رفیق با نفوذ شوهر عمهها
نویسنده:
مترجم:
با اجازهتون سالها قبل پدربزرگم با ازدواج عمه من و یک مرد ویژه موافقت کرد؛ مردی که تاریخ خانواده ما رو میشه به قبل و بعد از حضور اون تو فامیل تقسیم کرد. تا قبل از حضور این آدم، خانواده ما مثل همه مردم دنیا کنجکاویها و ابهامات خاص خودشون رو داشتن؛ اما این مرد اومد با زنجیرهای از رفقای با نفوذ تا همه علامتهای سوال خانواده رو به علامت تعجب تبدیل کنه. بهطور مثال میگفتیم: «میگن الان وقتشه طلا بخریم»! میگفت: «اتفاقاً یک رفیق دارم که خیلی وصله، میگه الان وقتش نیست طلا بخریم». حالا اگه میگفتیم: «میگن الان وقت خوبی برای طلا خریدن نیست»! میگفت: «اتفاقاً یک رفیق دارم خیلی وصله؛ میگه الان وقتشه طلا بخرین». این شوهر عمه ما صبح میره اداره، عصر میاد خونه، حتی خود عمهام هم رفقاش رو ندیده، حتی تماس تلفنی هم با رفقاش نداره، اما مشخص نیست این اطلاعات جالب رو از کجا به دستش میرسونن. من یک حساب سرانگشتی کردم و فهمیدم حدود 67 رفیق داره که تو ناسا، سازمان ملل، دبیرخانه اجلاس جی 8، کنوانسیون جهانی حفظ محیط زیست، خود وال استریت، هیئت مدیره رئال مادرید، خونه بغلی رابرت دنیرو و... حضور دارن. من فقط نگرانم فضاییها برای اینکه اطلاعات سیاره رو استخراج کنن این شوهر عمه ما رو بدزدن و عمهام بندهخدا تنها و بییاور بشه.
10 شماره آخر