نیستی و ثانیه‌ها نمی گذرن

نگاهی به مجموعه ترانه «نقشه رنج» سروده محمدرضا صبوریان

نویسنده: حیدر کاسبی

مترجم:


​​​​​​​
«این روزا هر جا میرم توو خودمم/ نیستی و ثانیه‌ها نمی گذرن/ جمعه‌ها همیشه غم دارن ولی/ تو که نیستی جمعه‌ها جمعه ترن...»
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ترانه به دلیل گروه وسیع مخاطبی که در برمی‌گیرد، سادگی و تا حدی همه‌فهم بودن آن است.
برخلاف شعر آزاد و کلاسیک که شاعر در آن به‌عمد خیلی از مفاهیم را در لفافه می‌گوید و به‌اصطلاح یک‌لایه به عمق شعر با غیرمستقیم گویی اضافه می‌کند، در ترانه شاعر سعی می‌کند ارتباطش را به شکل ساده‌تری و به‌دوراز پیچیدگی‌های کلامی با شنونده‌اش برقرار کند.
روانی کلام در بستری از سادگی
در کتاب «نقشه‌ رنج» محمدرضا صبوریان سعی کرده است روانی کلام در بستری از سادگی
 را در ترانه‌هایش رعایت کند و از پیچیدگی‌ها و ابهام‌های بیهوده بپرهیزد تا ارتباط سالم‌تری با مخاطب اش برقرار کند:
«به خودم میگم همین روزا میای/ تو به قول من عمل نمی‌کنی/عشق من برات یه مسئله س ولی/ رد میشی و اونو حل نمی‌کنی...»
همان‌طور که می‌بینید اجرای ترانه به ساده‌ترین شکل ممکن انجام می‌شود و ارتباط کلامی تا آن‎جا که ممکن است روشن و بی‌هیچ ابهامی ادامه می‌یابد:
«میدونم که می‌رسم بهت ولی/ خودتم باید باهام راه بیای/ قد من به آسمون نمی‌رسه/ چی میشه یه ذره کوتاه بیای...»
بهره‌گیری هوشمندانه از آرایه‌های ادبی
البته در عین سادگی گاهی این آرایه‌های ادبی است که ترانه‌ها را برجسته کرده و به اعتبار آن کمک می‌کند. مثل استعاره‌ای که در سطر سوم به‌کاررفته و آسمان را بدون ادات تشبیه به بلندی قامت یار مانند کرده است. در همین مصرع اغراق نیز اتفاق افتاده است.
به این‌ها اضافه کنید تضادی که بین کوتاهی آرزوی راوی و بلندی قامت یار در شعر نهفته است.
شعر در بستری عاشقانه با کلمه‌های معمولی و روزمره که در محاوره استفاده می‌شوند ادامه می‌یابد و یک کلیت شاعرانه را تحویل شنونده‌اش می‌دهد:
«اگه زنده‌ام به خاطر توئه/ تو دلیل این ادامه دادنی/ اونقدر مثل همیم ...شک می‌کنم/ تو بگو که من توام یا تو منی؟»
فیلم عمرمو عقب نمی‌زنم
و درنهایت شعر با یک فرود امن تمام می‌شود بی‌آن که شاعر به پایانی باز برای آن بیندیشد و تعلیقی برای آن درنظر بگیرد:
«صبحی که به روت چشامو وا کنم/ حرفی از غربت شب نمی‌زنم/ وقتی توو سکانس بعدی با توام/ فیلم عمرمو عقب نمی‌زنم.»
این شعر اول کتاب «نقشه‌ رنج» است که توسط انتشارات «نزدیک‌تر» امسال منتشر شده و ۵۰ ترانه را در ۷۵ صفحه روانه بازار کرده است.
کودک درونت را بیدار کن
می‌توان گفت اغلب شعرها به همین شکل و با زبانی ساده و روان نوشته‌ شده‌اند و صمیمیت در بیشتر صفحات کتاب موج می‌زند:
«شمعو که فوت می‌کنم به فکرتم/ تو واسم یه آرزو بمون بسوز/ روی کیکم پر توت فرنگیه/ راستی توت فرنگی دوست داری هنوز؟...»
در این ترانه صمیمیتی که در مصرع آخر موج می‌زند قابل‌توجه است.
این شیوه ترانه نویسی و وصل کردن کلمات به یکدیگر، بی‌هیچ فخرفروشی از سوی شاعری که کودک درونش به‌شدت بیدار است، ساده‌ترین راه ارتباط با مخاطبی است که او هم کودک درونش را دوست دارد و می‌خواهد از سادگی‌اش لذت ببرد.
از تغزل و جنگ
از تغزل که خاصیت ترانه است و بخش زیادی از کتاب «نقشه‌ رنج» را در برمی‌گیرد که بگذریم، صبوریان در بعضی ترانه‌ها دغدغه شعر جنگ را هم دارد و نیم‌نگاهی به این کلمه ویران‌کننده می‌اندازد:
«شبیه موج دشمن رو عقب برد/ ولی قلبش یه ساحل، زندگی بود/ نمی خواس جز خدا هیچ‎کس بفهمه/ هنوزم ما نفهمیدیم کی بود/یه جوری دل به دریا زد که دریا/ به آسونی اونو از دست نمی‌داد/ از اون موقع به بعدش رود اروند/ به غواصا جواهر پس نمی‌داد...»
محمدرضا صبوریان مثل هر شاعر دیگری که دغدغه صلح دارد، در کنار ترانه‌های عاشقانه‌اش از جنگ هم می‌نویسد و نشان می‌دهد که شعر برای او صرفاً عاشقانه نویسی نیست.
10 صفحه اول