
یک ضربالمثل آفریقایی جالب هست که میگوید: «وقتی شیر داستانش را نگوید، شکارچی قهرمان میشود»؛ اما ماجرایش از این قرار است که در دل جنگلهای آفریقا، پیرمردی کنار آتش نشسته بود و برای کودکان قبیله داستانی تعریف میکرد. او گفت: «سالها پیش، مردی به روستای ما آمد و گفت که بزرگترین شکارچی منطقه است. او داستانهایی از نبردهایش با شیرها تعریف کرد. مردم تحت تأثیر قرار گرفتند و او را ستایش کردند». پیرمرد مکث کرد و ادامه داد: «یک روز، مردی دیگر آمد که میتوانست زبان حیوانات را بفهمد. او گفت که شیرها داستانی متفاوت دارند. آنها از مردی سخن میگفتند که با حیله، آنها را به دام میانداخت، نه با شجاعت. حقیقت این بود که شکارچی قهرمان نبود، بلکه روایتها را به نفع خود تغییر داده بود». کودکان سکوت کردند. پیرمرد لبخند زد و گفت: «به یاد داشته باشید، اگر شیر داستانش را نگوید، شکارچی همیشه قهرمان خواهد بود. حقیقت را از هر دو سو بشنوید». این ضربالمثل یادآور اهمیت روایتهای چندجانبه در تاریخ و زندگی است؛ اینکه همیشه باید پرسید: چه کسی داستان را تعریف میکند؟