آسیب‌پذیرترین‌ها، خط مقدم همدلی

از کارگری که روزهاست کاری پیدا نکرده، تا سالمندی که برای تهیه نان و دارو دردسر دارد و حتی زنان سرپرست خانوار و... این‌روزها خیلی‌ها علاوه بر اخبار تلخ، دغدغه‌های جدی چون معاش و... دارند که ضرورت همدلی با آن‌ها را پررنگ‌تر می‌کند    

نویسنده: سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار

مترجم:


​​​​​​​ابعادحمله نظامی از جانب دشمنانی که هیچ مرز انسانی را رعایت نمی‌کنند تنها با اخبار جنگ تعریف نمی‌شود؛ گاهی واژه «بحران» برای بسیاری از ما، معنایی فراتر از یک خبر تلخ و دلهره‌آور دارد؛ شاید حمله دشمن توسط پدافند خودی دفع شود اما گاهی بحران برای خیلی از ما می‌تواند به‌اندازه  دگرگونی زندگی، قطع عادات روزمره، اضطراب تهیه مایحتاجی ساده مثل نان و... باشد. در چنین شرایطی، هر شهر و محله‌ای بدل به میدان کوچکی از آزمون انسانیت می‌شود. هرچند برخلاف نقاط دنیا در کشور ما خبری از حمله به مغازه‌ها و ... نبود؛ اما بازهم لازم است عمیق‌تر و مصداقی‌تر درپی همدلی باشیم؛ چراکه هرکدام از ما حلقه‌ای از زنجیر همبستگی اجتماعی هستیم که می‌توانیم با اقدامات کوچک یا بزرگ، امید و امنیت را دوباره به میان آسیب‌پذیرترین اعضای جامعه‌مان برگردانیم. مثل همسایه سالمندی که توان خرید ندارد؛ مثل کارگری که چند روز است کاری گیر نیاورده یا دستفروشی که در خلوتی خیابان‌ها دغدغه معاش دارد.



گروه‌هایی که بیش از دیگران نیازمند حمایت‌اند
سالمندان تنها   در روزهای بحران، سالمندان از آسیب‌پذیرترین اعضای جامعه هستند، مخصوصاً آن‌هایی که تنها زندگی می‌کنند و فرزندشان در شهرشان نیست. محدودیت حرکتی، ناتوانی در صف نان یا جست‌وجوی دارو و... مهارت‌های پایین‌تر در ایجاد ارتباط با اطرافیان  به کمک فناوری به‌خصوص ارتباط با فرزندانی که در شهرهای دیگر هستند و... همه باعث می‌شود شرایط برایشان دشوار باشد. همسایگان و اعضای خانواده باید به‌طور منظم حال آن‌ها را جویا شوند، دارو و نیازهای اولیه‌شان را تأمین کنند و حتی دقایقی با آن‌ها صحبت کرده تا از شدت احساس تنهایی و اضطرابشان بکاهند.
کودکان و نوجوانان آسیب‌پذیر   کودکان به‌ویژه آن‌ها که سرپرست‌شان را از دست داده‌اند و در مراکز مختلف نگهداری می‌شوند به حمایت روانی و عاطفی ویژه‌ای نیاز دارند. چند مربی یک مرکز، با همه تلاش‌شان نمی‌توانند به ده ها کودک و نوجوان حمایت عاطفی کاملی بدهند. این کودکان و نوجوانان به‌خاطر آن‌که از خانواده دور بودند و تجربه معمول را ندارند اغلب نگرانی‌های بی‌مورد و اغراق شده‌ای دارند. گروه‌های خیریه یا همسایگان می‌توانند با برگزاری برنامه‌های ساده مانند قصه‌خوانی، بازی‌های گروهی یا حتی تهیه لوازم‌تحریر و خوراک روزانه، اندکی از نگرانی‌شان را کاهش دهند.
افراد دارای بیماری‌ یا کم‌توانی   وجود بیماری‌های مزمن مانند دیابت، نارسایی قلبی، یا ناتوانی حرکتی، حتی در شرایط عادی هم چالش‌برانگیز است؛ بحرانی شدن وضعیت این افراد در کمبود دارو، دسترسی نداشتن به خدمات درمانی یا نبود تجهیزات، احتمال خطر را چندبرابر می‌کند. اعضای خانواده، همسایگان، گروه‌های داوطلب و حتی داروخانه‌ها باید برای تهیه دارو و امکانات بهداشتی، هماهنگ و هوشیارتر از همیشه باشند.
کارگران روزمزد و مشاغل آزاد آسیب‌دیده   بسیاری از خانواده‌ها با کاری روزانه زندگی خود را تأمین می‌کنند؛ تعطیلی کارگاه‌ها یا خلوت شدن خیابان‌ها درآمد آن‌ها را به صفر می‌رساند. کارگران ساختمانی، دستفروش‌ها و بسیاری دیگر، ناگهان با بی‌پولی یا کاهش اساسی اعتمادبه‌نفس روبه‌رو می‌شوند. طرح‌های مردمی حمایت مانند تهیه بسته‌های خوراکی، جمع‌آوری کمک نقدی یا حتی تقسیم وعده‌های غذایی پخته‌شده نه‌تنها معیشت آنان را پایدارتر می‌کند، بلکه حس تعلق را هم زنده نگه می‌دارد.
زنان بی‌سرپرست یا سرپرست خانوار   زنان بسیاری بار تأمین معاش خانواده را یک‌تنه به دوش می‌کشند؛ آن‌ها باید همزمان دغدغه معاش را داشته باشند؛ مثل بقیه نگران تجاوز دشمن باشند و در کنار این‌ها یک تنه به فرزندشان روحیه بدهند. اگر در همسایگی خود فردی با چنین شرایطی را می‌شناسید در حد کمی روحیه دادن کنارش باشید.
افرادی که شهرشان را ترک کردند   در حملات نظامی یا فجایع گسترده، خانواده‌هایی مجبور به ترک خانه و شهر خود می‌شوند. غم دوری از شهر و خانه یک دغدغه بزرگ است که مسائلی مثل چالش معیشت و... هم به آن اضافه می‌شود.
افراد با مشکلات روانی   آن‌ها شاید در شرایط معمول هم نیازمند مراقبت باشند. بحران، این قبیل بیماری‌ها را تشدید و ارتباط آن‌ها با محیط را سخت‌تر می‌کند. باید خطوط تلفنی حمایت روانی، مشاوره رایگان و گروه‌های داوطلب برای پیگیری وضعیت روانی این افراد فعال‌تر و در دسترس‌تر باشند. حتی دوستان و همسایگان با مقداری همدلی و پیگیری شفاهی می‌توانند اضطراب را کاهش دهند.



چرایی حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر
در شرایط بحران و سخت، همه به نوعی آسیب‌پذیر می‌شویم، اما همیشه گروه‌هایی هستند که آسیب بیشتری می‌بینند. سالمندانِ تنها، کودکانِ بی‌سرپرست، حتی گاهی بچه‌هایی که والدین‌شان درگیر دفاع یا امدادرسانی هستند، افراد دارای بیماری یا ناتوانی جسمی و ذهنی، زنان سرپرست خانوار، کارگران روزمزد و بسیاری دیگر. چرا این گروه‌ها اولین اولویت ما هستند؟ تجربه‌های تلخ قبلی نشان می‌دهد که اگر این افراد به فراموشی سپرده شوند، رنج و آسیب‌شان، چندین برابر خواهد شد. این ضعف حمایت نه‌تنها آثار اخلاقی جدی دارد، بلکه با فاصله‌انداختن میان اقشار جامعه، بنیان همبستگی ملی را هم لرزان می‌کند. حمایت از آسیب‌پذیرترین‌ها نه صرفاً یک وظیفه اخلاقی و انسانی، بلکه رویکردی عقلانی است تا امید و تاب‌آوری را در دل جامعه زنده نگه‌دارد. اما چگونه؟ حمایت مؤثر، هیچ‌گاه فقط یک کار دولتی یا نهادی نیست؛ در روزهای بحران، بسیاری از راه‌های واقعی همدلی و یاری از دل همسایگی، دوستی و شبکه‌های محلی و مردمی جوانه می‌زند. می‌توانید صبح زود، سراغ پیرزن همسایه‌ای بروید و دارو یا نانش را تهیه کنید یا به خانواده‌‌ای که پدرش مدافع وطن است، پیام امید بفرستید. اگر مهارت فنی یا پزشکی دارید، وقت‌تان را برای کار داوطلبانه صرف کنید. به‌یاد داشته باشید حتی یک لبخند یا پنج ‌دقیقه هم‌صحبتی برای کم کردن اضطراب دیگران اثربخش بوده است. در شرایط بحران، اطلاع‌رسانی درست و مؤثر حیاتی است. شماره تماس یا آدرس پایگاه‌های مشاوره و خطوط تلفن سلامت روان را در کوچه و محله نشر دهید؛ گاهی یک پوستر ساده می‌تواند فرد آسیب‌پذیری را از تنهایی یا ترس نجات دهد.
10 صفحه اول