گمشده در ارتفاعات مه آلود
نگاهی به مجموعه شعر « عینک فوتوکروم » اثر محبوبه رادنویسنده:
مترجم:
معرفی کتاب حیدر کاسبی
«گل آفتابگردان!/ هنگام غروب خورشید/ اندوهت را چگونه پنهان می کنی / لابه لای این همه زرد»
یکی از سوال های رایج که همواره درباره شعر زنان برای مخاطب فارسی زبان مطرح بوده این است که چرا در تاریخ ادبیات ایران تا چشم کار می کند شاعر مرد دیده می شود و از زنان شاعر چندان خبری نیست؟ در دهه های اخیر البته اتفاق های خوبی افتاده و صداهای زیادی از شعر زنان در ایران به گوش رسیده است.انگار فروغ فرخزاد بعد از جسارت کم نظیری که به شعر ایران بخشید، راه را برای زنان شاعر هموارتر کرد.
در سال های اخیر نیز تعداد زیادی از شاعران زن، شعرهای قابل تاملی سروده اند. محبوبه راد یکی از همین صداهای متفاوت در شعر خراسان است.کتاب « عینک فوتوکروم » که همین امسال منتشر شده ،سه سال قبل برنده جایزه شعر خبرنگاران در بخش شاعران بدون کتاب شد و حالا توسط انتشارات « فصل پنجم » روانه بازار شده است.
درونمایه های انسانی در شعر
بعضی از کتاب های شعر هستند که اگر نام شاعر را از کتاب حذف کنید، بیشتر از آن که به زن یا مرد بودن شاعر صاحب مجموعه پی ببرید، انسانی بودن شعرها رخ می نماید.یکی از ویژگی های کتاب « عینک فوتوکروم » فراجنسیتی بودن آن است و این که در بعضی شعرها مخاطب اگر فراموش کند که نامی زنانه بر جلد کتاب نوشته شده بیشتر از آن که در حافظه اش با یک شاعر زن طرف باشد با انسان طرف است ؛ فارغ از جنسیت زنانه یا مردانه اش .
محبوبه راد هر جا که لازم باشد شعرش زنانه است مثل این جا:
« داشتم ماهی می شدم / با فلس غم هایم/ و درشتی چشم هایی که برهنه بود/ دریای مهربان را می خواستم/اما زن شدم / و سرامیک ها را / سرد / ساییدم»
او می گذارد کلمه ها به فراخور حال و هوای شاعر،خودشان شکل چینش را انتخاب کنند و اصرار یا بهتر است گفت تعصبی بر زن بودن خودش ندارد.چیزی که برخی از شاعران زن بر آن تعصب ورزیده و نگاه فمنیستی شان بر سایر مفاهیم می چربد :
«چیزهای دیگری هم دخیل بود/ شب ها خاکستر از سقف می ریخت/ و رد پای کسی می افتاد روی دیوارها/ دستی توی دهانم مشت می شد/ و آن دهان باز بزرگ که به من حمله می کرد/ زندگی بود.»
همین شعر بیش از آن که شعری زنانه یا مردانه باشد شعری است با دغدغه های انسانی و درونمایه درد. آیا این شعر به نوعی پاسخی نیست به آن بیت از هوشنگ ابتهاج که درد را مردانه خطاب می کند و می نویسد:
« تو مرد باش و میندیش از گرانی درد / همیشه درد به سروقت مرد می آید؟»
کم نیستند شعرهایی از این دست در کتاب « عینک فوتوکروم:
«... بگذار فراموش کنم/ پرنده ها /یکی یکی /به شیشه خوردند و افتادند/ و مردی که دست هایش را به تخت بسته بودند/ و میش های وحشی چشم هایش/ رمیده بودند/ پدر من بود.»
کارکرد کلمات در نام کتاب
«بگذار تو را در همان قاب عکس چوبی به یاد بیاورم/ایستاده ، کنار دریا / همان جا که مادر /با عینک فوتوکروم اش می خندید....»
نام کتاب از متن همین شعر گرفته شده است که هر دو کلمه در دل شعر هم کارکردهای خاصی دارند و هم ارجاع های شاعرانه ای در آن ها مشاهده می کنیم ،برعکس اتفاقی که روی جلد کتاب افتاده است.
دو کلمه « عینک » و « فوتوکروم» که از قضا فارسی هم نیستند و بر جلد کتاب نشسته اند، به تنهایی بسیار بعید است که کارکردهای خاصی داشته باشند و ذهن مخاطب را به مفاهیم شاعرانه ای ارجاع دهند.
به نظر می رسد با طرح جلدی که برای کتاب انتخاب شده، شاعر و گروه طراح خواسته اند از کلمه ها کارکرد پرفورمنس گونه ای بکشند و چیزی فراتر از شعر را به نمایش بگذارند که خالی از لطف هم نمی تواند باشد.
10 شماره آخر