ضربههایروانی «ام اس»
به بهانه روز جهانی بیماری «ام اس» که باعث بهوجود آمدن علایم و نشانههای زیادی از جمله مشکلات فیزیکی و روانی میشود، توصیههایی به مبتلایان و اطرفیانشان داریمنویسنده: فریبا البرز | کارشناسارشد مشاورهخانواده
مترجم:
بیماریهای صعبالعلاج میتواند در دراز مدت فرد و حتی خانواده و اطرافیان را درگیر مشکلات عدیدهای کند بهطوری که فرد سردرگم میشود و نمیداند چطور حال جسمی خود و از سمت دیگر حال روحی و روانیاش را که دچار تشویش شده است. بیماری «اماس» هم مثل خیلی از بیماریها مسائل خاص خود را دارد که نقش بیمار برای کمک به خود، بسیار مهم است. روز ۳۰ می مصادف با ۹ خرداد ماه با هدف اطلاعرسانی و آگاهیبخشی به عنوان روز جهانی «بیماری اماس» نام گذاری شده است. در ادامه، تعریف کوتاهی از این بیماری خواهیم گفت و توصیههایی روانشناسانه به مبتلایان و اطرافیان شان خواهیم داشت.
شایعتر بودن بین زنان
نام اصلی این بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis) است. بیماری ام اس یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و ستون فقرات آسیب میبینند. این آسیب دیدگی در توانایی بخشهایی از سیستم عصبی که مسئول ارتباط هستند، اختلال ایجاد میکند و باعث به وجود آمدن علایم و نشانههای زیادی، از جمله مشکلات فیزیکی و روانی می شود.
بیماری ام اس، اختلال در سیستم ایمنی خودکار بدن است که در سیستم ایمنی بدن به سیستم اعصاب مرکزی خود حمله میکند. بر اساس این گزارش، احتمال ابتلا به این بیماری در زنان شایعتر است. نرخ ابتلا به این بیماری بین 2 تا ۱۵۰ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر است. در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد و داروهایی که برای این بیماری موجود هستند، میتوانند تاثیرات نامطلوب بیماری را کاهش دهند یا از حملات جدید و بروز معلولیت در بیمار جلوگیری کنند یا آن ها را به تعویق بیندازند.
از افسردگی تا اضطراب
بیماران اماس به خاطر تبعات آن با چالشهایی مانند تنهایی، افسردگی و اضطراب روبهرو میشوند. بنابراین کمک گرفتن از روانشناس و مشاور و آموزشهای مخصوص باید در برنامه بیمار باشد تا بتواند به زندگی عادی خود بپردازد. ایجاد برنامههای مفید و هدفمند به حس نظم و تعادل در زندگی کمک میکند. این برنامهها میتواند ورزش، مطالعه، گذراندن وقت با دوستان و خانواده یا انجام فعالیتهای هنری مورد علاقه باشد.
ضرورت پذیرش و انطباق با بیماری
پذیرش واقعیت بیماری و تطبیق با محدودیتها و تغییراتی که اماس در زندگی ایجاد میکند، میتواند به بهبود کیفیت زندگی و کاهش احساس ناامیدی کمک کند. خوشبختانه علم در حال پیشرفت است و با کمک درمانهای جدید و فناوریهای مدرن و تلاش دانشمندان و محققان میتوان بهتر با بیماری کنار آمد و زندگی بهتری داشت. در ضمن، مقابله با استرس و اضطراب نباید فراموش شود. فرد بیمار به خودی خود فشارها و نگرانیهای زیادی را به همراه دارد پس بهتر است حال خود را با تلقینات بدتر و ارتباط با افراد سمی بدتر نکند. اگر فرد بیمار فرزند داشته باشد، باید به تدریج از شرایط به وجود آمده برای او گفت طوری که اصلا نترسد و نگران نشود. اگر ببیند که والد او روحیه خوبی دارد اوضاع بهتر میشود.
رفتار با بیماران اماس
نقش اطرافیان و خانواده بیمار یک نقش مهم و کلیدی است. به رغم این که این فرد بیمار است و زندگیاش تغییر کرده باید با او مثل همیشه رفتار کنید. هیچ فردی دوست ندارد مثل فرد ناتوان با او رفتار شود. بنابراین قدرتمند بودن و مستقل بودن او را یادآوری کنید و به او انرژی مثبت بدهید. به او پیشنهاد کمک بدهید اما نه طوری که خودش را ناتوان حس کند. مثلا بگویید اگر دوست داری یا اگر مایلی درخدمتم. او را به زندگی شاد تشویق کنید که تصور نکند دیگر آخر دنیا رسیده و چیزی جز سیاهی باقی نمانده است! همچنین اطرافیان باید انعطافپذیر باشند و با نوسانات خلقی بیمار کنار بیایند و سریع بفهمند چگونه باید با این مسئله رفتار کنند.
بیمار هم باید واقعبین باشد
آنچه مهم است این است که بیمار باید واقع بین باشد. واقعبینی یعنی اینکه بپذیرد دیگر مثل سابق نیست و یک سری از تواناییهایش افت پیدا کرده و شاید دیگر نتواند کارهایی را که قبلا انجام می داد، حالا به همان سرعت و سهولت انجام دهد. اما دنیا تمام نشده و موجودیت این انسان هنوز باقی مانده و میتواند کارهایی را پیدا کند که الان توانایی انجامش را دارد. به خود تلقین مثبت بدهد که هنوز هم من یک انسانم که توانایی دارم ولو محدودتر از سابق. شاید کندتر به کارها میرسم ولی دارم انجام میدهم. شاید دیگر نتوانم مثل سابق راه بروم ولی راه میروم اما دیرتر میرسم. گفتن حرفهای این چنینی به خود میتواند به حفظ روحیه مثبت فرد خیلی کمک کند. شاید دنیای واقعی، تلخیها و سختیهای خود را داشته باشد اما با آموزش شیوههای صحیح بهتر میتوان زندگی کرد.

شایعتر بودن بین زنان
نام اصلی این بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis) است. بیماری ام اس یک بیماری التهابی است که در آن غلافهای میلین سلولهای عصبی در مغز و ستون فقرات آسیب میبینند. این آسیب دیدگی در توانایی بخشهایی از سیستم عصبی که مسئول ارتباط هستند، اختلال ایجاد میکند و باعث به وجود آمدن علایم و نشانههای زیادی، از جمله مشکلات فیزیکی و روانی می شود.
بیماری ام اس، اختلال در سیستم ایمنی خودکار بدن است که در سیستم ایمنی بدن به سیستم اعصاب مرکزی خود حمله میکند. بر اساس این گزارش، احتمال ابتلا به این بیماری در زنان شایعتر است. نرخ ابتلا به این بیماری بین 2 تا ۱۵۰ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر است. در حال حاضر درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد و داروهایی که برای این بیماری موجود هستند، میتوانند تاثیرات نامطلوب بیماری را کاهش دهند یا از حملات جدید و بروز معلولیت در بیمار جلوگیری کنند یا آن ها را به تعویق بیندازند.
از افسردگی تا اضطراب
بیماران اماس به خاطر تبعات آن با چالشهایی مانند تنهایی، افسردگی و اضطراب روبهرو میشوند. بنابراین کمک گرفتن از روانشناس و مشاور و آموزشهای مخصوص باید در برنامه بیمار باشد تا بتواند به زندگی عادی خود بپردازد. ایجاد برنامههای مفید و هدفمند به حس نظم و تعادل در زندگی کمک میکند. این برنامهها میتواند ورزش، مطالعه، گذراندن وقت با دوستان و خانواده یا انجام فعالیتهای هنری مورد علاقه باشد.
ضرورت پذیرش و انطباق با بیماری
پذیرش واقعیت بیماری و تطبیق با محدودیتها و تغییراتی که اماس در زندگی ایجاد میکند، میتواند به بهبود کیفیت زندگی و کاهش احساس ناامیدی کمک کند. خوشبختانه علم در حال پیشرفت است و با کمک درمانهای جدید و فناوریهای مدرن و تلاش دانشمندان و محققان میتوان بهتر با بیماری کنار آمد و زندگی بهتری داشت. در ضمن، مقابله با استرس و اضطراب نباید فراموش شود. فرد بیمار به خودی خود فشارها و نگرانیهای زیادی را به همراه دارد پس بهتر است حال خود را با تلقینات بدتر و ارتباط با افراد سمی بدتر نکند. اگر فرد بیمار فرزند داشته باشد، باید به تدریج از شرایط به وجود آمده برای او گفت طوری که اصلا نترسد و نگران نشود. اگر ببیند که والد او روحیه خوبی دارد اوضاع بهتر میشود.
رفتار با بیماران اماس
نقش اطرافیان و خانواده بیمار یک نقش مهم و کلیدی است. به رغم این که این فرد بیمار است و زندگیاش تغییر کرده باید با او مثل همیشه رفتار کنید. هیچ فردی دوست ندارد مثل فرد ناتوان با او رفتار شود. بنابراین قدرتمند بودن و مستقل بودن او را یادآوری کنید و به او انرژی مثبت بدهید. به او پیشنهاد کمک بدهید اما نه طوری که خودش را ناتوان حس کند. مثلا بگویید اگر دوست داری یا اگر مایلی درخدمتم. او را به زندگی شاد تشویق کنید که تصور نکند دیگر آخر دنیا رسیده و چیزی جز سیاهی باقی نمانده است! همچنین اطرافیان باید انعطافپذیر باشند و با نوسانات خلقی بیمار کنار بیایند و سریع بفهمند چگونه باید با این مسئله رفتار کنند.
بیمار هم باید واقعبین باشد
آنچه مهم است این است که بیمار باید واقع بین باشد. واقعبینی یعنی اینکه بپذیرد دیگر مثل سابق نیست و یک سری از تواناییهایش افت پیدا کرده و شاید دیگر نتواند کارهایی را که قبلا انجام می داد، حالا به همان سرعت و سهولت انجام دهد. اما دنیا تمام نشده و موجودیت این انسان هنوز باقی مانده و میتواند کارهایی را پیدا کند که الان توانایی انجامش را دارد. به خود تلقین مثبت بدهد که هنوز هم من یک انسانم که توانایی دارم ولو محدودتر از سابق. شاید کندتر به کارها میرسم ولی دارم انجام میدهم. شاید دیگر نتوانم مثل سابق راه بروم ولی راه میروم اما دیرتر میرسم. گفتن حرفهای این چنینی به خود میتواند به حفظ روحیه مثبت فرد خیلی کمک کند. شاید دنیای واقعی، تلخیها و سختیهای خود را داشته باشد اما با آموزش شیوههای صحیح بهتر میتوان زندگی کرد.
10 صفحه اول