دردی که بیرحمانه پای مادرم مانده
نگاهی به کتاب « سهشنبه» سروده ملیحه آخوندینویسنده: حیدر کاسبی
مترجم:
« خشکی یک درخت، توی بهار/ خیره، هرچند حسرت و غم داشت/ مادرم ماهچهره بود و همین/ دو تا چالِ رو گونه رو کم داشت»
برای ادای دین به کلمه « مادر» چه شعری باید گفت، چه توصیفی میتوان از این مفهوم مقدس داشت تا حق مطلب را ادا کرده باشد؟
ادای دین به کلمه «مادر»
کمتر شاعری است که شعری برای مادر نداشته باشد یا در میانههای شعرش گریزی به آن نزده باشد. یکی از بهترین توصیفها را شاید حسین پناهی در یک شعر کوتاه از مادر نوشته باشد:
« به بهشت نمیروم اگر/ مادرم آن جا نباشد»
یا شهریار در آن شعر معروفش که حتی حضور مادر بعد از مرگ را هم نادیده نمیگیرد، آنجا که میگوید:
«در ختم خویش هم به سرکار خویش بود...»
در این میان شاعرانی مثل سهراب هم بودهاند که توصیفهای لطیفتری از مادر داشتهاند:
«مادری دارم / بهتر از برگ درخت»
از همه این توصیفها و تعاریف که بگذریم، واقعاً چه کسی بهترین شعر را برای مادر نوشته است؟
ملیحه آخوندی در کتاب «سهشنبه» که بخش عمده آن ترانه است، بیشتر حواسش معطوف به کلمه «مادر» است و بدون هیچ مراعات و محدودیتی میخواهد ادای دین که نه، دلتنگی اش برای کلمه«مادر» را روی دایره بریزد و بخشی از اندوهش را با مخاطبش قسمت کند:
«تعبیر دیگر از وفا در گوش من خوانده/ دردی که بیرحمانه پای مادرم مانده.../یک روز آرامی و روزی کوه آواری
ای درد! دیگر کافی است این مردمآزاری/ ای درد، راه رفتنت را زود پیدا کن / کمتر کنار مادرم این پا و آن پا کن...»
خدا میخواهد انگاری زمین زعفران باشم
اغلب شعرهای کتاب «سهشنبه» در وصف، ستایش و مرثیه برای مادر نوشتهشدهاند. شاید بشود گفت که کتاب سهشنبه درونمایه اصلیاش کلمه «مادر» است و این که مادر حتماً ارزشش را دارد که یک کتاب بهتمامی در وصف آن نوشته شود.البته این به آن معنا نیست که شاعر این کتاب ،شعر عاشقانه یا اجتماعی نداشته باشد، قطعاً در کتاب او شعرهایی ازایندست هم یافت میشود و درجاهایی از کتاب، شاعر تواناییاش در گونههای دیگر شعر را هم به رخ میکشد:
«چه میشد حرف چشمان و دهان دیگری بودم/ زنِ غم لهجه بُرقع به روی بندری بودم/ دلم میخواست که یک دختر غمگین کمان باشم/ خدا میخواهد انگاری زمین زعفران باشم.»
یا در شعری که به یاد« حسین منزوی » نوشته است، ایهام بسیار زیبایی از کلمه «منزوی» بیرون میکشد:
«اما نه، چشمهای تو باید غزل شود/ به سبزی چمن و به دریا بدل شود/دریا_ چمن! من و تو غزل_ مثنوی شدیم/ هر دو به نوبه خودمان منزوی شدیم...»
با همه اینها اما در بیشتر شعرهای عاشقانهاش هم یا رد پایی از کلمه مادر هست یا آن عاشقانه را به مادر تقدیم کرده است:
«تنها از جنگ اومدن بدون هم رفیق درده
زخم تیری که نخوردی، زخم کاری نبرده!
می شه قاصدک شی روزای خوشو خبر بیاری؟
این گلوله نخورده رو می تونی دربیاری؟
مث نمره قبولی سر امتحان آخر
مثل بستنی عروسکی دستتنگ مادر... »
و اما نام کتاب
بهتر بود ملیحه آخوندی در انتخاب نام کتاب، کمی حساسیت و وسواس به خرج میداد و با توجه به این که تنها به یک کلمه برای نام کتاب اکتفا کرده است، نیمنگاهی هم به این موضوع میداشت که آن کلمه قبلاً در نامگذاری کتابهای دیگری استفادهنشده باشد. «بر سهشنبه برف میبارد» عنوان کتابی است از نازنین نظام شهیدی و «سهشنبهها با موری» هم کتاب دیگری است در حوزه داستان جهان و جدای از فرازهای شاعرانهای که در کتاب «ا سهشنبها » مخاطب را سر ذوق و به وجد میآورد، اینیکی از فرودهای کتاب است که عنوان آن شما را به یاد کتاب دیگری بیندازد.«سهشنبه» تابستان ۱۴۰۳ توسط انتشارات «فصل پنجم» و در ۷۶ صفحه منتشرشده است.
برای ادای دین به کلمه « مادر» چه شعری باید گفت، چه توصیفی میتوان از این مفهوم مقدس داشت تا حق مطلب را ادا کرده باشد؟
ادای دین به کلمه «مادر»
کمتر شاعری است که شعری برای مادر نداشته باشد یا در میانههای شعرش گریزی به آن نزده باشد. یکی از بهترین توصیفها را شاید حسین پناهی در یک شعر کوتاه از مادر نوشته باشد:
« به بهشت نمیروم اگر/ مادرم آن جا نباشد»
یا شهریار در آن شعر معروفش که حتی حضور مادر بعد از مرگ را هم نادیده نمیگیرد، آنجا که میگوید:
«در ختم خویش هم به سرکار خویش بود...»
در این میان شاعرانی مثل سهراب هم بودهاند که توصیفهای لطیفتری از مادر داشتهاند:
«مادری دارم / بهتر از برگ درخت»
از همه این توصیفها و تعاریف که بگذریم، واقعاً چه کسی بهترین شعر را برای مادر نوشته است؟
ملیحه آخوندی در کتاب «سهشنبه» که بخش عمده آن ترانه است، بیشتر حواسش معطوف به کلمه «مادر» است و بدون هیچ مراعات و محدودیتی میخواهد ادای دین که نه، دلتنگی اش برای کلمه«مادر» را روی دایره بریزد و بخشی از اندوهش را با مخاطبش قسمت کند:
«تعبیر دیگر از وفا در گوش من خوانده/ دردی که بیرحمانه پای مادرم مانده.../یک روز آرامی و روزی کوه آواری
ای درد! دیگر کافی است این مردمآزاری/ ای درد، راه رفتنت را زود پیدا کن / کمتر کنار مادرم این پا و آن پا کن...»
خدا میخواهد انگاری زمین زعفران باشم
اغلب شعرهای کتاب «سهشنبه» در وصف، ستایش و مرثیه برای مادر نوشتهشدهاند. شاید بشود گفت که کتاب سهشنبه درونمایه اصلیاش کلمه «مادر» است و این که مادر حتماً ارزشش را دارد که یک کتاب بهتمامی در وصف آن نوشته شود.البته این به آن معنا نیست که شاعر این کتاب ،شعر عاشقانه یا اجتماعی نداشته باشد، قطعاً در کتاب او شعرهایی ازایندست هم یافت میشود و درجاهایی از کتاب، شاعر تواناییاش در گونههای دیگر شعر را هم به رخ میکشد:
«چه میشد حرف چشمان و دهان دیگری بودم/ زنِ غم لهجه بُرقع به روی بندری بودم/ دلم میخواست که یک دختر غمگین کمان باشم/ خدا میخواهد انگاری زمین زعفران باشم.»
یا در شعری که به یاد« حسین منزوی » نوشته است، ایهام بسیار زیبایی از کلمه «منزوی» بیرون میکشد:
«اما نه، چشمهای تو باید غزل شود/ به سبزی چمن و به دریا بدل شود/دریا_ چمن! من و تو غزل_ مثنوی شدیم/ هر دو به نوبه خودمان منزوی شدیم...»
با همه اینها اما در بیشتر شعرهای عاشقانهاش هم یا رد پایی از کلمه مادر هست یا آن عاشقانه را به مادر تقدیم کرده است:
«تنها از جنگ اومدن بدون هم رفیق درده
زخم تیری که نخوردی، زخم کاری نبرده!
می شه قاصدک شی روزای خوشو خبر بیاری؟
این گلوله نخورده رو می تونی دربیاری؟
مث نمره قبولی سر امتحان آخر
مثل بستنی عروسکی دستتنگ مادر... »
و اما نام کتاب
بهتر بود ملیحه آخوندی در انتخاب نام کتاب، کمی حساسیت و وسواس به خرج میداد و با توجه به این که تنها به یک کلمه برای نام کتاب اکتفا کرده است، نیمنگاهی هم به این موضوع میداشت که آن کلمه قبلاً در نامگذاری کتابهای دیگری استفادهنشده باشد. «بر سهشنبه برف میبارد» عنوان کتابی است از نازنین نظام شهیدی و «سهشنبهها با موری» هم کتاب دیگری است در حوزه داستان جهان و جدای از فرازهای شاعرانهای که در کتاب «ا سهشنبها » مخاطب را سر ذوق و به وجد میآورد، اینیکی از فرودهای کتاب است که عنوان آن شما را به یاد کتاب دیگری بیندازد.«سهشنبه» تابستان ۱۴۰۳ توسط انتشارات «فصل پنجم» و در ۷۶ صفحه منتشرشده است.
10 شماره آخر