
انسانها به معنا معتادند. ما همه مشکل بزرگی داریم: زندگی ما باید نوعی محتوا داشته باشد و نمیتوانیم زندگیای را تحمل کنیم که از نوعی محتوای معنابخش تهی باشد. بیمعنایی ملالانگیز است و برای توصیف ملال میتوان از استعاره عقبنشینی معنا بهره جست. ملال را میتوان آزردگیای دانست که نشانه این است که نیاز به معنا برآورده نشده است. برای اینکه بتوانیم این ناراحتی را برطرف کنیم، بهجای بیماری به نشانههای آن حمله میکنیم و چیزهای مختلفی را بهجای معنا مینشانیم.
برگرفته از کتاب «فلسفه ملال»، اثر لارس اسونسن