داستانک
نویسنده:
مترجم:
نیمه شبی چند دوست به قایقسواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد یکی ازآن ها گفت: «چقدر رفتهایم؟» نگاهی انداختند و دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند؛ درحالیکه بیشتر شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! یکی که نکتهسنج بود گفت: «در زندگی و قبل از هرکاری، وقتی مقدمات را آماده نکرده باشیم و پیشرویمان را نبینیم که چقدر جلو رفتهایم مشخص است که در پایان سر جای قبل باقی خواهیم ماند.»
10 شماره آخر