-ب» با توسل به شگردهای زنانه او را به خانه بکشاند و ما هم آن جوان را ادب کنیم!با این نقشه بلافاصله من و دایی ام به خانه رفتیم و در گوشه ای مخفی شدیم تا «نعمت» به همراه «م-ب»وارد خانه شد اما هنگامی که قدم در پذیرایی گذاشت ناگهان «عیسی-ر» را مقابل خود دید وبا یکدیگر گلاویز شدند. در همین حال من و «عیسی –ب»نیز به کمک او رفتیم چراکه «نعمت»(جوان 33 ساله)قوی تر بود. خلاصه ما 3 نفری او را کنترل کردیم و دست و پاهایش را بستیم. در این شرایط بود که من از آن منزل (خانه وحشت) بیرون آمدم ولی به دایی ام و دوستش تاکید کردم که با او کاری نکنند! آن ها هم گفتند:فقط گوشمالی می دهیم وبعد رهایش می کنیم!بعد از این ماجرا من به روستا بازگشتم تا این که پس از گذشت چند روز دوباره به خانه اجاره ای دایی ام (خانه وحشت)رفتم و آن ها را دیدم که به همراه همسرانشان قصد مسافرت دارند!«عیسی –ر»(دایی)کلید منزل را به من داد و خودشان رفتند. حدود17یا18روز در آن منزل ماندم ولی احساس می کردم تحت تعقیب هستم. این بود که کلید را در داخل خیابان انداختم و دوباره در حالی به روستا بازگشتم که نمی دانستم آن ها چه بلایی به سر«نعمت»آورده اند. روز بعد شنیدم از خانه ای در تربت جام یک جسد بیرون آمده است! خیلی کنجکاو شدم وپنهانی به طرف منزل اجاره ای دایی ام رفتم آن جا بود که فهمیدم آن ها «نعمت»را کشته ودفن کرده بودند ولی آن ها به من خیانت کردند چراکه موضوع ناموسی را مطرح کردند وقرار نبود کسی را به قتل برسانند! وگرنه به هیچ وجه با آن ها همراه نمی شدم ...گزارش روزنامه خراسان حاکی است پس از اعترافات «صمد»،«م-ب»نیز در جایگاه متهمان ایستاد و درباره نحوه کشاندن «نعمت»(مقتول)به (خانه وحشت)گفت:من با اصرار«عیسی-ر»به نعمت پیام دادم و با او قرارگذاشتم اما فکرنمی کردم آن ها بخواهند او را به قتل برسانند. «عیسی –ر» مرا فریب داد چراکه مدعی بود از نعمت طلب مالی دارد و نمی تواند آن را وصول کند! و این گونه مرا طعمه قرارداد و نقشی در قتل نداشتم .وقتی آن 3 نفر با نعمت درگیر شدند من به خانه پدرم رفتم و زمانی بازگشتم که دیدم دست وپای نعمت را بسته اند و او را در وسط اتاق دراز کرده اند که همان شب ویا شب بعد نعمت جان سپرد ...بنابر گزارش روزنامه خراسان، درادامه جلسه رسیدگی به این پرونده جنایی،«عیسی –ب»نیز در آخرین دفاعیات خود به قضاتی که با طمانینه به اعترافات و اظهارات متهمان گوش می دادند،گفت:«عیسی –ر»که از دوستانم است به من گفت:«نعمت»پول 60کیلوگرم کریستال متعلق به یک فرد افغانستانی را بالا کشیده است وپاسخش را نمی دهد که هیچ،حتی به او توهین هم می کند! با این ادعای «عیسی –ر»به مشهد رفتیم و او فردی به نام «نجیب»را به من نشان داد که خیلی در مضیقه قرار گرفته بود. آن مرد افغانستانی هم موضوع را برای من تعریف کرد وسپس از ما خواست تا برایش کاری بکنیم که به پولش برسد!درهمین حال«عیسی –ر»هم خیلی پیله کرد که من پذیرفتم. سپس طبق نقشه قبلی«م-ب»به نعمت پیام داد و با او صحبت کرد تا این که او را به خانه کشاند. آن جا من و «صمد» ،«نعمت»را گرفتیم و «عیسی-ر»دست وپای او را بست. بعد هم از من خواست تا خودروی پژوی نعمت را به خانه پدرم ببرم چون اگر خودرو آن جا باشد ماموران مشکوک می شوند!
خلاصه من «صمد» را به میدان فرمانداری بردم تا به روستا برود و خودم به خانه «عیسی-ر»(خانه وحشت)بازگشتم.بعد هم به اتفاق «م-ب»درحالی به داخل اتاق دیگر رفتیم که «نعمت»با دست وپای بسته ناسزا می گفت و فریاد می زد خلاصم کن! «عیسی-ر»هم یک طناب به دور گردن و دست وپاهای او بست تا این که آرام آرام چهره اش کبود شد. به او گفتم شل تر ببند!می میرد! ولی او می گفت:تو به این کارها کاری نداشته باش! ممکن است فرارکند! خلاصه ما در پذیرایی خوابیده بودیم که در نیمه های شب دیدم متکای «نعمت»پر از خون است!هراسان پرسیدم چی شد؟«عیسی-ر»گفت:خودش را به مردن زده است!«م-ب»هم که از خواب بیدار شده بود به او گفت:حالش خراب است باید او را به بیمارستان ببرید! ولی«عیسی-ر»ما را از اتاق بیرون کرد و در حالی که «نعمت»به سختی خُرخُر می کرد بالای سر پیکرش نشست و به استعمال مواد مخدر مشغول شد. صبح روز بعد بوی تعفن در خانه پیچیده بود که دیدم «عیسی-ر»جسد نعمت را درون پتو پیچیده است و می گوید:«تمام کرد!» «م-ب» هم که ترسیده بود مدام می گفت:تو با من رو راست نبودی!بعد ازاین ماجرا هم چاله ای حفر کردیم وجسد را درون آن گذاشتیم ،سپس خاک وسیمان ریختیم و چند روزی را در همان خانه اجاره ای به سر بردیم تا این که تصمیم گرفتیم با حمایت نجیب به افغانستان برویم. این بود که به همراه همسرانمان از طریق مرز زابل و به طور قاچاقی به افغانستان رفتیم و حدود 4 ماه را در آن جا بودیم. بعد هم به ایران بازگشتیم و در کرج ساکن شدیم تا این که 11 سال بعد در آن جا ما را دستگیر کردند و ...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است«عیسی-ر»(متهم دیگر این پرونده جنایی)نیز دراعترافات تکان دهنده خود درباره ماجرای«خانه وحشت»گفت:هدف اصلی ما نقد کردن طلب نجیب بود. «م-ب» که با «عیسی-ب» دوست بودند وقتی «م-ب»سوار بر خودروی «نعمت»به خانه می آمدند خودرو را داخل کوچه پارک کرد. من به خواهرزاده ام (صمد)گفته بودم که موضوع ناموسی است ولی مرحوم خیلی زور داشت. زمانی که وارد خانه شد«عیسی-ب»گردنش را تاباند و ما 3نفری به او چسبیدیم که روی زمین افتاد.سپس 3نفری دست وپاها وبعد هم دهانش را با پارچه بستیم!«نجیب»(مرد افغانستانی)دوست من بود و قراربود مبلغی به من بدهد. مرحوم(نعمت)هم گفت:70میلیون می دهم مرا رها کن!ولی من گوش نکردم. هنگامی که دیدم حالش خوب نیست لوله خودکار را در دهانش گذاشتم نفس بکشد وبه او شوک دادم ولی او خشک شده بود!حدود 3ساعت از خانه بیرون رفتم وقتی برگشتم خون زیادی روی فرش ریخته بود. گفتم:او را کشتی؟گفت: نه!فیلم بازی می کند!...در این هنگام قاضی پرسید:اگر شما قتل نکرده بودید،پس چرا خودتان را معرفی نکردید؟متهم پاسخ داد:من نمی دانستم چنین قصدی دارد!بنابرگزارش روزنامه خراسان، اظهارات متهم در حالی بود که وی در روند دادرسی و نزد بازپرس پرونده ماجرای دیگری را بازگو کرد. «عیسی-ر»درباره جنایت در (خانه وحشت)گفته بود:«وقتی همسر «عیسی-ب»به همراه نعمت وارد خانه شدند ما از پشت در بیرون آمدیم وعیسی با چوب ضربه ای به گردن «نعمت»زد که روی زمین افتاد. آن موقع زنده بود که به اتفاق یکدیگر دست های او را از پشت بستیم. بعد هم او مرا در حالی از خانه بیرون کرد که خودش هرچه می توانست با چوب به وی ضربه می زدو همسرش نیز به او کمک می کرد!بعد از حدود 10دقیقه وقتی به داخل خانه بازگشتم دیدم از بینی «نعمت»خون می آید وتمام کرده است!به گزارش روزنامه خراسان،با پایان یافتن جلسه محاکمه واعترافات متهمان در آخرین دفاع ،قضات باتجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی وارد شور شدند تا رای خود را درباره این پرونده جنایی دلهره آور صادر کنند.
10 صفحه اول
پربازدیدترین اخبار
اخبار برگزیده