آری بهراسید از ایران بهراسید

شاعران عاشق وطن، در پی جنایت و تعدی رژیم صهیونی به خام خاک ایران، به رجزخوانی علیه این غده سرطانی پرداختند

نویسنده: صادق غفوریان

مترجم:



شاعران و ادیبان، با هر اندیشه و مسلک فکری دست به قلم شدند و در رثای وطن و شهیدانش سرودند. مگر می توان دل در گروی این خاک و این وطن داشت و در برابر دست درازان سکوت کرد؟
آری! شاعران وطن دوست برای وطن سرودند و در صفحات خود در فضای مجازی شعرهایشان را منتشر کردند. از استاد شفیعی کدکنی تا شاعران جوان درباره وطن و شکوه وطن نوشتند.

صفحه منسوب به محمدرضا شفیعی‌کدکنی با نقل کلامی از زنده‌یاد «محمدعلی اسلامی‌ندوشن» :
 ایران از پای نمی‌افتد،
می‌تپد
و چون ققنوس
 از خاکستر خود برمی‌خیزد

میلاد عرفان پور
 این خون غدیر است به جوش آمده باز
این خون غدیر است به جوش آمده باز
پیداست که ذوالفقار برمی‌خیزد
صبح از دل این غبار برمی‌خیزد
از معرکه بانگ یار برمی‌خیزد
این خون غدیر است به جوش آمده باز
پیداست که ذوالفقار برمی‌خیزد

محمدکاظم کاظمی   
«مشتِ جهان و اهلِ جهان باز باز شد
دیگر کسی نمانده که ترفندمان زند
سر می‌دهیم زمزمه‌های یگانه را
حتی اگر زمانه دهان‌بندمان زند»

محمد مهدی عبداللهی
ما امت واحدیم، ما یکدستیم
ما شیعه‌ خانه‌زاد حیدر هستیم
ما را بکشید زنده‌تر می‌گردیم
هستیم بر آن عهد که با جان بستیم

علی محمد مؤدب
به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند
به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند
به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر
به بازوان دلیران که گرم پیکارند
به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد
که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند
به اضطراب دل مهربان شیرزنان
دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند
به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان-
از آن دقیقه که پا روی خاک بگذارند
به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم
که حلق خائن در هر لباس بفشارند
قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان
که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند
قسم  که این همه، ای بیرق عزیز امید
به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند
در این شبانه که گرگان چارسو هارند
شکوهمند شبانان قصه بیدارند..
برقص بیرق غیرت در اوج طوفان‌ها
رها برقص علمدارهات بیدارند


علیرضا قزوه
تقدیم به شهدای بزرگوار شهید سلامی، رشید، باقری، حاجی زاده، طهرانچی و عباسی
ببین که صاحب عشق سلیم و عقل سلیم
به غیر دوست سرش را نمی کند تسلیم
کسی که عطر خدایی گرفته جان و تنش
نگاه کن چه سبکبال می رود چو نسیم
چه عاشقانه و مستانه نوش جان کرده ست
از آن شراب که از کوثر است و از تسنیم
چو صبح سعد غدیر آمد و اذان درداد
زمانه نام شما را نوشت بر تقویم
اگر شهادت پادرمیانی ای نکند
چگونه تازه شود عهد دوستان قدیم؟
سلام بر تو سلامی و حاج زاده ما
که بود دانش تان دانش هزار حکیم
رشید و باقری از درک ما بزرگ ترند
که درد شان چه بزرگ است و داغ شان چه عظیم
سران جهل جهان تیر می زنند مدام
به واضحان شفا، شارحان التفهیم
عدوی بوعلی و خواجه اند و بیرونی
چه حکمت است که علامه می کشند و حکیم
حکیم عالم، عباسی است و طهرانچی
در این زمانه که شد عقل و عشق ما تحریم
همیشه سهم شهیدان مان ثواب جزیل
هماره قسمت بدخواه شان عذاب علیم
کریم ابن کریم ایم و از تبار شهید
که هست نسبت صهیون لئیم ابن لئیم
الا بزرگ اماما بزرگ تر شده ای
به برکت نفس و غیرت توایم قویم
بزرگ تر شده ای ای امام و سرور ما
که یک جهان به بزرگیت می برد تعظیم
ز سحر سامریان هیچ بیم مان نبود
که هست در کف تو این زمان عصای کلیم
هنوز شور تو داریم، پیشوای بزرگ
رضا به راه تو دادیم ای خدای کریم ...

عاطفه جوشقانیان
مگر نیروی ایمان را ندیدید؟/مگر بازوی طوفان را ندیدید؟
صبوریم و به فکر انتقامیم/هنوز آن روی ایران را ندیدید
​​​​​​​
فائزه امجدیان 
موجیم و دوباره در خروش آمده‌ایم
ما خون سپاهیم! به جوش آمده‌ایم
سرسبزی سرو‌های ما پا بر جاست
امروز اگر چه لاله‌پوش آمده‌ایم
10 صفحه اول